مراقبه در رفتار و کردار
Posted on : 2010/10/27 Ayətullah Əhmədi Miyanəci
مراقبه در رفتار و کردار آیت اللّّه احمدى میانجى(رحمة الله علیه)
بسماللّه الرحمن الرحیم
گاهى روایاتى علیه خودمان در جوامع روایى داریم که نمىخواهیم باور کنیم، چرا که خلاف هواى نفس ماست؛ براى مثال، نمىخواهیم باور کنیم این همه روایات در حرمت حسد و سوءظن وارد شده؛ لذا ما آنها را به نحوى تأویل مىکنیم.
به قول آقایى، خودت را تأویل کن، نه روایات را. ما خودمان که حال مجاهده و تزکیه و ریاضت نداریم، مىگوییم نمىشود. نخیر، مىشود انسان خودش را آماده کند، بهطورى که حالت غضب، زیادهبینى، خودپسندى و حتى کمبینى را از خودش براند، تا کمکم حالت انصاف در او زیاد شود.
منقول است که مرحوم علامه حلى مىخواست در باب چاه، حکم صادر کند، مىگویند: ایشان اول دستور داد تا چاه منزلش را پر کنند تا مبادا باعث شود روایات را کج بفهمد و سپس در مسئله چاه فتوا صادر کرد.
متوجه هستید که در قرآن، در آیات جهاد موضوع فراوانى داریم، اما دلمان مىخواهد آن آیات را تأویل کنیم؛ در همین جنگ تحمیلى علیه ایران، وقتى به برخى افراد گفته مىشد که به جبهه برو، مىگفت: زحمت دارد، ما درس مىخوانیم، ما تزکیه نکردیم...! همانطورى که آیات جهاد را تأویل مىنماییم، روایات راجع به صفات نفسانى را نیز به همینگونه تأویل مىکنیم.
ما حاضر نیستیم بگوییم معیوبیم و در ما اشکال است؛ حاضر نمىشویم حرف حساب را بپذیریم، چون حب نفس نمىگذارد. بر ما واجب است که این صفات را از نفسمان تزکیه و پاک کنیم؛ خیلى طول مىکشد و زحمت آن خیلى زیاد است که البته ثواب آن نیز بیشتر است.
روایات اخلاقى ما، از جهتى به سه دسته تقسیم مىشوند؛ دستهاى سخن از خصلت است؛ مثل سخاوت و شجاعت؛ دستهاى هم به اعمال توجه دارد؛ و عمل نیز دوگونه است: یکى جوارحى، مثل جهاد فىسبیلاللّه، صلاة، حج و دیگر جوانحى و قلبى، مثل حسد و سوءظن. آقایان فرمودند: ظنون، امر اختیارى نیست؛ در ذهن آدم خطور مىکند و در اختیار آدم نیست. پس آن که در اختیار آدم است، عمل خارجى است.
مرحوم شهید در اینجا بیانى دارند مبنى بر اینکه این افعال هم اختیارىاند، زیرا در قلب هم یک مرحله اختیار است؛ مثلاً شخص مىتواند نسبت به آن فعل، علاقه نشان ندهد و دلش نخواهد که دیگر آن فعل در قلبش خطور کند.
بنابراین ما نمىتوانیم عذر بیاوریم که برخى افعال، قلبى و از اختیار ما خارجاند، البته خداوند لطف و محبت دارد و این مقدار از اعمال قلبى که در خارج ظهور و جلوه نکند را مىبخشد. از اینجا معلوم مىشود که خدا اهلبیت علیهمالسلام را از چه چیزهایى تطهیر کرده؛ از این ریشههاى معصیت تطهیر کرده: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب: 33)
برادران طلبه! وقتى به سفرهاى تبلیغى و یا به زادگاه خود مىروید، در کارها و برخوردتان با علما، مردم، جوانها و پیرمردها دقت کنید. آیا نفستان اجازه مىدهد، یا اینکه تکبر، مانع از این است؟
اساتید مىگفتند: مرحوم آقا شیخ عبدالکریم (آیت اللّه العظمىحایرى یزدى) که در مسجد عشقعلى درس مىگفتند، یک روز پس از فارغ شدن از درس، وقتى از مسجد بیرون آمدند، دیدند که طلبهاى به دیوار تکیه داده و در آن روز بارانى ناراحت است. آقا شیخ پس از آنکه علت این امر را از آن طلبه پرسیدند، متوجه شدند که کفش آن طلبه در آب و گل مانده است؛ ایشان نعلین زرد و نوى خود را درآورده و به او دادند و خود با پاى برهنه روانه منزل شدند.
در احوالات مرحوم بروجردى نیز داستانهایى منقول است که نشان از وجود روحیه تواضع و فروتنى در ایشان است. منقول است که همین آقا شیخ عبدالکریم براى زیارت و کارهاى دیگرشان از اراک به قم آمدند، تا – مثلاً - چند روزى بمانند. در آن زمان مرحوم ارباب، که از علماى درجه اول و بزرگ بود، به اتفاق آقا شیخ ابوالقاسم بزرگ، به دیدن مرحوم شیخ عبدالکریم مىروند؛
در آنجا مرحوم ارباب مسئلهاى را مطرح مىکنند و با شیخ عبدالکریم به بحث مىپردازند. پس از آن که دو بزرگوار از محضر شیخ عبدالکریم بیرون آمدند، مرحوم ارباب به شیخ ابوالقاسم گفت: آقا شیخ عبدالکریم از من با سوادتر است؛ لذا برویم و او را در قم نگهداریم و بدینسان شیخ عبدالکریم در قم ساکن شدند، که برکات خاصى داشته است.
من واقعاً هر وقت این خصلت مرحوم ارباب به یادم مىافتد، لذت مىبرم؛ در آن سطح علمى بگوید: این آقا سوادش از من بیشتر است. همین آقا شیخ ابوالقاسم با آن وجاهت، اول صبح روز عید فطر به خدمت آقا شیخ عبدالکریم مىآمد و بعد به جلوس مىنشست. مىگفت: باید مقام ریاست محفوظ بماند. شیطان در چنین جاهایى عالم را گول مىزند و این علماى ربانى مراقب بودند.
منظور من این است که اینجا، جاى امتحان من و شما نیست؛ مىرویم جایى که آنجا، جاى امتحان است که در آنجا باید ببینیم که آیا از عهدهاش برمىآییم؟
بعضى اوقات آدم خیال مىکند که چیزى شده، ولى وقتى که خودش را امتحان و مراقبت مىکند، مىبیند که اینطور نیست.
شما دعا کنید و مرا هم دعا کنید تا خدا به برکت دعاى شما توفیق اصلاح دهد و ما به انسانیت نزدیک شویم.
خدایا، تو را به حق محمد و آل محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم)، طلاب عزیز را که در راه تو قدم برمىدارند، موفق بدار.
والسلامعلیکم و رحمةاللّه و برکاته
منبع: هفته نامه افق حوزه، اردیبهشت 1389، شماره 268