نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 مناجات علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه)

بسم الله الرحمن الرحیم

 مناجات علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه)

منبع:ماهنامه امان- شماره 31 - مرداد و شهریور 90

ای فرزند ابی طالب! چرا فلاسفه و حکما و مکتبهای انسانی به تو عشق نورزند؟

مگر تو نیستی که یک عمر به انسانها عشق ورزیدی و سوختی؟ کدام انسانها؟ آنان که نه تنها به تو عشق نورزیدند، بلکه کوشش تو را در تحریک آنان به سوی کمال، ناگوار تلقی می کردند و از تو روی می گرداندند و به دنبال آنان نگریسته و می گفتی: \"فَأینَ تَذهبون\" آخر کجا می روید؟! چرا از حق و عدالت گریزانید؟! آخر در انسان شدن چه دیدید که با آن به مبارزه برخاستید؟!

ای فرزند ابی طالب، چرا معشوق هشیاران در میان مستان نباشی؟ مگر تو نبودی که عمری در نجات دادن انسان ها از درد "از خود بیگانگی" به تکاپو افتادی و رنج ها کشیدی و دست از لذایذ دنیا برداشتی و از سروری و زمامداری جهانی بزرگ، چشم پوشیدی؟

مگر تو نبودی که در راه آشنا ساختن انسان ها با "من حقیقی" شأن، و تعهد فطری که درباره تکامل خویشتن داشتند، کوشش ها کردی؛ بلکه "خود" از دست رفته آنان را به خودشان برگردانی؟

تاریخ، کسی را جز تو سراغ ندارد که برای آشنا ساختن انسان ها، با "من حقیقی" شأن، این همه جلال و جمال و ارزش در "من حقیقی" را نشان بدهد. کدامین حکیم و فیلسوف و مکتب است که به انسان و انسانیت، مانند تو جدی بنگرد؟

آنان با همه اقتدار فکری و صرف نیروهای مغزی، اگر هم جدی بودن جهان هستی را اثبات می کنند، برای این است که اهمیت انسان را جزئی از آن است، اثبات نمایند؛ با این حال، این اثبات و استدلال از حدود فعالیت های تعقلی محض، تجاوز نمی کند.

حال آنکه تو، جدی بودن جهان و موضوع انسان را همان گونه می بینی که خود جهان و انسان را.

به همین جهت است که سرتاسر عالم هستی، برای تو عظمت الهی بود و انسان، قلب این جلوه گاه.

آیا می توان درباره جهان و انسان، جدی تر از این نگریست که هر جزئی از آن دو، نشان دهنده خداست؟

آری! شایسته توست که بگویی: "ما رأیت شیئا اِلّا وَرأیتُ الله َمَعَهُ" در این جهان چیزی را ندیدم، مگر اینکه خدا را با او دیدم.

بسم الله الرحمن الرحیم

 مناجات علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه)

منبع:ماهنامه امان- شماره 31 - مرداد و شهریور 90

ای فرزند ابی طالب! چرا فلاسفه و حکما و مکتبهای انسانی به تو عشق نورزند؟

مگر تو نیستی که یک عمر به انسانها عشق ورزیدی و سوختی؟ کدام انسانها؟ آنان که نه تنها به تو عشق نورزیدند، بلکه کوشش تو را در تحریک آنان به سوی کمال، ناگوار تلقی می کردند و از تو روی می گرداندند و به دنبال آنان نگریسته و می گفتی: \"فَأینَ تَذهبون\" آخر کجا می روید؟! چرا از حق و عدالت گریزانید؟! آخر در انسان شدن چه دیدید که با آن به مبارزه برخاستید؟!

ای فرزند ابی طالب، چرا معشوق هشیاران در میان مستان نباشی؟ مگر تو نبودی که عمری در نجات دادن انسان ها از درد "از خود بیگانگی" به تکاپو افتادی و رنج ها کشیدی و دست از لذایذ دنیا برداشتی و از سروری و زمامداری جهانی بزرگ، چشم پوشیدی؟

مگر تو نبودی که در راه آشنا ساختن انسان ها با "من حقیقی" شأن، و تعهد فطری که درباره تکامل خویشتن داشتند، کوشش ها کردی؛ بلکه "خود" از دست رفته آنان را به خودشان برگردانی؟

تاریخ، کسی را جز تو سراغ ندارد که برای آشنا ساختن انسان ها، با "من حقیقی" شأن، این همه جلال و جمال و ارزش در "من حقیقی" را نشان بدهد. کدامین حکیم و فیلسوف و مکتب است که به انسان و انسانیت، مانند تو جدی بنگرد؟

آنان با همه اقتدار فکری و صرف نیروهای مغزی، اگر هم جدی بودن جهان هستی را اثبات می کنند، برای این است که اهمیت انسان را جزئی از آن است، اثبات نمایند؛ با این حال، این اثبات و استدلال از حدود فعالیت های تعقلی محض، تجاوز نمی کند.

حال آنکه تو، جدی بودن جهان و موضوع انسان را همان گونه می بینی که خود جهان و انسان را.

به همین جهت است که سرتاسر عالم هستی، برای تو عظمت الهی بود و انسان، قلب این جلوه گاه.

آیا می توان درباره جهان و انسان، جدی تر از این نگریست که هر جزئی از آن دو، نشان دهنده خداست؟

آری! شایسته توست که بگویی: "ما رأیت شیئا اِلّا وَرأیتُ الله َمَعَهُ" در این جهان چیزی را ندیدم، مگر اینکه خدا را با او دیدم.

مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

ای فرزند ابی طالب، چرا معشوق هشیاران در میان مستان نباشی؟ مگر تو نبودی که عمری در نجات دادن انسان ها از درد "از خود بیگانگی" به تکاپو افتادی و رنج ها کشیدی و دست از لذایذ دنیا برداشتی و از سروری و زمامداری جهانی بزرگ، چشم پوشیدی؟

مگر تو نبودی که در راه آشنا ساختن انسان ها با "من حقیقی" شأن، و تعهد فطری که درباره تکامل خویشتن داشتند، کوشش ها کردی؛ بلکه "خود" از دست رفته آنان را به خودشان برگردانی؟

تاریخ، کسی را جز تو سراغ ندارد که برای آشنا ساختن انسان ها، با "من حقیقی" شأن، این همه جلال و جمال و ارزش در "من حقیقی" را نشان بدهد. کدامین حکیم و فیلسوف و مکتب است که به انسان و انسانیت، مانند تو جدی بنگرد؟

آنان با همه اقتدار فکری و صرف نیروهای مغزی، اگر هم جدی بودن جهان هستی را اثبات می کنند، برای این است که اهمیت انسان را جزئی از آن است، اثبات نمایند؛ با این حال، این اثبات و استدلال از حدود فعالیت های تعقلی محض، تجاوز نمی کند.

حال آنکه تو، جدی بودن جهان و موضوع انسان را همان گونه می بینی که خود جهان و انسان را.

به همین جهت است که سرتاسر عالم هستی، برای تو عظمت الهی بود و انسان، قلب این جلوه گاه.

آیا می توان درباره جهان و انسان، جدی تر از این نگریست که هر جزئی از آن دو، نشان دهنده خداست؟

آری! شایسته توست که بگویی: "ما رأیت شیئا اِلّا وَرأیتُ الله َمَعَهُ" در این جهان چیزی را ندیدم، مگر اینکه خدا را با او دیدم.

Starts: 2011/09/01
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran
بسم الله الرحمن الرحیم

 مناجات علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه)

منبع:ماهنامه امان- شماره 31 - مرداد و شهریور 90

ای فرزند ابی طالب! چرا فلاسفه و حکما و مکتبهای انسانی به تو عشق نورزند؟

مگر تو نیستی که یک عمر به انسانها عشق ورزیدی و سوختی؟ کدام انسانها؟ آنان که نه تنها به تو عشق نورزیدند، بلکه کوشش تو را در تحریک آنان به سوی کمال، ناگوار تلقی می کردند و از تو روی می گرداندند و به دنبال آنان نگریسته و می گفتی: \"فَأینَ تَذهبون\" آخر کجا می روید؟! چرا از حق و عدالت گریزانید؟! آخر در انسان شدن چه دیدید که با آن به مبارزه برخاستید؟!

" />


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap