نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 متن کامل خطبه های نماز جمعه اردبیل دوم اسفند ماه نود و دو

الحَمدُلله الَّذی خَلَق السمواتِ و الارض و جَعَل الظُلماتِ و النور ثُمّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبّهم یَعدِلون وَ الصَّلوه وَ السَّلام عَلی الهادی البَشیر، السّراجِ المُنیر، سَیدنا سَید الانبیاء وَ المُرسَلین، ابالقاسِم محمّد و علی آله الطَیبینَ الطاهِرین وَ لا سیَّما بَقیه الله فی الاَرَضین.

خودم و همه عزیزان را به تفوای الهی دعوت می کنم،تقوا دو جهنم و آتش را می تواند خاموش کند، نقش و ارزش تقوا اینجا مشخص می شود.اگر بنا باشد برای تقوا ارزش تعیین شود باید براساس این عملکرد تقوا بر روی آن ارزش گذاشت.یک مورد آن است که آتش جهنم را خاموش می کند «وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُون»(زمر- آیه ۶۱) دومین مورد آن است که آتش نفس را خاموش می کند. نفس انسان هم دو نوع آتش دارد یکی آتش اوصاف و دیگری آتش اعمال می باشد. اولین مورد اوصاف رذیله است که درون انسان را به جهنم تبدیل می کند. جناب سنایی در سیروسلوکش می گوید، در باطن نگر تا سقرها در جگر یابی،جنان ها در جنان بینی. به درون خودت خوب نگاه کن تا جهنم و بهشت را در درون خودت ببینی.

از ره خلق و خو و سیرت زشت هفت دوزخ تویی و هشت بهشت

خداوند متعال در قرآن خود انسان را به عنوان هیزم آتش معرفی می نماید.

« قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ »(تحریم-آیه۶) خود و خانواده هایتان را از آن جهنمی دور نگه دارید که هیزم آتش آن انسان است، یعنی از انسان شعله آتش بر می خیزد. سنگ هایی که در آیه اشاره شده چیست؟ برخی علما می گویند همین خانه های ریایی است که ما می سازیم و از استطاعت عمومی و حد نیاز انسان خارج است و با این اسراف و تبذیر معادلات اجتماعی را به هم می زنیم! حرف خداوند متعال در قرآن این است که یک آتشی هست که شعله هایش از قلب انسان زبانه می کشد« نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ،الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ »(همزه-آیه۶و۷) آتش خدا آتشی است که از قلب ها زبانه می کشد و آتش آن،آتش اوصاف رذیله است.آتش اوصاف رذیله را انسان فقط با تقوا می تواند خاموش کند.
دومین آتش، آتش اعمال انسان است.انسان یک کاری انجام میدهد و در اثر آن نه یک روز و نه دو روز، بلکه تا ابد در آتش خواهد سوخت. بعضی از اعمال ما آن چنان است که اگر انسان چشم برزخی داشته باشد و به ذات آن اعمال نگاه کند، حقیقت و جوهر آن اعمال را آتش خواهد دید. ملاصدرای شیرازی می گوید دیدم دو نفر با هم صحبت می کردندو غیبت فرد دیگری را می نمودند، هر کدام که دهانش را می گشود از آن آتش زبانه می کشید. در روایت هست ؛ وقتی هنگام نماز می شود، ملائکه ندا می دهند و می گویند برخیزید و آن آتشی را که با اعمال خودتان شعله ور ساخته اید، آن آتش را با نماز خاموش کنید”أیّها الناس قوموا إلی نیرانکم الّتی اوقدتموها علی ظهورکم فَاَطفِئوها بصلاتکم “(من لایحضره الفقیه، ج۱، باب فضل الصلوة، حدیث۳) خیلی از کارها هستند که باطن و درونشان آتش است، مانند اینکه انسانها به یکدیگر تفاخر بکنند و با معیارهای مادی خودشان را از دیگران برتر ببینند. در روایت آمده که یکی از نشانه های آخر الزمان این است که در مورد وسایل خانه تفاخر می شود. این نشان می دهد که آن انسان هنوز طفل است و بزرگ نشده و فقط قد کشیده و بالا آمده است ومانند اینکه در نوع پوشش تفاخر و دیگران را تنقیص می کند، اینها هستند که جهنم درست می کنند.
آتش نفس انسان از همه ی آتش ها سهمناک تر بوده و در برابر این آتش نیاز به یک حفاظ می باشد، تا انسان بتواند خودش را از آن دور نگه دارد، آن حفاظ را دین اسلام تقوا نامیده است. آتش نفس از آتش جهنم سخت تر است،چون آن چیزی که آتش جهنم را ایجاد می کند آتش نفس انسان است. همه چیز هم در یک لحظه اتفاق می افتد،مثلاً شخصی که از طریق رابطه و پارت بازی استخدام شده است، حقوقی را که طیّ خدمتش دریافت کرده،حرام است. سی سال خودش و نسلش پول حرام را مصرف کرده اند.ما انسان ها این موضوع را خیلی سهل انگاشته ایم تا جاییکه قبح این موضوع از بین رفته است،در حالی که هر لحظه ای که آن فرد در این شغل مشغول به کار است باعث تضییع حقوق فرد مستحق در این منصب می گردد و لذا برای هر لحظه ی آن گناه نوشته خواهد شد. انسانی که با یک کلمه سعایت نسبت به کسی که ازدواجش در حال پاگرفتن است وی را از ازدواج تا ابد محروم کرده است، تا آخر عمر هر چه سختی و مشقت در برابر وی ایجاد شود به پای او نوشته خواهد شد.این که در روایت آمده است که یک کلمه وقتی از دهان کسی خارج می شود به اندازه ی زمین و آسمان انسان را ساقط می کند،منظور از “تهوی مابین السماء والارض” امثال اینگونه خلافهای وحشتناک است. شخصی تعرب بعد الهجره کرده و با اصرار خانمش با توجه به اینکه وضع مالی ایشان خوب است می خواهد در جامعه خودنمایی بکند . فرزندش را به بلاد کفر برده است و بنای یک نسلی را گذاشته است ولو آن شخص خودش دینش را حفظ کرده است ولی آن نسلی که نمی تواند در آنجا دین و اعتقادات خودش را حفظ کند، تا روز قیامت گناه آن نسل برای او نوشته می شود. یکی از علما تعریف می کرد در آمریکا یک پروفسور ایرانی خودش گفت که پشیمان هستم از اینکه به آمریکا آمده ام. من با پای خودم به اینجا آمده ام ولی اختیار نسلم دیگر در دست خودم نیست. از دختر خودش یک حکایتی را بیان کرد که عقل حیران می شود وقابل بیان نیست که انسان بگوید از این بچه چه نسلی به وجود خواهدآمد. بعضی از گناهان به گونه ای هستند که جبران ناپذیرند. گناهان دو قسم هستند. بعضی گناهان هستند که انسان می تواند آن را براحتی جبران کند اما بعضی گناهان هستند که قابل جبران نیستند، چون انسان ازهرچه بخواهد توبه کند باید جبران کند. و این خیلی خیلی وحشتناک است. خداوند متعال در قرآن می فرماید« إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ »(عصر-آیه۲) این آیه را هرکسی جوری معنا کرده است،اما یک معنای با عظمت این آیه این است که فقط انسان است که می تواند در یک لحظه کاری بکند که برای همیشه بیچاره شود،مانند اینکه سوزن را در چشم فرو کنند، این کار یک لحظه اتفاق می افتد ولی چشم برای همیشه کور می شود.
بعضی از کارهای انسان اینگونه است.مثلا فردی می رود من غیر استحقاقٍ از دولت خانه می گیرد در صورتی که استحقاقی نسبت به آن نداشته و مستحق اصلی دائما خانه به دوش است در این حالت هر اتفاقی برای او بیافتد به حساب آن شخص غیر مستحق نوشته می شود. گاهی حیثیت فردی از بین می رود و در داخل خانه او فتنه ها برپا می شود، تمام این ها به پای شخص غاصب نوشته می شود. کسی در اثر اشتهای افسار گسیخته و مهار نشده نفس رفته است با ناموس دیگری ارتباط برقرار کرده است و قضیه ختم به طلاق شده و در نتیجه چند طفل از عطوفت و مهر مادری و پدری محروم شده اند،در این حالت لحظه به لحظه به آن فرد خاطی گناه نوشته می شود.طلاقی که عرش خداوند را به لرزه در می آورد،معلوم است که چگونه دنیا و آخرت انسان را به لرزه در می آورد.
مثال دیگر اینکه ؛تمام دار و ندار یک جوان را با کلاهبرداری از دستش گرفته و آن جوان عقلش به جایی نرسیده و خودکشی کرده است ، آن جوان مرده و بچه هایش یتیم مانده و خانمش دربدر و در تامین زندگی متحیر مانده است ، آه یتیم که عرش را به لرزه در می آورد با آن کلاهبردار چه خواهد کرد. قطعا دنیا و آخرتش به لرزه در خواهد آمد.
اگر تقوا نباشد در یک لحظه کار به گونه ای اتفاق می افتد و انسان طوری ساقط می شود که بعد از آن هر کاری بکند تا خرابی را اصلاح کند نمی شود،کار او مانند خانه ی کهنه ای است که وقتی یک طرف را درست می کند، طرف دیگر خراب می شود.
همچنانکه بیان شد بعضی گناهان قابل جبران نمی باشند،در نتیجه مظلوم دراثر ظلم آتش گرفته و سوخته است و الآن هم در آتش می سوزد و صدایش هم به جایی نمی رسد.کسی که این گناهان را انجام می دهد باید در جایی قرار بگیرد که بسوزد و صدایش هم به جایی نرسد و لذا خدا می فرماید: عده ای را در دیگ های در بسته می سوزانم« فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ »(الهمزه-آیه۹) که صدایشان به هیج جایی نرسد. هرچه در آخرت دیده می شود ملکوت اعمال این عالم است که به آنجا فرستاده شده است.

چون زخشم آتش تو بر دلها زدی مایه ی نار جهنم آمدی
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختی گشت و زآن زقوم رست

این جور انسان ها که مرتکب گناه غیر قابل جبران شده اند، دو دسته هستند. یک دسته فوراً متوجه می شوند و هرچه تلاش می کنند که خطایشان را جبران کنند، می بینند که درست نمی شود. همیشه از خدا بخواهید و یک روز این دعا را ترک نکنید و بگویید خدایا مرا از آن گناهانی که قابل جبران نیستند،حفظ بفرما. بعضی ها پیش ما می آیند و گریه می کنند و می گویند گناهی کرده ام که قابل جبران نیست،حالا ثروت زیادی دارم،بخشی از این ثروت را در اختیار شما قرار می دهم تا هرطور که صلاح می دانید برای فقرا خرج کنید،تا وجدانم از این گناهی که کرده ام و نمی توانم اصلاح کنم،قدری آرام بگیرد. یک جنایتی یا خیانتی انجام داده،دری را باز کرده حالا نمی تواند ببندد. جان کسی از بین رفته و فرزندانش یتیم شده اند، بر سر کسی کلاه گذاشته ، با ربا زندگی هایی را ویران ساخته ،حالا که متوجه شده مدام گریه می کند،امّا مگر می شود جبران کرد. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
قسم دوّم از کسانی که گناهان غیر قابل جبران کرده اند کسانی هستند که اصلا متوجه جنایت و خیانت خود نیستند و همچنان بر مسیر نادرستی حرکت می کنند و تا آخر به راه خودشان ادامه می دهند و فکر می کنند که زرنگ هستند و تا آخر عمر لحظه به لحظه بر آنها گناهان وحشتناک نوشته می شود.
یک حرفی می گویم که در مورد آن یک کتاب می توان نوشت و آن اینکه انسان بعضی مواقع یک گناهی انجام می دهد که پشت سر آن لشکری از گناهان رخ می دهد. مثلاً وقتی کسی می خواهد ازدواج کند و عده ای نمی گذارند این وصلت صورت گیرد و یا ازدواج دیگری رخ می دهد که به دنبالش دائماً فتنه و دعوا است که در زندگی آنها بروز می کند. از آنجا که “المعلول یستند الی اسبق العلل”از این رو تمام این لشگر گناهان به پای کسی نوشته می شود که در وهله اول باعث این کار شد، این ها آتش نفس است و ما این آتش را باید مهار کنیم، این آتش در همه انسان ها وجود دارد، در بعضی انسانها فعال و در برخی هنوز خاموش است.مولوی بسیار زیبا این مضمون را به شعر کشیده است:

میل ها همچون سگان خفته اند اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
چونک قدرت نیست خفتند این رده هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده
تا که مرداری در آید در میان نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد صد سگ خفته بدان بیدار شد

تا وقتی که بویی نمی آید این سگها خفته اند،به محض آمدن بوی مردار این سگها بیدار می شوند و مثل این می ماندکه نفخ صور شده و قیامت برپاگشته است و ما با لشگر درندگان مواجهیم حال مگر می شود اینها را مهار کرد. دراین ابیات حکمت موج می زند . در یک کوچه خری مرده ، سگهای زیادی با بوی مردار این دراز گوش بیدار شده اند و این بوی مردار فضای جامعه را آلوده کرده است، آن رشوه ای که گرفته ای این بو را دارد و فضای جامعه و فضای تربیتی را آلوده می کند، اینکه خداوند می فرماید:

« یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ»(نور-آیه۴۳) دنیا از همه طرف به انسان چشمک می زند، اشاره به بوی مردار است .

موبه موی هر سگی دندان شده وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند

حکمت را بنگرید. آیا در دنیا می توان ملتی را پیدا کرد که مانند این ادبیاتی که در دست ملت ماست حکمت داشته باشد. می گوید صدها سگ اینچنینی در درون انسان خفته است،چون بوی مردار نمی آید خوابیده اند ولی اگر بویی به مشامشان برسد بیدار می شوندو ما باید برای چنان لحظاتی از درون، ملکه مانعه داشته باشیم که به آن تقوی می گویند.
پس برای انسان واجب ترین علم ها آن است که در درون خودش یک قدرت روحی ایجاد کند تا در لغزشگاه ها پایش نلغزد.

 

 


 

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خودم و تمام عزیزان را به عبودیت ،رضا و تقوای خداوند متعال دعوت می کنم. سه مرتبه خداوند متعال در قرآن فرموده است«العاقبه للمتقین»، اگر انسان ها می خواهند کسب و کارشان عاقبت خیرداشته باشد و یا بچه ای که تربیت می کنند عاقبت به خیر شود و یا در تحصیل علم آخر و عاقبت خوبی داشته باشند خداوند متعال می فرماید راهش این است که تقوا داشته باشید. یکی از بزرگان می فرمود:درستکار باشید، در زندگی ما کلکی بزرگ تر از درستکاری وجود ندارد.
در آستانه ی سالروز قتل عام مسلمانان خوجالی قرار گرفته ایم. خوجالی یک منطقه ای در قره باغ است که وقتی در سال۱۹۹۲میلادی به دست ارمنی ها افتاد،۳۰۰۰نفر آنجا در محاصره ارمنی ها گرفتار شدند وسپس توسط ارمنی ها قتل عام و یا اسیر گشتند، این اتفاق فجیع ننگ بزرگی برای ارمنی هاست، تعاملات آنها با اسیران ، کودکان و زنان بسیار تأسف آور بوده است، ما تأسف خودمان را نسبت به این فاجعه ابراز می کنیم .
از سوی دیگر انتقام آنها هنوز هم گرفته نشده و خون هایشان بر زمین مانده است ، حکومت آذربایجان هم برای انتقام خون آن ها تنها به سکوت یک دقیقه ای اکتفا میکند تا از سکوت شان برای ارواح شهداء به آرامشی برسند! و یا در چند میدان تندیس و مجسمه ای ایجاد می کنند که مثلاً یادی از آنها کرده باشند و با آرزو زندگی می کنند که کسی مثلا لابی صهیونیسم بیاید و قره باغ را برای آنها آزاد کند و به آنها تحویل دهد.
قره باغ برای ما مسلمانها یک مصیبت است چون اولا کسانی که آنجا گرفتار شده اند ناموس ما هستند و همه آنها جزء موالیان اهل بیت می باشند،ثانیابه شعائر دین ما اهانت شده،به مساجد آنجا بدترین اهانت ها صورت گرفته و ثالثا ما مسلمانها این بخش از آذربایجان را خاک سرزمین خودمان می دانیم که توسط ارمنی ها تصرف شده است. به همین جهت می گوییم؛موضوع قره باغ صرفا موضوع یک کشور نبوده و به عالم اسلام مربوط است. در اول جنگ،ایران وارد شد تا به آذربایجان کمک کند،در نتیجه فرماندهان بسیار بزرگ ما وارد آذربایجان شدند،کارها خوب پیش می رفت که آذربایجان ترسید که مبادا جایگاه ایران با آزاد کردن قره باغ در داخل آذربایجان بالا برود و لذا ایرانیها را با تهمت اینکه،اینها جاسوسند اخراج کردند.حالا همه سوال می کنند که قره باغ را چه کسی آزاد خواهد کرد؟ حکومت آذربایجان می گوید قره باغ را یهودی ها و صهیونیست ها خواهند گرفت و به ما خواهند داد و باید با لابی صهیونیزم مرتبط باشیم و صهیوونیزم هرچه خواست در اختیارش قرار دهیم چرا که بزرگترین لابی در دنیا ، لابی صهیوونیزم است، به نحوی که آی پک بر سنای آمریکا و کنگره وکلا بر امریکا حکومت می کند وماباید به این ها که قطب قدرت هستند متصل شویم و آنها بیایند قره باغ را برای ما گرفته و تحویل ما دهند. به همین خاطر است که حکومت آذربایجان به هیچ مملکتی به اندازه ی اسرائیل خدمت نمی کند.
در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی سفیر اسرائیل گفت که؛ آذربایجان به اندازه ی ۴میلیارد دلار نفت به آنها داده است که اگر این مقدار نفت برای اسرائیل تامین نمی گشت،این کشور حتماً به زمین می خورد. این صحبت سفیر اسرائیل است که تصریح می کند باینکه؛ آذربایجان حیات و موجودیت ما را تضمین کرده است. لیبرمن هم به مساله مهمی اشاره کرده است و آن اینکه؛” الآن سفارت آذربایجان در اسرائیل به صورت غیر رسمی فعالیت دارد.”
الآن هم آذریابجان سالانه ۱۵میلیون بشکه نفت خام به اسرائیل می دهد و با این کار یک سوم نیازهای اسرائیل را تأمین می کند. البته اخیراً بزرگان آذربایجان حرف های خوبی به زبان آورده اند ،مثلا رئیس کمیسیون دفاع و امنیت در مجلس آذربایجان گفته : “ما یک ارتشی داریم که در یک لحظه می توانیم قره باغ را بازپس گیریم” این حرف خیلی خوبی است و یک نماینده دیگر مجلس آنها نیز گفته است:” اگر بخواهیم در ۲۴ ساعت می توانیم قره باغ را پس بگیریم.” این موضوع در ذهن ما آذری های جهان گره ای شده است که اگر در ۲۴ساعت می شود آنجا را گرفت پس چرا گرفته نمی شود؟! ان شاءالله ما شاهد باشیم که در اسرع وقت آن خاک مبارک هم از لوس وجود ارمنی ها آزاد شود .
عزیزان من، صحبت های مقام معظم رهبری در هفته ی گذشته فوق العاده بود، ایشان در رهبریت ، کیاست و در درایت بی نظیر می باشند. کاندولیزا رایس می گوید؛ ساعت ها ، هفته ها و ماه ها می نشینیم و برای ایران طرح و برنامه می ریزیم، اما رهبر ایران با یک سخنرانی تمام نقشه های ما را به هم می ریزد. دوست و دشمن اذعان دارند که تاریخ بشریت غیر از انسان های استثنایی مثل حضرت امامره چنین رهبری به خود ندیده است.
مقام معظم رهبری با نگاه عمیق خودشان و با معرفتی که نسبت به استکبار جهانی دارند، فرمودند: “من به مذاکره خوش بین نیستم و راه عزت و اقتدار کشور عبارت است از اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توانمندی های داخلی” .
عزیزان! اگر در مواجهه با دشمن بخواهیم صاحب فتح و ظفر بشویم باید در ابتدا دشمن را به خوبی بشناسیم اول باید روحیات دشمن را بشناسیم.
دوم باید راهکارها و حیله هایی که به کار می بندند بشناسیم
سوم باید هدف آنها را از دشمنی بشناسیم.
در غیر اینصورت هیچ وقت نمی توانیم در برابر دشمن درست تصمیم بگیریم، مانند این است که خیاطی برای یک نفر بدون آنکه اندازه های او را بگیرد لباسی می دوزد ،بدیهیست در این صورت لباس یا کوتاه می شود یا بلند، که هر دو ناموزون می باشد. ما باید، هم به دنیا این موضوع را خوب بشناسانیم و هم خودمان خوب متوجه باشیم که؛ دشمن بشریت که الآن داعیه ی رهبری جهانی را دارد دارای چه اوصافی است، باید به این اوصاف دقت کرده و اقتضاءات آن را بطور دقیق رصد کنیم.
یک نظامی، حاکم بر دنیا شده است که با حق ویژه دنیا را اداره کرده و برای خود و کشورهای همسو با منافع خود حق ویژه قائل است. این نظام ، خودش را از قانون و معاهدات بین المللی بالاتر می داند،اصلاخودش را قانون می داند. یک نظامی که خیلی راحت سازمان ملل و شورای امنیت را دور می زند تا آنجا که به امثال شورای امنیت اهانت می کند و می گوید: آن زمانی که امریکا بخواهد از شورای امنیت اجازه بگیرد زمان مرگ امریکاست،براحتی به ملتهای حاضر در سازمان ملل اهانت می کند و در تحلیل استنکاف خود از کسب اجازه از شورای امنیت برای حمله به کشوری مثل عراق می گوید:ما حوصله یک بازی موش و گربه نداریم!
آری یک سیستم غیر پاسخگو بر دنیا حاکم شده است که نسبت به هیچکدام از جنایت هایی که انجام داده حاضر به پاسخگویی نیست، یک نظام غیر مسئول بر دنیا حاکم شده است و مسئولیت هیچ کاری را قبول نمی کند، یک نظام ارباب و رعیتی عفن حاکم شده است. نظامی در دنیا حاکم شده است که می گوید وظیفه ی دنیا این است که نگرانی مرا برطرف کند و پشت سر هم دائماً می گوید که ایران باید نگرانی ما را برطرف نماید. شما از کجا این حق را پیدا کرده اید که دنیا را نگران کنید و جوابگو هم نباشید ولی دنیا باید موظف باشد که نگرانی شما را بر طرف کند.
انسان ها را درجه بندی کرده اند و یک نظام نژادپرستی وحشتناک را در دنیا حاکم کرده اند. اولویت اولشان در سیاست داخلی و خارجی، فقط صهیوونیزم بین الملل است و می گویند امنیت آنها امنیت ماست. صراحتاً می گویند هر کس در دنیا نفس می کشد باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
یک منطق را در دنیا حاکم کرده اند و آنهم منطق الحق لمن غلبه است.یک نظامی که تمام اهداف نهاد های بین المللی را باطل کرده است.
هدف از تاسیس سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است. هدف از شورای حقوق بشر سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است، هدف از شورای امنیت چه بوده است، باطل شده است .از بند هفت منشور سازمان ملل دم می زنند، بند هفتی که اجازه دخالت خارجی را به کشورهایی امثال این ها می دهد.
اما این ها مگر به بند هفت اهمیتی می دهند، مگر با بند هفت به سوریه می خواهند نفوذ کنند، مگر با بند هفت وارد عراق شدند؟ اصلاً تعریف های جدیدی وارد ادبیات دنیا کرده اند. آزادی و دموکراسی را به گونه ای تعریف می کنند که حاکمیت ملی و حقوق بشر نقض می شود. جمله ای از اباعبدالله الحسین(ع) در خصوص بنی امیه نقل شده که به نحو احسن در این مورد حق مطلب را درباره چنین نظامهایی ادا نموده است؛” اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دین الله دخلاً” حضرت می فرمایند: من قیام کرده ام چون بندگان خدا را برده خود نموده و یک برده داری مدرن راه اندازی کرده اند ، ثروت خدا را یک عده ی محدود بین خودشان تقسیم کرده اند و در یک کلمه آنچه که بر دنیا حاکم شده است، نظام طاغوت است ونسبت به خدا، قانون، بشریت و برتمام حرمت ها طغیان کرده است. اعتقاد ما مسلمان ها دو رکن دارد، یکی فمن یکفر بالظاغوت و دومی یؤمن بالله است. آن کسی که یؤمن بالله داشته باشد ولی یکفربالطاغوت نداشته باشد اصلاً به خدا ایمان نیاورده است، بلکه در نگاهی دقیق اصلاً توحید ندارد. از ارکان با عظمت توحید آن است که باید به طاغوت کافر بود.
الآن قواعد بین المللی را کنار گذاشته اند و برآژانس انرژی اتمی سوار گشته و می گویند ؛آنها باید تعیین کنندکه کدام کشور باید غنی سازی هسته ای داشته باشد و همچنین آنها باید تعیین کنند که تحقیقات علمی یک کشور به چه میزان باید رشد کند. الآن مشکل ما همین موضوع است که می گویند چرا در تحقیقات علمی به جایی رسیده اید که می توانید موشک بالستیک بسازید، می گویند بنیه ی دفاعی شما به این حد رسیده که از شما بوی تهدید به مشام می رسد. آنها می گویند در دنیا از هیچ نقطه ای نباید ذره ای تهدید نسبت به اسرائیل بوجود بیاید. آنها می گویند ایرانی را قبول می کنیم که از طرف آن احساس تهدید نکنیم. ایران باید کشوری خنثی باشد. الآن در مذاکرات می بینید هر دو طرف می گویند که مذاکرات خیلی سخت خواهد بود،چرا، مگر مذاکره می تواند سخت باشد؟ اگر فزون خواهی نباشد مذاکره سخت نمی شود. این نقض آشکار حاکمیت ملی یک کشور است که به او بگویند بنیان های دفاعی اش را در چه حدی نگه دارد و باید حدش را باخواست آنها تنظیم کند. در مذاکرات اخیر دائماً صحبت از توافق جامع است، معنای توافق جامع چیست؟ یعنی نه فقط توان هسته ای، بلکه باید رفتارهای بین المللی ایران را هم کنترل کنند که چگونه است، باید آنها تعیین کنند که ایران با کدام کشور ها دوست و با کدامیک دشمن باشد.باید از وضعیت موشک های بالستیک و حقوق بشر ایران باخبر باشند و در آنها دخالت کنند.می گویند سایت فردو باید تعطیل شود، چون زیر زمین است و باید روی زمین باشد.معلوم است که برای ما نقشه کشیده اند که می گویند باید روی زمین باشد. آنها خودشان حساس ترین تکنولوژی هایشان را در جایی مستقر کرده اند که امنیت آنجا فوق العاده بالا است. در مورد آنجا کسی حق ندارد به آنها حرفی بزند ولی در مورد ایران می گویند؛شما نباید سایت زیرزمینی داشته باشید و با زورگویی تمام می گویند که راکتور اراک که مظهر اقتدار علمی ایران است باید تعطیل شود و می گویند که اگر ایران با همه ی اینها هم موافقت کند باز ایران را ول نمی کنیم بلکه ایران باید در رفتارهای بین المللی خود تجدیدنظر کند و طبق تشخیص ما موالاه یا معاداه نماید باید کار به گونه ای باشد که نسبت به آنها پاسخگو باشد.
ما به این نتیجه رسیده ایم که حرف نهایی آنها این است که می خواهند درصد غنی سازی به صفر یا به منزله صفر برسد و سانتریفیوژ ها همه تعطیل،یا به منزله تعطیل باشد و همه چیز به نقطه ی صفر بازگردانده شود.
اینجاست که مقام معظم رهبری با درایت بی نظیرشان متوجه شده اند که اگر ما در برابر آنها با انفعال بخواهیم برخورد کنیم دیگر هیچ وقت نخواهیم توانست آنها را مدیریت کنیم. آنها به صورت خود خوانده خودشان را پلیس جهانی قرار داده اند و دستور می دهند با فلان کس اینگونه برخورد کن و فلان کار را اینگونه انجام بده و فلان نگرانی وجود دارد آن را برطرف کن و حالا این پلیس بین المللی از ما چیزی می خواهد که ما هیچ وقت آنرا نمی توانیم انجام بدهیم.خواسته ی آنها این است که در طول ۳۵ سال هرچه تلاش علمی صورت گرفته است را دو دستی تقدیم آنها کنیم.
صراحتاً گفته اند ایران یک راه بیشتر ندارد و آن اینکه مانند آفریقای جنوبی و لیبی که کلاً بساط انرژی هسته ایشان جمع کردند، ایران هم باید آن کار را بکند.
در روایت است:العلم سلطان؛ یعنی علم قدرت است و اقتدار می آفریند.الآن علم است که حاکمیت ملی را نگه می دارد و حرکت پایاپای با تطورات علمی دنیا است که باعث سربلندی یک ملت می شود وگرنه آن ملت و کشور فنا خواهد شد و از بین خواهد رفت.
حرف در این باب بسیار است و ان شا الله در خطبه های دیگر این بحث را ادامه خواهیم داد .

این ها جنایت های بسیاری انجام داده اند که سه مورد آن جنایت ها بسیار شدید و سخت است یکی اینکه آنها خودشان را مرجع فرهنگی دنیا کرده و می گویند در دنیا هرچه فرهنگ و تمدن هست باید خودشان را با آنها تطبیق دهند ،ادعای مرجعیت فرهنگی توسط یک نظام الحادی واقعا وحشتناک است .در دست آنها قدرت هم وجود دارد، امپراطوری رسانه ای آنها می تواند زندگی ها را تغییر دهد. آیا این ریخت و پاشهای موجود در زندگی های ما بود؟ الآن یک جوان می خواهد تشکیل زندگی بدهد، در ابتدا باید چند میلیون خرج کند تا طلای نامزدی را بخردو پشت سر آنهم کادوهاوآداب و خریدها وبایدهای عجیب و غریب دیگر. این رسوم از کجا آمده است؟! تمام زندگی را قفل کرده است، آیا اینها آداب و رسوم ماست؟ دشمن اینگونه نفوذ کرده است.امیرالمومنین (ع)می فرماید، ملتی که در درون خانه اش با دشمن بجنگد ذلیل می شود. نباید اجازه داد به دشمن که به درون جامعه نفوذ کند. ما هفتصد نوع آداب داریم که همگی مبتنی بر علمیت و کرامت است.فرهنگ و مدنیت ما بر اساس اینگونه آداب آسمانی شکل گرفته و ظلم بزرگی است که با هجمه فرهنگ اومانیستی غرب ویران شود.

دومین مورد که از آن به خدا پناه می بریم، این است که بشر را وجه المصالحه قرار داده اند. وقتی که کسی را نمی توانند شکست دهند آنقدر آدم می کشند تا کارشان راه بیافتد، دو میلیون نفر را در سودان جنوبی با اسلحه ی اسرائیل کشتند بعد از آن بزرگان سودان راضی به تجزیه آن شدندو به محض تجزیه، اسرائیل در سودان جنوبی که سرشار از نفت است حاضر شد!!
امان از سومین مورد، دعوای قومی و مذهبی راه می اندازند تا به خواسته های خودشان برسند. یک شبکه ی رادیویی در کشور چک راه اندازی شده است به نام رادیوی آزادی، دو ساعت آن به کردها، دوساعت به ترک ها، دوساعت به لرها، دوساعت به عرب ها و دو ساعت به تالشی ها و… اختصاص یافته است. دو ساعت که مثلا در اختیار فارس ها است، در آن دو ساعت فارس ها شروع می کنند هرچه از دهانشان در می آید به سایر قوم ها می گویند، بعد نوبت ترک ها که می شود آنها هم در آن دوساعت تا می توانند به دیگر اقوام فحش می دهند، بعد نوبت کردها می شود و آنها می گویند که کل منطقه برای سومری هاست و شما ترکها در زمان سلجوقیان به منطقه آمده و خاک ما را اشغال کرده اید و حالا باید دوباره به موطن اصلی خود برگردید!!و همینطور اقوام دیگرمدام با ادبیات فحش و ناسزا و تحریک برنامه دو ساعته خود را هر روز اجراء می کنند. اینها هر کدام دوساعت با اقوام دیگر درگیر می شوند امّا همین که شب می شود میز می گذارند،باهم می گویند،می خندند و با خوشی در کنار هم شام می خورند و ماه به ماه حقوقشان را می گیرند و اینگونه یک ملت را بازی می دهند. اما ملت ما بیدار است و هیچ وقت بازی نمی خورند و عنصر اصلی مقاومت که بصیرت ملت است، برای همیشه پایدار خواهد بود.

الحَمدُلله الَّذی خَلَق السمواتِ و الارض و جَعَل الظُلماتِ و النور ثُمّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبّهم یَعدِلون وَ الصَّلوه وَ السَّلام عَلی الهادی البَشیر، السّراجِ المُنیر، سَیدنا سَید الانبیاء وَ المُرسَلین، ابالقاسِم محمّد و علی آله الطَیبینَ الطاهِرین وَ لا سیَّما بَقیه الله فی الاَرَضین.

خودم و همه عزیزان را به تفوای الهی دعوت می کنم،تقوا دو جهنم و آتش را می تواند خاموش کند، نقش و ارزش تقوا اینجا مشخص می شود.اگر بنا باشد برای تقوا ارزش تعیین شود باید براساس این عملکرد تقوا بر روی آن ارزش گذاشت.یک مورد آن است که آتش جهنم را خاموش می کند «وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُون»(زمر- آیه ۶۱) دومین مورد آن است که آتش نفس را خاموش می کند. نفس انسان هم دو نوع آتش دارد یکی آتش اوصاف و دیگری آتش اعمال می باشد. اولین مورد اوصاف رذیله است که درون انسان را به جهنم تبدیل می کند. جناب سنایی در سیروسلوکش می گوید، در باطن نگر تا سقرها در جگر یابی،جنان ها در جنان بینی. به درون خودت خوب نگاه کن تا جهنم و بهشت را در درون خودت ببینی.

از ره خلق و خو و سیرت زشت هفت دوزخ تویی و هشت بهشت

خداوند متعال در قرآن خود انسان را به عنوان هیزم آتش معرفی می نماید.

« قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ »(تحریم-آیه۶) خود و خانواده هایتان را از آن جهنمی دور نگه دارید که هیزم آتش آن انسان است، یعنی از انسان شعله آتش بر می خیزد. سنگ هایی که در آیه اشاره شده چیست؟ برخی علما می گویند همین خانه های ریایی است که ما می سازیم و از استطاعت عمومی و حد نیاز انسان خارج است و با این اسراف و تبذیر معادلات اجتماعی را به هم می زنیم! حرف خداوند متعال در قرآن این است که یک آتشی هست که شعله هایش از قلب انسان زبانه می کشد« نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ،الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ »(همزه-آیه۶و۷) آتش خدا آتشی است که از قلب ها زبانه می کشد و آتش آن،آتش اوصاف رذیله است.آتش اوصاف رذیله را انسان فقط با تقوا می تواند خاموش کند.
دومین آتش، آتش اعمال انسان است.انسان یک کاری انجام میدهد و در اثر آن نه یک روز و نه دو روز، بلکه تا ابد در آتش خواهد سوخت. بعضی از اعمال ما آن چنان است که اگر انسان چشم برزخی داشته باشد و به ذات آن اعمال نگاه کند، حقیقت و جوهر آن اعمال را آتش خواهد دید. ملاصدرای شیرازی می گوید دیدم دو نفر با هم صحبت می کردندو غیبت فرد دیگری را می نمودند، هر کدام که دهانش را می گشود از آن آتش زبانه می کشید. در روایت هست ؛ وقتی هنگام نماز می شود، ملائکه ندا می دهند و می گویند برخیزید و آن آتشی را که با اعمال خودتان شعله ور ساخته اید، آن آتش را با نماز خاموش کنید”أیّها الناس قوموا إلی نیرانکم الّتی اوقدتموها علی ظهورکم فَاَطفِئوها بصلاتکم “(من لایحضره الفقیه، ج۱، باب فضل الصلوة، حدیث۳) خیلی از کارها هستند که باطن و درونشان آتش است، مانند اینکه انسانها به یکدیگر تفاخر بکنند و با معیارهای مادی خودشان را از دیگران برتر ببینند. در روایت آمده که یکی از نشانه های آخر الزمان این است که در مورد وسایل خانه تفاخر می شود. این نشان می دهد که آن انسان هنوز طفل است و بزرگ نشده و فقط قد کشیده و بالا آمده است ومانند اینکه در نوع پوشش تفاخر و دیگران را تنقیص می کند، اینها هستند که جهنم درست می کنند.
آتش نفس انسان از همه ی آتش ها سهمناک تر بوده و در برابر این آتش نیاز به یک حفاظ می باشد، تا انسان بتواند خودش را از آن دور نگه دارد، آن حفاظ را دین اسلام تقوا نامیده است. آتش نفس از آتش جهنم سخت تر است،چون آن چیزی که آتش جهنم را ایجاد می کند آتش نفس انسان است. همه چیز هم در یک لحظه اتفاق می افتد،مثلاً شخصی که از طریق رابطه و پارت بازی استخدام شده است، حقوقی را که طیّ خدمتش دریافت کرده،حرام است. سی سال خودش و نسلش پول حرام را مصرف کرده اند.ما انسان ها این موضوع را خیلی سهل انگاشته ایم تا جاییکه قبح این موضوع از بین رفته است،در حالی که هر لحظه ای که آن فرد در این شغل مشغول به کار است باعث تضییع حقوق فرد مستحق در این منصب می گردد و لذا برای هر لحظه ی آن گناه نوشته خواهد شد. انسانی که با یک کلمه سعایت نسبت به کسی که ازدواجش در حال پاگرفتن است وی را از ازدواج تا ابد محروم کرده است، تا آخر عمر هر چه سختی و مشقت در برابر وی ایجاد شود به پای او نوشته خواهد شد.این که در روایت آمده است که یک کلمه وقتی از دهان کسی خارج می شود به اندازه ی زمین و آسمان انسان را ساقط می کند،منظور از “تهوی مابین السماء والارض” امثال اینگونه خلافهای وحشتناک است. شخصی تعرب بعد الهجره کرده و با اصرار خانمش با توجه به اینکه وضع مالی ایشان خوب است می خواهد در جامعه خودنمایی بکند . فرزندش را به بلاد کفر برده است و بنای یک نسلی را گذاشته است ولو آن شخص خودش دینش را حفظ کرده است ولی آن نسلی که نمی تواند در آنجا دین و اعتقادات خودش را حفظ کند، تا روز قیامت گناه آن نسل برای او نوشته می شود. یکی از علما تعریف می کرد در آمریکا یک پروفسور ایرانی خودش گفت که پشیمان هستم از اینکه به آمریکا آمده ام. من با پای خودم به اینجا آمده ام ولی اختیار نسلم دیگر در دست خودم نیست. از دختر خودش یک حکایتی را بیان کرد که عقل حیران می شود وقابل بیان نیست که انسان بگوید از این بچه چه نسلی به وجود خواهدآمد. بعضی از گناهان به گونه ای هستند که جبران ناپذیرند. گناهان دو قسم هستند. بعضی گناهان هستند که انسان می تواند آن را براحتی جبران کند اما بعضی گناهان هستند که قابل جبران نیستند، چون انسان ازهرچه بخواهد توبه کند باید جبران کند. و این خیلی خیلی وحشتناک است. خداوند متعال در قرآن می فرماید« إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ »(عصر-آیه۲) این آیه را هرکسی جوری معنا کرده است،اما یک معنای با عظمت این آیه این است که فقط انسان است که می تواند در یک لحظه کاری بکند که برای همیشه بیچاره شود،مانند اینکه سوزن را در چشم فرو کنند، این کار یک لحظه اتفاق می افتد ولی چشم برای همیشه کور می شود.
بعضی از کارهای انسان اینگونه است.مثلا فردی می رود من غیر استحقاقٍ از دولت خانه می گیرد در صورتی که استحقاقی نسبت به آن نداشته و مستحق اصلی دائما خانه به دوش است در این حالت هر اتفاقی برای او بیافتد به حساب آن شخص غیر مستحق نوشته می شود. گاهی حیثیت فردی از بین می رود و در داخل خانه او فتنه ها برپا می شود، تمام این ها به پای شخص غاصب نوشته می شود. کسی در اثر اشتهای افسار گسیخته و مهار نشده نفس رفته است با ناموس دیگری ارتباط برقرار کرده است و قضیه ختم به طلاق شده و در نتیجه چند طفل از عطوفت و مهر مادری و پدری محروم شده اند،در این حالت لحظه به لحظه به آن فرد خاطی گناه نوشته می شود.طلاقی که عرش خداوند را به لرزه در می آورد،معلوم است که چگونه دنیا و آخرت انسان را به لرزه در می آورد.
مثال دیگر اینکه ؛تمام دار و ندار یک جوان را با کلاهبرداری از دستش گرفته و آن جوان عقلش به جایی نرسیده و خودکشی کرده است ، آن جوان مرده و بچه هایش یتیم مانده و خانمش دربدر و در تامین زندگی متحیر مانده است ، آه یتیم که عرش را به لرزه در می آورد با آن کلاهبردار چه خواهد کرد. قطعا دنیا و آخرتش به لرزه در خواهد آمد.
اگر تقوا نباشد در یک لحظه کار به گونه ای اتفاق می افتد و انسان طوری ساقط می شود که بعد از آن هر کاری بکند تا خرابی را اصلاح کند نمی شود،کار او مانند خانه ی کهنه ای است که وقتی یک طرف را درست می کند، طرف دیگر خراب می شود.
همچنانکه بیان شد بعضی گناهان قابل جبران نمی باشند،در نتیجه مظلوم دراثر ظلم آتش گرفته و سوخته است و الآن هم در آتش می سوزد و صدایش هم به جایی نمی رسد.کسی که این گناهان را انجام می دهد باید در جایی قرار بگیرد که بسوزد و صدایش هم به جایی نرسد و لذا خدا می فرماید: عده ای را در دیگ های در بسته می سوزانم« فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ »(الهمزه-آیه۹) که صدایشان به هیج جایی نرسد. هرچه در آخرت دیده می شود ملکوت اعمال این عالم است که به آنجا فرستاده شده است.

چون زخشم آتش تو بر دلها زدی مایه ی نار جهنم آمدی
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختی گشت و زآن زقوم رست

این جور انسان ها که مرتکب گناه غیر قابل جبران شده اند، دو دسته هستند. یک دسته فوراً متوجه می شوند و هرچه تلاش می کنند که خطایشان را جبران کنند، می بینند که درست نمی شود. همیشه از خدا بخواهید و یک روز این دعا را ترک نکنید و بگویید خدایا مرا از آن گناهانی که قابل جبران نیستند،حفظ بفرما. بعضی ها پیش ما می آیند و گریه می کنند و می گویند گناهی کرده ام که قابل جبران نیست،حالا ثروت زیادی دارم،بخشی از این ثروت را در اختیار شما قرار می دهم تا هرطور که صلاح می دانید برای فقرا خرج کنید،تا وجدانم از این گناهی که کرده ام و نمی توانم اصلاح کنم،قدری آرام بگیرد. یک جنایتی یا خیانتی انجام داده،دری را باز کرده حالا نمی تواند ببندد. جان کسی از بین رفته و فرزندانش یتیم شده اند، بر سر کسی کلاه گذاشته ، با ربا زندگی هایی را ویران ساخته ،حالا که متوجه شده مدام گریه می کند،امّا مگر می شود جبران کرد. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
قسم دوّم از کسانی که گناهان غیر قابل جبران کرده اند کسانی هستند که اصلا متوجه جنایت و خیانت خود نیستند و همچنان بر مسیر نادرستی حرکت می کنند و تا آخر به راه خودشان ادامه می دهند و فکر می کنند که زرنگ هستند و تا آخر عمر لحظه به لحظه بر آنها گناهان وحشتناک نوشته می شود.
یک حرفی می گویم که در مورد آن یک کتاب می توان نوشت و آن اینکه انسان بعضی مواقع یک گناهی انجام می دهد که پشت سر آن لشکری از گناهان رخ می دهد. مثلاً وقتی کسی می خواهد ازدواج کند و عده ای نمی گذارند این وصلت صورت گیرد و یا ازدواج دیگری رخ می دهد که به دنبالش دائماً فتنه و دعوا است که در زندگی آنها بروز می کند. از آنجا که “المعلول یستند الی اسبق العلل”از این رو تمام این لشگر گناهان به پای کسی نوشته می شود که در وهله اول باعث این کار شد، این ها آتش نفس است و ما این آتش را باید مهار کنیم، این آتش در همه انسان ها وجود دارد، در بعضی انسانها فعال و در برخی هنوز خاموش است.مولوی بسیار زیبا این مضمون را به شعر کشیده است:

میل ها همچون سگان خفته اند اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
چونک قدرت نیست خفتند این رده هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده
تا که مرداری در آید در میان نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد صد سگ خفته بدان بیدار شد

تا وقتی که بویی نمی آید این سگها خفته اند،به محض آمدن بوی مردار این سگها بیدار می شوند و مثل این می ماندکه نفخ صور شده و قیامت برپاگشته است و ما با لشگر درندگان مواجهیم حال مگر می شود اینها را مهار کرد. دراین ابیات حکمت موج می زند . در یک کوچه خری مرده ، سگهای زیادی با بوی مردار این دراز گوش بیدار شده اند و این بوی مردار فضای جامعه را آلوده کرده است، آن رشوه ای که گرفته ای این بو را دارد و فضای جامعه و فضای تربیتی را آلوده می کند، اینکه خداوند می فرماید:

« یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ»(نور-آیه۴۳) دنیا از همه طرف به انسان چشمک می زند، اشاره به بوی مردار است .

موبه موی هر سگی دندان شده وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند

حکمت را بنگرید. آیا در دنیا می توان ملتی را پیدا کرد که مانند این ادبیاتی که در دست ملت ماست حکمت داشته باشد. می گوید صدها سگ اینچنینی در درون انسان خفته است،چون بوی مردار نمی آید خوابیده اند ولی اگر بویی به مشامشان برسد بیدار می شوندو ما باید برای چنان لحظاتی از درون، ملکه مانعه داشته باشیم که به آن تقوی می گویند.
پس برای انسان واجب ترین علم ها آن است که در درون خودش یک قدرت روحی ایجاد کند تا در لغزشگاه ها پایش نلغزد.

 

 


 

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خودم و تمام عزیزان را به عبودیت ،رضا و تقوای خداوند متعال دعوت می کنم. سه مرتبه خداوند متعال در قرآن فرموده است«العاقبه للمتقین»، اگر انسان ها می خواهند کسب و کارشان عاقبت خیرداشته باشد و یا بچه ای که تربیت می کنند عاقبت به خیر شود و یا در تحصیل علم آخر و عاقبت خوبی داشته باشند خداوند متعال می فرماید راهش این است که تقوا داشته باشید. یکی از بزرگان می فرمود:درستکار باشید، در زندگی ما کلکی بزرگ تر از درستکاری وجود ندارد.
در آستانه ی سالروز قتل عام مسلمانان خوجالی قرار گرفته ایم. خوجالی یک منطقه ای در قره باغ است که وقتی در سال۱۹۹۲میلادی به دست ارمنی ها افتاد،۳۰۰۰نفر آنجا در محاصره ارمنی ها گرفتار شدند وسپس توسط ارمنی ها قتل عام و یا اسیر گشتند، این اتفاق فجیع ننگ بزرگی برای ارمنی هاست، تعاملات آنها با اسیران ، کودکان و زنان بسیار تأسف آور بوده است، ما تأسف خودمان را نسبت به این فاجعه ابراز می کنیم .
از سوی دیگر انتقام آنها هنوز هم گرفته نشده و خون هایشان بر زمین مانده است ، حکومت آذربایجان هم برای انتقام خون آن ها تنها به سکوت یک دقیقه ای اکتفا میکند تا از سکوت شان برای ارواح شهداء به آرامشی برسند! و یا در چند میدان تندیس و مجسمه ای ایجاد می کنند که مثلاً یادی از آنها کرده باشند و با آرزو زندگی می کنند که کسی مثلا لابی صهیونیسم بیاید و قره باغ را برای آنها آزاد کند و به آنها تحویل دهد.
قره باغ برای ما مسلمانها یک مصیبت است چون اولا کسانی که آنجا گرفتار شده اند ناموس ما هستند و همه آنها جزء موالیان اهل بیت می باشند،ثانیابه شعائر دین ما اهانت شده،به مساجد آنجا بدترین اهانت ها صورت گرفته و ثالثا ما مسلمانها این بخش از آذربایجان را خاک سرزمین خودمان می دانیم که توسط ارمنی ها تصرف شده است. به همین جهت می گوییم؛موضوع قره باغ صرفا موضوع یک کشور نبوده و به عالم اسلام مربوط است. در اول جنگ،ایران وارد شد تا به آذربایجان کمک کند،در نتیجه فرماندهان بسیار بزرگ ما وارد آذربایجان شدند،کارها خوب پیش می رفت که آذربایجان ترسید که مبادا جایگاه ایران با آزاد کردن قره باغ در داخل آذربایجان بالا برود و لذا ایرانیها را با تهمت اینکه،اینها جاسوسند اخراج کردند.حالا همه سوال می کنند که قره باغ را چه کسی آزاد خواهد کرد؟ حکومت آذربایجان می گوید قره باغ را یهودی ها و صهیونیست ها خواهند گرفت و به ما خواهند داد و باید با لابی صهیونیزم مرتبط باشیم و صهیوونیزم هرچه خواست در اختیارش قرار دهیم چرا که بزرگترین لابی در دنیا ، لابی صهیوونیزم است، به نحوی که آی پک بر سنای آمریکا و کنگره وکلا بر امریکا حکومت می کند وماباید به این ها که قطب قدرت هستند متصل شویم و آنها بیایند قره باغ را برای ما گرفته و تحویل ما دهند. به همین خاطر است که حکومت آذربایجان به هیچ مملکتی به اندازه ی اسرائیل خدمت نمی کند.
در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی سفیر اسرائیل گفت که؛ آذربایجان به اندازه ی ۴میلیارد دلار نفت به آنها داده است که اگر این مقدار نفت برای اسرائیل تامین نمی گشت،این کشور حتماً به زمین می خورد. این صحبت سفیر اسرائیل است که تصریح می کند باینکه؛ آذربایجان حیات و موجودیت ما را تضمین کرده است. لیبرمن هم به مساله مهمی اشاره کرده است و آن اینکه؛” الآن سفارت آذربایجان در اسرائیل به صورت غیر رسمی فعالیت دارد.”
الآن هم آذریابجان سالانه ۱۵میلیون بشکه نفت خام به اسرائیل می دهد و با این کار یک سوم نیازهای اسرائیل را تأمین می کند. البته اخیراً بزرگان آذربایجان حرف های خوبی به زبان آورده اند ،مثلا رئیس کمیسیون دفاع و امنیت در مجلس آذربایجان گفته : “ما یک ارتشی داریم که در یک لحظه می توانیم قره باغ را بازپس گیریم” این حرف خیلی خوبی است و یک نماینده دیگر مجلس آنها نیز گفته است:” اگر بخواهیم در ۲۴ ساعت می توانیم قره باغ را پس بگیریم.” این موضوع در ذهن ما آذری های جهان گره ای شده است که اگر در ۲۴ساعت می شود آنجا را گرفت پس چرا گرفته نمی شود؟! ان شاءالله ما شاهد باشیم که در اسرع وقت آن خاک مبارک هم از لوس وجود ارمنی ها آزاد شود .
عزیزان من، صحبت های مقام معظم رهبری در هفته ی گذشته فوق العاده بود، ایشان در رهبریت ، کیاست و در درایت بی نظیر می باشند. کاندولیزا رایس می گوید؛ ساعت ها ، هفته ها و ماه ها می نشینیم و برای ایران طرح و برنامه می ریزیم، اما رهبر ایران با یک سخنرانی تمام نقشه های ما را به هم می ریزد. دوست و دشمن اذعان دارند که تاریخ بشریت غیر از انسان های استثنایی مثل حضرت امامره چنین رهبری به خود ندیده است.
مقام معظم رهبری با نگاه عمیق خودشان و با معرفتی که نسبت به استکبار جهانی دارند، فرمودند: “من به مذاکره خوش بین نیستم و راه عزت و اقتدار کشور عبارت است از اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توانمندی های داخلی” .
عزیزان! اگر در مواجهه با دشمن بخواهیم صاحب فتح و ظفر بشویم باید در ابتدا دشمن را به خوبی بشناسیم اول باید روحیات دشمن را بشناسیم.
دوم باید راهکارها و حیله هایی که به کار می بندند بشناسیم
سوم باید هدف آنها را از دشمنی بشناسیم.
در غیر اینصورت هیچ وقت نمی توانیم در برابر دشمن درست تصمیم بگیریم، مانند این است که خیاطی برای یک نفر بدون آنکه اندازه های او را بگیرد لباسی می دوزد ،بدیهیست در این صورت لباس یا کوتاه می شود یا بلند، که هر دو ناموزون می باشد. ما باید، هم به دنیا این موضوع را خوب بشناسانیم و هم خودمان خوب متوجه باشیم که؛ دشمن بشریت که الآن داعیه ی رهبری جهانی را دارد دارای چه اوصافی است، باید به این اوصاف دقت کرده و اقتضاءات آن را بطور دقیق رصد کنیم.
یک نظامی، حاکم بر دنیا شده است که با حق ویژه دنیا را اداره کرده و برای خود و کشورهای همسو با منافع خود حق ویژه قائل است. این نظام ، خودش را از قانون و معاهدات بین المللی بالاتر می داند،اصلاخودش را قانون می داند. یک نظامی که خیلی راحت سازمان ملل و شورای امنیت را دور می زند تا آنجا که به امثال شورای امنیت اهانت می کند و می گوید: آن زمانی که امریکا بخواهد از شورای امنیت اجازه بگیرد زمان مرگ امریکاست،براحتی به ملتهای حاضر در سازمان ملل اهانت می کند و در تحلیل استنکاف خود از کسب اجازه از شورای امنیت برای حمله به کشوری مثل عراق می گوید:ما حوصله یک بازی موش و گربه نداریم!
آری یک سیستم غیر پاسخگو بر دنیا حاکم شده است که نسبت به هیچکدام از جنایت هایی که انجام داده حاضر به پاسخگویی نیست، یک نظام غیر مسئول بر دنیا حاکم شده است و مسئولیت هیچ کاری را قبول نمی کند، یک نظام ارباب و رعیتی عفن حاکم شده است. نظامی در دنیا حاکم شده است که می گوید وظیفه ی دنیا این است که نگرانی مرا برطرف کند و پشت سر هم دائماً می گوید که ایران باید نگرانی ما را برطرف نماید. شما از کجا این حق را پیدا کرده اید که دنیا را نگران کنید و جوابگو هم نباشید ولی دنیا باید موظف باشد که نگرانی شما را بر طرف کند.
انسان ها را درجه بندی کرده اند و یک نظام نژادپرستی وحشتناک را در دنیا حاکم کرده اند. اولویت اولشان در سیاست داخلی و خارجی، فقط صهیوونیزم بین الملل است و می گویند امنیت آنها امنیت ماست. صراحتاً می گویند هر کس در دنیا نفس می کشد باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
یک منطق را در دنیا حاکم کرده اند و آنهم منطق الحق لمن غلبه است.یک نظامی که تمام اهداف نهاد های بین المللی را باطل کرده است.
هدف از تاسیس سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است. هدف از شورای حقوق بشر سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است، هدف از شورای امنیت چه بوده است، باطل شده است .از بند هفت منشور سازمان ملل دم می زنند، بند هفتی که اجازه دخالت خارجی را به کشورهایی امثال این ها می دهد.
اما این ها مگر به بند هفت اهمیتی می دهند، مگر با بند هفت به سوریه می خواهند نفوذ کنند، مگر با بند هفت وارد عراق شدند؟ اصلاً تعریف های جدیدی وارد ادبیات دنیا کرده اند. آزادی و دموکراسی را به گونه ای تعریف می کنند که حاکمیت ملی و حقوق بشر نقض می شود. جمله ای از اباعبدالله الحسین(ع) در خصوص بنی امیه نقل شده که به نحو احسن در این مورد حق مطلب را درباره چنین نظامهایی ادا نموده است؛” اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دین الله دخلاً” حضرت می فرمایند: من قیام کرده ام چون بندگان خدا را برده خود نموده و یک برده داری مدرن راه اندازی کرده اند ، ثروت خدا را یک عده ی محدود بین خودشان تقسیم کرده اند و در یک کلمه آنچه که بر دنیا حاکم شده است، نظام طاغوت است ونسبت به خدا، قانون، بشریت و برتمام حرمت ها طغیان کرده است. اعتقاد ما مسلمان ها دو رکن دارد، یکی فمن یکفر بالظاغوت و دومی یؤمن بالله است. آن کسی که یؤمن بالله داشته باشد ولی یکفربالطاغوت نداشته باشد اصلاً به خدا ایمان نیاورده است، بلکه در نگاهی دقیق اصلاً توحید ندارد. از ارکان با عظمت توحید آن است که باید به طاغوت کافر بود.
الآن قواعد بین المللی را کنار گذاشته اند و برآژانس انرژی اتمی سوار گشته و می گویند ؛آنها باید تعیین کنندکه کدام کشور باید غنی سازی هسته ای داشته باشد و همچنین آنها باید تعیین کنند که تحقیقات علمی یک کشور به چه میزان باید رشد کند. الآن مشکل ما همین موضوع است که می گویند چرا در تحقیقات علمی به جایی رسیده اید که می توانید موشک بالستیک بسازید، می گویند بنیه ی دفاعی شما به این حد رسیده که از شما بوی تهدید به مشام می رسد. آنها می گویند در دنیا از هیچ نقطه ای نباید ذره ای تهدید نسبت به اسرائیل بوجود بیاید. آنها می گویند ایرانی را قبول می کنیم که از طرف آن احساس تهدید نکنیم. ایران باید کشوری خنثی باشد. الآن در مذاکرات می بینید هر دو طرف می گویند که مذاکرات خیلی سخت خواهد بود،چرا، مگر مذاکره می تواند سخت باشد؟ اگر فزون خواهی نباشد مذاکره سخت نمی شود. این نقض آشکار حاکمیت ملی یک کشور است که به او بگویند بنیان های دفاعی اش را در چه حدی نگه دارد و باید حدش را باخواست آنها تنظیم کند. در مذاکرات اخیر دائماً صحبت از توافق جامع است، معنای توافق جامع چیست؟ یعنی نه فقط توان هسته ای، بلکه باید رفتارهای بین المللی ایران را هم کنترل کنند که چگونه است، باید آنها تعیین کنند که ایران با کدام کشور ها دوست و با کدامیک دشمن باشد.باید از وضعیت موشک های بالستیک و حقوق بشر ایران باخبر باشند و در آنها دخالت کنند.می گویند سایت فردو باید تعطیل شود، چون زیر زمین است و باید روی زمین باشد.معلوم است که برای ما نقشه کشیده اند که می گویند باید روی زمین باشد. آنها خودشان حساس ترین تکنولوژی هایشان را در جایی مستقر کرده اند که امنیت آنجا فوق العاده بالا است. در مورد آنجا کسی حق ندارد به آنها حرفی بزند ولی در مورد ایران می گویند؛شما نباید سایت زیرزمینی داشته باشید و با زورگویی تمام می گویند که راکتور اراک که مظهر اقتدار علمی ایران است باید تعطیل شود و می گویند که اگر ایران با همه ی اینها هم موافقت کند باز ایران را ول نمی کنیم بلکه ایران باید در رفتارهای بین المللی خود تجدیدنظر کند و طبق تشخیص ما موالاه یا معاداه نماید باید کار به گونه ای باشد که نسبت به آنها پاسخگو باشد.
ما به این نتیجه رسیده ایم که حرف نهایی آنها این است که می خواهند درصد غنی سازی به صفر یا به منزله صفر برسد و سانتریفیوژ ها همه تعطیل،یا به منزله تعطیل باشد و همه چیز به نقطه ی صفر بازگردانده شود.
اینجاست که مقام معظم رهبری با درایت بی نظیرشان متوجه شده اند که اگر ما در برابر آنها با انفعال بخواهیم برخورد کنیم دیگر هیچ وقت نخواهیم توانست آنها را مدیریت کنیم. آنها به صورت خود خوانده خودشان را پلیس جهانی قرار داده اند و دستور می دهند با فلان کس اینگونه برخورد کن و فلان کار را اینگونه انجام بده و فلان نگرانی وجود دارد آن را برطرف کن و حالا این پلیس بین المللی از ما چیزی می خواهد که ما هیچ وقت آنرا نمی توانیم انجام بدهیم.خواسته ی آنها این است که در طول ۳۵ سال هرچه تلاش علمی صورت گرفته است را دو دستی تقدیم آنها کنیم.
صراحتاً گفته اند ایران یک راه بیشتر ندارد و آن اینکه مانند آفریقای جنوبی و لیبی که کلاً بساط انرژی هسته ایشان جمع کردند، ایران هم باید آن کار را بکند.
در روایت است:العلم سلطان؛ یعنی علم قدرت است و اقتدار می آفریند.الآن علم است که حاکمیت ملی را نگه می دارد و حرکت پایاپای با تطورات علمی دنیا است که باعث سربلندی یک ملت می شود وگرنه آن ملت و کشور فنا خواهد شد و از بین خواهد رفت.
حرف در این باب بسیار است و ان شا الله در خطبه های دیگر این بحث را ادامه خواهیم داد .

این ها جنایت های بسیاری انجام داده اند که سه مورد آن جنایت ها بسیار شدید و سخت است یکی اینکه آنها خودشان را مرجع فرهنگی دنیا کرده و می گویند در دنیا هرچه فرهنگ و تمدن هست باید خودشان را با آنها تطبیق دهند ،ادعای مرجعیت فرهنگی توسط یک نظام الحادی واقعا وحشتناک است .در دست آنها قدرت هم وجود دارد، امپراطوری رسانه ای آنها می تواند زندگی ها را تغییر دهد. آیا این ریخت و پاشهای موجود در زندگی های ما بود؟ الآن یک جوان می خواهد تشکیل زندگی بدهد، در ابتدا باید چند میلیون خرج کند تا طلای نامزدی را بخردو پشت سر آنهم کادوهاوآداب و خریدها وبایدهای عجیب و غریب دیگر. این رسوم از کجا آمده است؟! تمام زندگی را قفل کرده است، آیا اینها آداب و رسوم ماست؟ دشمن اینگونه نفوذ کرده است.امیرالمومنین (ع)می فرماید، ملتی که در درون خانه اش با دشمن بجنگد ذلیل می شود. نباید اجازه داد به دشمن که به درون جامعه نفوذ کند. ما هفتصد نوع آداب داریم که همگی مبتنی بر علمیت و کرامت است.فرهنگ و مدنیت ما بر اساس اینگونه آداب آسمانی شکل گرفته و ظلم بزرگی است که با هجمه فرهنگ اومانیستی غرب ویران شود.

دومین مورد که از آن به خدا پناه می بریم، این است که بشر را وجه المصالحه قرار داده اند. وقتی که کسی را نمی توانند شکست دهند آنقدر آدم می کشند تا کارشان راه بیافتد، دو میلیون نفر را در سودان جنوبی با اسلحه ی اسرائیل کشتند بعد از آن بزرگان سودان راضی به تجزیه آن شدندو به محض تجزیه، اسرائیل در سودان جنوبی که سرشار از نفت است حاضر شد!!
امان از سومین مورد، دعوای قومی و مذهبی راه می اندازند تا به خواسته های خودشان برسند. یک شبکه ی رادیویی در کشور چک راه اندازی شده است به نام رادیوی آزادی، دو ساعت آن به کردها، دوساعت به ترک ها، دوساعت به لرها، دوساعت به عرب ها و دو ساعت به تالشی ها و… اختصاص یافته است. دو ساعت که مثلا در اختیار فارس ها است، در آن دو ساعت فارس ها شروع می کنند هرچه از دهانشان در می آید به سایر قوم ها می گویند، بعد نوبت ترک ها که می شود آنها هم در آن دوساعت تا می توانند به دیگر اقوام فحش می دهند، بعد نوبت کردها می شود و آنها می گویند که کل منطقه برای سومری هاست و شما ترکها در زمان سلجوقیان به منطقه آمده و خاک ما را اشغال کرده اید و حالا باید دوباره به موطن اصلی خود برگردید!!و همینطور اقوام دیگرمدام با ادبیات فحش و ناسزا و تحریک برنامه دو ساعته خود را هر روز اجراء می کنند. اینها هر کدام دوساعت با اقوام دیگر درگیر می شوند امّا همین که شب می شود میز می گذارند،باهم می گویند،می خندند و با خوشی در کنار هم شام می خورند و ماه به ماه حقوقشان را می گیرند و اینگونه یک ملت را بازی می دهند. اما ملت ما بیدار است و هیچ وقت بازی نمی خورند و عنصر اصلی مقاومت که بصیرت ملت است، برای همیشه پایدار خواهد بود.

مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

الحَمدُلله الَّذی خَلَق السمواتِ و الارض و جَعَل الظُلماتِ و النور ثُمّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبّهم یَعدِلون وَ الصَّلوه وَ السَّلام عَلی الهادی البَشیر، السّراجِ المُنیر، سَیدنا سَید الانبیاء وَ المُرسَلین، ابالقاسِم محمّد و علی آله الطَیبینَ الطاهِرین وَ لا سیَّما بَقیه الله فی الاَرَضین.

خودم و همه عزیزان را به تفوای الهی دعوت می کنم،تقوا دو جهنم و آتش را می تواند خاموش کند، نقش و ارزش تقوا اینجا مشخص می شود.اگر بنا باشد برای تقوا ارزش تعیین شود باید براساس این عملکرد تقوا بر روی آن ارزش گذاشت.یک مورد آن است که آتش جهنم را خاموش می کند «وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُون»(زمر- آیه ۶۱) دومین مورد آن است که آتش نفس را خاموش می کند. نفس انسان هم دو نوع آتش دارد یکی آتش اوصاف و دیگری آتش اعمال می باشد. اولین مورد اوصاف رذیله است که درون انسان را به جهنم تبدیل می کند. جناب سنایی در سیروسلوکش می گوید، در باطن نگر تا سقرها در جگر یابی،جنان ها در جنان بینی. به درون خودت خوب نگاه کن تا جهنم و بهشت را در درون خودت ببینی.

از ره خلق و خو و سیرت زشت هفت دوزخ تویی و هشت بهشت

خداوند متعال در قرآن خود انسان را به عنوان هیزم آتش معرفی می نماید.

« قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ »(تحریم-آیه۶) خود و خانواده هایتان را از آن جهنمی دور نگه دارید که هیزم آتش آن انسان است، یعنی از انسان شعله آتش بر می خیزد. سنگ هایی که در آیه اشاره شده چیست؟ برخی علما می گویند همین خانه های ریایی است که ما می سازیم و از استطاعت عمومی و حد نیاز انسان خارج است و با این اسراف و تبذیر معادلات اجتماعی را به هم می زنیم! حرف خداوند متعال در قرآن این است که یک آتشی هست که شعله هایش از قلب انسان زبانه می کشد« نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ،الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ »(همزه-آیه۶و۷) آتش خدا آتشی است که از قلب ها زبانه می کشد و آتش آن،آتش اوصاف رذیله است.آتش اوصاف رذیله را انسان فقط با تقوا می تواند خاموش کند.
دومین آتش، آتش اعمال انسان است.انسان یک کاری انجام میدهد و در اثر آن نه یک روز و نه دو روز، بلکه تا ابد در آتش خواهد سوخت. بعضی از اعمال ما آن چنان است که اگر انسان چشم برزخی داشته باشد و به ذات آن اعمال نگاه کند، حقیقت و جوهر آن اعمال را آتش خواهد دید. ملاصدرای شیرازی می گوید دیدم دو نفر با هم صحبت می کردندو غیبت فرد دیگری را می نمودند، هر کدام که دهانش را می گشود از آن آتش زبانه می کشید. در روایت هست ؛ وقتی هنگام نماز می شود، ملائکه ندا می دهند و می گویند برخیزید و آن آتشی را که با اعمال خودتان شعله ور ساخته اید، آن آتش را با نماز خاموش کنید”أیّها الناس قوموا إلی نیرانکم الّتی اوقدتموها علی ظهورکم فَاَطفِئوها بصلاتکم “(من لایحضره الفقیه، ج۱، باب فضل الصلوة، حدیث۳) خیلی از کارها هستند که باطن و درونشان آتش است، مانند اینکه انسانها به یکدیگر تفاخر بکنند و با معیارهای مادی خودشان را از دیگران برتر ببینند. در روایت آمده که یکی از نشانه های آخر الزمان این است که در مورد وسایل خانه تفاخر می شود. این نشان می دهد که آن انسان هنوز طفل است و بزرگ نشده و فقط قد کشیده و بالا آمده است ومانند اینکه در نوع پوشش تفاخر و دیگران را تنقیص می کند، اینها هستند که جهنم درست می کنند.
آتش نفس انسان از همه ی آتش ها سهمناک تر بوده و در برابر این آتش نیاز به یک حفاظ می باشد، تا انسان بتواند خودش را از آن دور نگه دارد، آن حفاظ را دین اسلام تقوا نامیده است. آتش نفس از آتش جهنم سخت تر است،چون آن چیزی که آتش جهنم را ایجاد می کند آتش نفس انسان است. همه چیز هم در یک لحظه اتفاق می افتد،مثلاً شخصی که از طریق رابطه و پارت بازی استخدام شده است، حقوقی را که طیّ خدمتش دریافت کرده،حرام است. سی سال خودش و نسلش پول حرام را مصرف کرده اند.ما انسان ها این موضوع را خیلی سهل انگاشته ایم تا جاییکه قبح این موضوع از بین رفته است،در حالی که هر لحظه ای که آن فرد در این شغل مشغول به کار است باعث تضییع حقوق فرد مستحق در این منصب می گردد و لذا برای هر لحظه ی آن گناه نوشته خواهد شد. انسانی که با یک کلمه سعایت نسبت به کسی که ازدواجش در حال پاگرفتن است وی را از ازدواج تا ابد محروم کرده است، تا آخر عمر هر چه سختی و مشقت در برابر وی ایجاد شود به پای او نوشته خواهد شد.این که در روایت آمده است که یک کلمه وقتی از دهان کسی خارج می شود به اندازه ی زمین و آسمان انسان را ساقط می کند،منظور از “تهوی مابین السماء والارض” امثال اینگونه خلافهای وحشتناک است. شخصی تعرب بعد الهجره کرده و با اصرار خانمش با توجه به اینکه وضع مالی ایشان خوب است می خواهد در جامعه خودنمایی بکند . فرزندش را به بلاد کفر برده است و بنای یک نسلی را گذاشته است ولو آن شخص خودش دینش را حفظ کرده است ولی آن نسلی که نمی تواند در آنجا دین و اعتقادات خودش را حفظ کند، تا روز قیامت گناه آن نسل برای او نوشته می شود. یکی از علما تعریف می کرد در آمریکا یک پروفسور ایرانی خودش گفت که پشیمان هستم از اینکه به آمریکا آمده ام. من با پای خودم به اینجا آمده ام ولی اختیار نسلم دیگر در دست خودم نیست. از دختر خودش یک حکایتی را بیان کرد که عقل حیران می شود وقابل بیان نیست که انسان بگوید از این بچه چه نسلی به وجود خواهدآمد. بعضی از گناهان به گونه ای هستند که جبران ناپذیرند. گناهان دو قسم هستند. بعضی گناهان هستند که انسان می تواند آن را براحتی جبران کند اما بعضی گناهان هستند که قابل جبران نیستند، چون انسان ازهرچه بخواهد توبه کند باید جبران کند. و این خیلی خیلی وحشتناک است. خداوند متعال در قرآن می فرماید« إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ »(عصر-آیه۲) این آیه را هرکسی جوری معنا کرده است،اما یک معنای با عظمت این آیه این است که فقط انسان است که می تواند در یک لحظه کاری بکند که برای همیشه بیچاره شود،مانند اینکه سوزن را در چشم فرو کنند، این کار یک لحظه اتفاق می افتد ولی چشم برای همیشه کور می شود.
بعضی از کارهای انسان اینگونه است.مثلا فردی می رود من غیر استحقاقٍ از دولت خانه می گیرد در صورتی که استحقاقی نسبت به آن نداشته و مستحق اصلی دائما خانه به دوش است در این حالت هر اتفاقی برای او بیافتد به حساب آن شخص غیر مستحق نوشته می شود. گاهی حیثیت فردی از بین می رود و در داخل خانه او فتنه ها برپا می شود، تمام این ها به پای شخص غاصب نوشته می شود. کسی در اثر اشتهای افسار گسیخته و مهار نشده نفس رفته است با ناموس دیگری ارتباط برقرار کرده است و قضیه ختم به طلاق شده و در نتیجه چند طفل از عطوفت و مهر مادری و پدری محروم شده اند،در این حالت لحظه به لحظه به آن فرد خاطی گناه نوشته می شود.طلاقی که عرش خداوند را به لرزه در می آورد،معلوم است که چگونه دنیا و آخرت انسان را به لرزه در می آورد.
مثال دیگر اینکه ؛تمام دار و ندار یک جوان را با کلاهبرداری از دستش گرفته و آن جوان عقلش به جایی نرسیده و خودکشی کرده است ، آن جوان مرده و بچه هایش یتیم مانده و خانمش دربدر و در تامین زندگی متحیر مانده است ، آه یتیم که عرش را به لرزه در می آورد با آن کلاهبردار چه خواهد کرد. قطعا دنیا و آخرتش به لرزه در خواهد آمد.
اگر تقوا نباشد در یک لحظه کار به گونه ای اتفاق می افتد و انسان طوری ساقط می شود که بعد از آن هر کاری بکند تا خرابی را اصلاح کند نمی شود،کار او مانند خانه ی کهنه ای است که وقتی یک طرف را درست می کند، طرف دیگر خراب می شود.
همچنانکه بیان شد بعضی گناهان قابل جبران نمی باشند،در نتیجه مظلوم دراثر ظلم آتش گرفته و سوخته است و الآن هم در آتش می سوزد و صدایش هم به جایی نمی رسد.کسی که این گناهان را انجام می دهد باید در جایی قرار بگیرد که بسوزد و صدایش هم به جایی نرسد و لذا خدا می فرماید: عده ای را در دیگ های در بسته می سوزانم« فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ »(الهمزه-آیه۹) که صدایشان به هیج جایی نرسد. هرچه در آخرت دیده می شود ملکوت اعمال این عالم است که به آنجا فرستاده شده است.

چون زخشم آتش تو بر دلها زدی مایه ی نار جهنم آمدی
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست آن درختی گشت و زآن زقوم رست

این جور انسان ها که مرتکب گناه غیر قابل جبران شده اند، دو دسته هستند. یک دسته فوراً متوجه می شوند و هرچه تلاش می کنند که خطایشان را جبران کنند، می بینند که درست نمی شود. همیشه از خدا بخواهید و یک روز این دعا را ترک نکنید و بگویید خدایا مرا از آن گناهانی که قابل جبران نیستند،حفظ بفرما. بعضی ها پیش ما می آیند و گریه می کنند و می گویند گناهی کرده ام که قابل جبران نیست،حالا ثروت زیادی دارم،بخشی از این ثروت را در اختیار شما قرار می دهم تا هرطور که صلاح می دانید برای فقرا خرج کنید،تا وجدانم از این گناهی که کرده ام و نمی توانم اصلاح کنم،قدری آرام بگیرد. یک جنایتی یا خیانتی انجام داده،دری را باز کرده حالا نمی تواند ببندد. جان کسی از بین رفته و فرزندانش یتیم شده اند، بر سر کسی کلاه گذاشته ، با ربا زندگی هایی را ویران ساخته ،حالا که متوجه شده مدام گریه می کند،امّا مگر می شود جبران کرد. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
قسم دوّم از کسانی که گناهان غیر قابل جبران کرده اند کسانی هستند که اصلا متوجه جنایت و خیانت خود نیستند و همچنان بر مسیر نادرستی حرکت می کنند و تا آخر به راه خودشان ادامه می دهند و فکر می کنند که زرنگ هستند و تا آخر عمر لحظه به لحظه بر آنها گناهان وحشتناک نوشته می شود.
یک حرفی می گویم که در مورد آن یک کتاب می توان نوشت و آن اینکه انسان بعضی مواقع یک گناهی انجام می دهد که پشت سر آن لشکری از گناهان رخ می دهد. مثلاً وقتی کسی می خواهد ازدواج کند و عده ای نمی گذارند این وصلت صورت گیرد و یا ازدواج دیگری رخ می دهد که به دنبالش دائماً فتنه و دعوا است که در زندگی آنها بروز می کند. از آنجا که “المعلول یستند الی اسبق العلل”از این رو تمام این لشگر گناهان به پای کسی نوشته می شود که در وهله اول باعث این کار شد، این ها آتش نفس است و ما این آتش را باید مهار کنیم، این آتش در همه انسان ها وجود دارد، در بعضی انسانها فعال و در برخی هنوز خاموش است.مولوی بسیار زیبا این مضمون را به شعر کشیده است:

میل ها همچون سگان خفته اند اندر ایشان خیر و شر بنهفته اند
چونک قدرت نیست خفتند این رده هم‌چو هیزم‌پاره‌ها و تن‌زده
تا که مرداری در آید در میان نفخ صور حرص کوبد بر سگان
چون در آن کوچه خری مردار شد صد سگ خفته بدان بیدار شد

تا وقتی که بویی نمی آید این سگها خفته اند،به محض آمدن بوی مردار این سگها بیدار می شوند و مثل این می ماندکه نفخ صور شده و قیامت برپاگشته است و ما با لشگر درندگان مواجهیم حال مگر می شود اینها را مهار کرد. دراین ابیات حکمت موج می زند . در یک کوچه خری مرده ، سگهای زیادی با بوی مردار این دراز گوش بیدار شده اند و این بوی مردار فضای جامعه را آلوده کرده است، آن رشوه ای که گرفته ای این بو را دارد و فضای جامعه و فضای تربیتی را آلوده می کند، اینکه خداوند می فرماید:

« یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ»(نور-آیه۴۳) دنیا از همه طرف به انسان چشمک می زند، اشاره به بوی مردار است .

موبه موی هر سگی دندان شده وز برای حیله دم جنبان شده
صد چنین سگ اندرین تن خفته‌اند چون شکاری نیستشان بنهفته‌اند

حکمت را بنگرید. آیا در دنیا می توان ملتی را پیدا کرد که مانند این ادبیاتی که در دست ملت ماست حکمت داشته باشد. می گوید صدها سگ اینچنینی در درون انسان خفته است،چون بوی مردار نمی آید خوابیده اند ولی اگر بویی به مشامشان برسد بیدار می شوندو ما باید برای چنان لحظاتی از درون، ملکه مانعه داشته باشیم که به آن تقوی می گویند.
پس برای انسان واجب ترین علم ها آن است که در درون خودش یک قدرت روحی ایجاد کند تا در لغزشگاه ها پایش نلغزد.

 

 


 

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خودم و تمام عزیزان را به عبودیت ،رضا و تقوای خداوند متعال دعوت می کنم. سه مرتبه خداوند متعال در قرآن فرموده است«العاقبه للمتقین»، اگر انسان ها می خواهند کسب و کارشان عاقبت خیرداشته باشد و یا بچه ای که تربیت می کنند عاقبت به خیر شود و یا در تحصیل علم آخر و عاقبت خوبی داشته باشند خداوند متعال می فرماید راهش این است که تقوا داشته باشید. یکی از بزرگان می فرمود:درستکار باشید، در زندگی ما کلکی بزرگ تر از درستکاری وجود ندارد.
در آستانه ی سالروز قتل عام مسلمانان خوجالی قرار گرفته ایم. خوجالی یک منطقه ای در قره باغ است که وقتی در سال۱۹۹۲میلادی به دست ارمنی ها افتاد،۳۰۰۰نفر آنجا در محاصره ارمنی ها گرفتار شدند وسپس توسط ارمنی ها قتل عام و یا اسیر گشتند، این اتفاق فجیع ننگ بزرگی برای ارمنی هاست، تعاملات آنها با اسیران ، کودکان و زنان بسیار تأسف آور بوده است، ما تأسف خودمان را نسبت به این فاجعه ابراز می کنیم .
از سوی دیگر انتقام آنها هنوز هم گرفته نشده و خون هایشان بر زمین مانده است ، حکومت آذربایجان هم برای انتقام خون آن ها تنها به سکوت یک دقیقه ای اکتفا میکند تا از سکوت شان برای ارواح شهداء به آرامشی برسند! و یا در چند میدان تندیس و مجسمه ای ایجاد می کنند که مثلاً یادی از آنها کرده باشند و با آرزو زندگی می کنند که کسی مثلا لابی صهیونیسم بیاید و قره باغ را برای آنها آزاد کند و به آنها تحویل دهد.
قره باغ برای ما مسلمانها یک مصیبت است چون اولا کسانی که آنجا گرفتار شده اند ناموس ما هستند و همه آنها جزء موالیان اهل بیت می باشند،ثانیابه شعائر دین ما اهانت شده،به مساجد آنجا بدترین اهانت ها صورت گرفته و ثالثا ما مسلمانها این بخش از آذربایجان را خاک سرزمین خودمان می دانیم که توسط ارمنی ها تصرف شده است. به همین جهت می گوییم؛موضوع قره باغ صرفا موضوع یک کشور نبوده و به عالم اسلام مربوط است. در اول جنگ،ایران وارد شد تا به آذربایجان کمک کند،در نتیجه فرماندهان بسیار بزرگ ما وارد آذربایجان شدند،کارها خوب پیش می رفت که آذربایجان ترسید که مبادا جایگاه ایران با آزاد کردن قره باغ در داخل آذربایجان بالا برود و لذا ایرانیها را با تهمت اینکه،اینها جاسوسند اخراج کردند.حالا همه سوال می کنند که قره باغ را چه کسی آزاد خواهد کرد؟ حکومت آذربایجان می گوید قره باغ را یهودی ها و صهیونیست ها خواهند گرفت و به ما خواهند داد و باید با لابی صهیونیزم مرتبط باشیم و صهیوونیزم هرچه خواست در اختیارش قرار دهیم چرا که بزرگترین لابی در دنیا ، لابی صهیوونیزم است، به نحوی که آی پک بر سنای آمریکا و کنگره وکلا بر امریکا حکومت می کند وماباید به این ها که قطب قدرت هستند متصل شویم و آنها بیایند قره باغ را برای ما گرفته و تحویل ما دهند. به همین خاطر است که حکومت آذربایجان به هیچ مملکتی به اندازه ی اسرائیل خدمت نمی کند.
در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی سفیر اسرائیل گفت که؛ آذربایجان به اندازه ی ۴میلیارد دلار نفت به آنها داده است که اگر این مقدار نفت برای اسرائیل تامین نمی گشت،این کشور حتماً به زمین می خورد. این صحبت سفیر اسرائیل است که تصریح می کند باینکه؛ آذربایجان حیات و موجودیت ما را تضمین کرده است. لیبرمن هم به مساله مهمی اشاره کرده است و آن اینکه؛” الآن سفارت آذربایجان در اسرائیل به صورت غیر رسمی فعالیت دارد.”
الآن هم آذریابجان سالانه ۱۵میلیون بشکه نفت خام به اسرائیل می دهد و با این کار یک سوم نیازهای اسرائیل را تأمین می کند. البته اخیراً بزرگان آذربایجان حرف های خوبی به زبان آورده اند ،مثلا رئیس کمیسیون دفاع و امنیت در مجلس آذربایجان گفته : “ما یک ارتشی داریم که در یک لحظه می توانیم قره باغ را بازپس گیریم” این حرف خیلی خوبی است و یک نماینده دیگر مجلس آنها نیز گفته است:” اگر بخواهیم در ۲۴ ساعت می توانیم قره باغ را پس بگیریم.” این موضوع در ذهن ما آذری های جهان گره ای شده است که اگر در ۲۴ساعت می شود آنجا را گرفت پس چرا گرفته نمی شود؟! ان شاءالله ما شاهد باشیم که در اسرع وقت آن خاک مبارک هم از لوس وجود ارمنی ها آزاد شود .
عزیزان من، صحبت های مقام معظم رهبری در هفته ی گذشته فوق العاده بود، ایشان در رهبریت ، کیاست و در درایت بی نظیر می باشند. کاندولیزا رایس می گوید؛ ساعت ها ، هفته ها و ماه ها می نشینیم و برای ایران طرح و برنامه می ریزیم، اما رهبر ایران با یک سخنرانی تمام نقشه های ما را به هم می ریزد. دوست و دشمن اذعان دارند که تاریخ بشریت غیر از انسان های استثنایی مثل حضرت امامره چنین رهبری به خود ندیده است.
مقام معظم رهبری با نگاه عمیق خودشان و با معرفتی که نسبت به استکبار جهانی دارند، فرمودند: “من به مذاکره خوش بین نیستم و راه عزت و اقتدار کشور عبارت است از اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توانمندی های داخلی” .
عزیزان! اگر در مواجهه با دشمن بخواهیم صاحب فتح و ظفر بشویم باید در ابتدا دشمن را به خوبی بشناسیم اول باید روحیات دشمن را بشناسیم.
دوم باید راهکارها و حیله هایی که به کار می بندند بشناسیم
سوم باید هدف آنها را از دشمنی بشناسیم.
در غیر اینصورت هیچ وقت نمی توانیم در برابر دشمن درست تصمیم بگیریم، مانند این است که خیاطی برای یک نفر بدون آنکه اندازه های او را بگیرد لباسی می دوزد ،بدیهیست در این صورت لباس یا کوتاه می شود یا بلند، که هر دو ناموزون می باشد. ما باید، هم به دنیا این موضوع را خوب بشناسانیم و هم خودمان خوب متوجه باشیم که؛ دشمن بشریت که الآن داعیه ی رهبری جهانی را دارد دارای چه اوصافی است، باید به این اوصاف دقت کرده و اقتضاءات آن را بطور دقیق رصد کنیم.
یک نظامی، حاکم بر دنیا شده است که با حق ویژه دنیا را اداره کرده و برای خود و کشورهای همسو با منافع خود حق ویژه قائل است. این نظام ، خودش را از قانون و معاهدات بین المللی بالاتر می داند،اصلاخودش را قانون می داند. یک نظامی که خیلی راحت سازمان ملل و شورای امنیت را دور می زند تا آنجا که به امثال شورای امنیت اهانت می کند و می گوید: آن زمانی که امریکا بخواهد از شورای امنیت اجازه بگیرد زمان مرگ امریکاست،براحتی به ملتهای حاضر در سازمان ملل اهانت می کند و در تحلیل استنکاف خود از کسب اجازه از شورای امنیت برای حمله به کشوری مثل عراق می گوید:ما حوصله یک بازی موش و گربه نداریم!
آری یک سیستم غیر پاسخگو بر دنیا حاکم شده است که نسبت به هیچکدام از جنایت هایی که انجام داده حاضر به پاسخگویی نیست، یک نظام غیر مسئول بر دنیا حاکم شده است و مسئولیت هیچ کاری را قبول نمی کند، یک نظام ارباب و رعیتی عفن حاکم شده است. نظامی در دنیا حاکم شده است که می گوید وظیفه ی دنیا این است که نگرانی مرا برطرف کند و پشت سر هم دائماً می گوید که ایران باید نگرانی ما را برطرف نماید. شما از کجا این حق را پیدا کرده اید که دنیا را نگران کنید و جوابگو هم نباشید ولی دنیا باید موظف باشد که نگرانی شما را بر طرف کند.
انسان ها را درجه بندی کرده اند و یک نظام نژادپرستی وحشتناک را در دنیا حاکم کرده اند. اولویت اولشان در سیاست داخلی و خارجی، فقط صهیوونیزم بین الملل است و می گویند امنیت آنها امنیت ماست. صراحتاً می گویند هر کس در دنیا نفس می کشد باید اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
یک منطق را در دنیا حاکم کرده اند و آنهم منطق الحق لمن غلبه است.یک نظامی که تمام اهداف نهاد های بین المللی را باطل کرده است.
هدف از تاسیس سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است. هدف از شورای حقوق بشر سازمان ملل چه بوده است، باطل شده است، هدف از شورای امنیت چه بوده است، باطل شده است .از بند هفت منشور سازمان ملل دم می زنند، بند هفتی که اجازه دخالت خارجی را به کشورهایی امثال این ها می دهد.
اما این ها مگر به بند هفت اهمیتی می دهند، مگر با بند هفت به سوریه می خواهند نفوذ کنند، مگر با بند هفت وارد عراق شدند؟ اصلاً تعریف های جدیدی وارد ادبیات دنیا کرده اند. آزادی و دموکراسی را به گونه ای تعریف می کنند که حاکمیت ملی و حقوق بشر نقض می شود. جمله ای از اباعبدالله الحسین(ع) در خصوص بنی امیه نقل شده که به نحو احسن در این مورد حق مطلب را درباره چنین نظامهایی ادا نموده است؛” اتخذوا عبادالله خولا و مال الله دولا و دین الله دخلاً” حضرت می فرمایند: من قیام کرده ام چون بندگان خدا را برده خود نموده و یک برده داری مدرن راه اندازی کرده اند ، ثروت خدا را یک عده ی محدود بین خودشان تقسیم کرده اند و در یک کلمه آنچه که بر دنیا حاکم شده است، نظام طاغوت است ونسبت به خدا، قانون، بشریت و برتمام حرمت ها طغیان کرده است. اعتقاد ما مسلمان ها دو رکن دارد، یکی فمن یکفر بالظاغوت و دومی یؤمن بالله است. آن کسی که یؤمن بالله داشته باشد ولی یکفربالطاغوت نداشته باشد اصلاً به خدا ایمان نیاورده است، بلکه در نگاهی دقیق اصلاً توحید ندارد. از ارکان با عظمت توحید آن است که باید به طاغوت کافر بود.
الآن قواعد بین المللی را کنار گذاشته اند و برآژانس انرژی اتمی سوار گشته و می گویند ؛آنها باید تعیین کنندکه کدام کشور باید غنی سازی هسته ای داشته باشد و همچنین آنها باید تعیین کنند که تحقیقات علمی یک کشور به چه میزان باید رشد کند. الآن مشکل ما همین موضوع است که می گویند چرا در تحقیقات علمی به جایی رسیده اید که می توانید موشک بالستیک بسازید، می گویند بنیه ی دفاعی شما به این حد رسیده که از شما بوی تهدید به مشام می رسد. آنها می گویند در دنیا از هیچ نقطه ای نباید ذره ای تهدید نسبت به اسرائیل بوجود بیاید. آنها می گویند ایرانی را قبول می کنیم که از طرف آن احساس تهدید نکنیم. ایران باید کشوری خنثی باشد. الآن در مذاکرات می بینید هر دو طرف می گویند که مذاکرات خیلی سخت خواهد بود،چرا، مگر مذاکره می تواند سخت باشد؟ اگر فزون خواهی نباشد مذاکره سخت نمی شود. این نقض آشکار حاکمیت ملی یک کشور است که به او بگویند بنیان های دفاعی اش را در چه حدی نگه دارد و باید حدش را باخواست آنها تنظیم کند. در مذاکرات اخیر دائماً صحبت از توافق جامع است، معنای توافق جامع چیست؟ یعنی نه فقط توان هسته ای، بلکه باید رفتارهای بین المللی ایران را هم کنترل کنند که چگونه است، باید آنها تعیین کنند که ایران با کدام کشور ها دوست و با کدامیک دشمن باشد.باید از وضعیت موشک های بالستیک و حقوق بشر ایران باخبر باشند و در آنها دخالت کنند.می گویند سایت فردو باید تعطیل شود، چون زیر زمین است و باید روی زمین باشد.معلوم است که برای ما نقشه کشیده اند که می گویند باید روی زمین باشد. آنها خودشان حساس ترین تکنولوژی هایشان را در جایی مستقر کرده اند که امنیت آنجا فوق العاده بالا است. در مورد آنجا کسی حق ندارد به آنها حرفی بزند ولی در مورد ایران می گویند؛شما نباید سایت زیرزمینی داشته باشید و با زورگویی تمام می گویند که راکتور اراک که مظهر اقتدار علمی ایران است باید تعطیل شود و می گویند که اگر ایران با همه ی اینها هم موافقت کند باز ایران را ول نمی کنیم بلکه ایران باید در رفتارهای بین المللی خود تجدیدنظر کند و طبق تشخیص ما موالاه یا معاداه نماید باید کار به گونه ای باشد که نسبت به آنها پاسخگو باشد.
ما به این نتیجه رسیده ایم که حرف نهایی آنها این است که می خواهند درصد غنی سازی به صفر یا به منزله صفر برسد و سانتریفیوژ ها همه تعطیل،یا به منزله تعطیل باشد و همه چیز به نقطه ی صفر بازگردانده شود.
اینجاست که مقام معظم رهبری با درایت بی نظیرشان متوجه شده اند که اگر ما در برابر آنها با انفعال بخواهیم برخورد کنیم دیگر هیچ وقت نخواهیم توانست آنها را مدیریت کنیم. آنها به صورت خود خوانده خودشان را پلیس جهانی قرار داده اند و دستور می دهند با فلان کس اینگونه برخورد کن و فلان کار را اینگونه انجام بده و فلان نگرانی وجود دارد آن را برطرف کن و حالا این پلیس بین المللی از ما چیزی می خواهد که ما هیچ وقت آنرا نمی توانیم انجام بدهیم.خواسته ی آنها این است که در طول ۳۵ سال هرچه تلاش علمی صورت گرفته است را دو دستی تقدیم آنها کنیم.
صراحتاً گفته اند ایران یک راه بیشتر ندارد و آن اینکه مانند آفریقای جنوبی و لیبی که کلاً بساط انرژی هسته ایشان جمع کردند، ایران هم باید آن کار را بکند.
در روایت است:العلم سلطان؛ یعنی علم قدرت است و اقتدار می آفریند.الآن علم است که حاکمیت ملی را نگه می دارد و حرکت پایاپای با تطورات علمی دنیا است که باعث سربلندی یک ملت می شود وگرنه آن ملت و کشور فنا خواهد شد و از بین خواهد رفت.
حرف در این باب بسیار است و ان شا الله در خطبه های دیگر این بحث را ادامه خواهیم داد .

این ها جنایت های بسیاری انجام داده اند که سه مورد آن جنایت ها بسیار شدید و سخت است یکی اینکه آنها خودشان را مرجع فرهنگی دنیا کرده و می گویند در دنیا هرچه فرهنگ و تمدن هست باید خودشان را با آنها تطبیق دهند ،ادعای مرجعیت فرهنگی توسط یک نظام الحادی واقعا وحشتناک است .در دست آنها قدرت هم وجود دارد، امپراطوری رسانه ای آنها می تواند زندگی ها را تغییر دهد. آیا این ریخت و پاشهای موجود در زندگی های ما بود؟ الآن یک جوان می خواهد تشکیل زندگی بدهد، در ابتدا باید چند میلیون خرج کند تا طلای نامزدی را بخردو پشت سر آنهم کادوهاوآداب و خریدها وبایدهای عجیب و غریب دیگر. این رسوم از کجا آمده است؟! تمام زندگی را قفل کرده است، آیا اینها آداب و رسوم ماست؟ دشمن اینگونه نفوذ کرده است.امیرالمومنین (ع)می فرماید، ملتی که در درون خانه اش با دشمن بجنگد ذلیل می شود. نباید اجازه داد به دشمن که به درون جامعه نفوذ کند. ما هفتصد نوع آداب داریم که همگی مبتنی بر علمیت و کرامت است.فرهنگ و مدنیت ما بر اساس اینگونه آداب آسمانی شکل گرفته و ظلم بزرگی است که با هجمه فرهنگ اومانیستی غرب ویران شود.

دومین مورد که از آن به خدا پناه می بریم، این است که بشر را وجه المصالحه قرار داده اند. وقتی که کسی را نمی توانند شکست دهند آنقدر آدم می کشند تا کارشان راه بیافتد، دو میلیون نفر را در سودان جنوبی با اسلحه ی اسرائیل کشتند بعد از آن بزرگان سودان راضی به تجزیه آن شدندو به محض تجزیه، اسرائیل در سودان جنوبی که سرشار از نفت است حاضر شد!!
امان از سومین مورد، دعوای قومی و مذهبی راه می اندازند تا به خواسته های خودشان برسند. یک شبکه ی رادیویی در کشور چک راه اندازی شده است به نام رادیوی آزادی، دو ساعت آن به کردها، دوساعت به ترک ها، دوساعت به لرها، دوساعت به عرب ها و دو ساعت به تالشی ها و… اختصاص یافته است. دو ساعت که مثلا در اختیار فارس ها است، در آن دو ساعت فارس ها شروع می کنند هرچه از دهانشان در می آید به سایر قوم ها می گویند، بعد نوبت ترک ها که می شود آنها هم در آن دوساعت تا می توانند به دیگر اقوام فحش می دهند، بعد نوبت کردها می شود و آنها می گویند که کل منطقه برای سومری هاست و شما ترکها در زمان سلجوقیان به منطقه آمده و خاک ما را اشغال کرده اید و حالا باید دوباره به موطن اصلی خود برگردید!!و همینطور اقوام دیگرمدام با ادبیات فحش و ناسزا و تحریک برنامه دو ساعته خود را هر روز اجراء می کنند. اینها هر کدام دوساعت با اقوام دیگر درگیر می شوند امّا همین که شب می شود میز می گذارند،باهم می گویند،می خندند و با خوشی در کنار هم شام می خورند و ماه به ماه حقوقشان را می گیرند و اینگونه یک ملت را بازی می دهند. اما ملت ما بیدار است و هیچ وقت بازی نمی خورند و عنصر اصلی مقاومت که بصیرت ملت است، برای همیشه پایدار خواهد بود.

Starts: 2014/03/29
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap