نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 توصیه امام رضا

«کیمیای محبت» کتاب زندگی جناب شیخ رجبعلی خیاط است. یکی از بزرگان که در جمع‌آوری مطالب کتاب با مؤلف محترم همکاری کرده به بنده فرمود: من وقتی مشغول جمع‌آوری مطالبی از زندگی شیخ بودم، به من گفتند: اگر می‌خواهی در مورد شیخ بنویسی پیش آقای فلانی  هم برو. ایشان قبلاً بزرگ اتاق ساز تهران و خیلی هم متمول و ثروتمند بودند. من هم رفتم پیش ایشان تا از قضیه او خبردار شوم. ایشان گفتند: من به همراه شیخ رجبعلی رفتم مشهد. شیخ وقتی وارد حرم می‌شدند آن قدر قدم هایشان را آهسته برمی داشتند که حوصله همه سر می رفت. وقتی به چند متری ضریح می‌رسیدند، می ایستادند و با حضرت امام رضا نجوا می نمودند. بعد دو رکعت نماز می خواندند و برمی گشتند و آن روز دیگر حرم نمی‌رفتند. یک روز که کنار ایشان ایستاده بودم فرمودند: شنیدی امام چه فرمودند؟ عرض کردم: نه آقا. فرمودند: امام می‌فرمایند: چرا پسرت را خارج فرستاده‌ای؟ اگر او را بازگرداندی که هیچ، والا چوب این کارت را خواهی خورد. وی به بنده فرمودند: من که پیش ایشان رفته بودم، دیدم ایشان مستأجر است و مدتی است با پول صدقه گذران زندگی می کند. همه ثروتش را پسرش جمع کرده و به آمریکا برده و هرچند وقت یک‌بار عکس لخت خود را با چند زن نامربوط برای پدر و مادرش هدیه می‌فرستد.

«کیمیای محبت» کتاب زندگی جناب شیخ رجبعلی خیاط است. یکی از بزرگان که در جمع‌آوری مطالب کتاب با مؤلف محترم همکاری کرده به بنده فرمود: من وقتی مشغول جمع‌آوری مطالبی از زندگی شیخ بودم، به من گفتند: اگر می‌خواهی در مورد شیخ بنویسی پیش آقای فلانی  هم برو. ایشان قبلاً بزرگ اتاق ساز تهران و خیلی هم متمول و ثروتمند بودند. من هم رفتم پیش ایشان تا از قضیه او خبردار شوم. ایشان گفتند: من به همراه شیخ رجبعلی رفتم مشهد. شیخ وقتی وارد حرم می‌شدند آن قدر قدم هایشان را آهسته برمی داشتند که حوصله همه سر می رفت. وقتی به چند متری ضریح می‌رسیدند، می ایستادند و با حضرت امام رضا نجوا می نمودند. بعد دو رکعت نماز می خواندند و برمی گشتند و آن روز دیگر حرم نمی‌رفتند. یک روز که کنار ایشان ایستاده بودم فرمودند: شنیدی امام چه فرمودند؟ عرض کردم: نه آقا. فرمودند: امام می‌فرمایند: چرا پسرت را خارج فرستاده‌ای؟ اگر او را بازگرداندی که هیچ، والا چوب این کارت را خواهی خورد. وی به بنده فرمودند: من که پیش ایشان رفته بودم، دیدم ایشان مستأجر است و مدتی است با پول صدقه گذران زندگی می کند. همه ثروتش را پسرش جمع کرده و به آمریکا برده و هرچند وقت یک‌بار عکس لخت خود را با چند زن نامربوط برای پدر و مادرش هدیه می‌فرستد.

مدیریت کل
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

«کیمیای محبت» کتاب زندگی جناب شیخ رجبعلی خیاط است. یکی از بزرگان که در جمع‌آوری مطالب کتاب با مؤلف محترم همکاری کرده به بنده فرمود: من وقتی مشغول جمع‌آوری مطالبی از زندگی شیخ بودم، به من گفتند: اگر می‌خواهی در مورد شیخ بنویسی پیش آقای فلانی  هم برو. ایشان قبلاً بزرگ اتاق ساز تهران و خیلی هم متمول و ثروتمند بودند. من هم رفتم پیش ایشان تا از قضیه او خبردار شوم. ایشان گفتند: من به همراه شیخ رجبعلی رفتم مشهد. شیخ وقتی وارد حرم می‌شدند آن قدر قدم هایشان را آهسته برمی داشتند که حوصله همه سر می رفت. وقتی به چند متری ضریح می‌رسیدند، می ایستادند و با حضرت امام رضا نجوا می نمودند. بعد دو رکعت نماز می خواندند و برمی گشتند و آن روز دیگر حرم نمی‌رفتند. یک روز که کنار ایشان ایستاده بودم فرمودند: شنیدی امام چه فرمودند؟ عرض کردم: نه آقا. فرمودند: امام می‌فرمایند: چرا پسرت را خارج فرستاده‌ای؟ اگر او را بازگرداندی که هیچ، والا چوب این کارت را خواهی خورد. وی به بنده فرمودند: من که پیش ایشان رفته بودم، دیدم ایشان مستأجر است و مدتی است با پول صدقه گذران زندگی می کند. همه ثروتش را پسرش جمع کرده و به آمریکا برده و هرچند وقت یک‌بار عکس لخت خود را با چند زن نامربوط برای پدر و مادرش هدیه می‌فرستد.

Starts: 11-20-2017
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap