نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 درسی از آیة الله مشکینی (قدس سره)

رضایت و تسلیم در برابر خداوند

یکی از صفات جلیله انسانی، رضایت مندی انسان به آن چه خداوند انجام می دهد، است. حوادث و اتفاقاتی که برای هر انسانی پیش می آید، گاهی مسبب آن خود انسان است؛ خودش کاری کرده که فقیر شده؛ خودش کاری کرده است که به جایی نرسیده است.

بی شک نکوهش در این امور به خود انسان بر می گردد، زیرا شما وظایف خودتان را انجام نداده اید. از طرفی برخی حوادث در اختیار انسان نیست، بلکه از طرف پروردگار عالم است؛ یک استعداد خاصی به شما داده، یک مقدار مال به شما داده، آیا حالا باید با خدا جنگید؟! اگر کسی در برابر این حوادث الهی تسلیم محض باشد، چنین روحیه ای موجب تکامل است. این روایت معروف است که جناب جابر ابن عبدالله انصاری، این پیرمرد که از اصحاب رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) بوده و توفیق ادراک 7 امام معصوم (علیهم السلام) را داشته است، در محضر امام محمد باقر (علیه السلام) نشسته بود. حضرت از او پرسیدند: « کیف اصحبت یا جابر؟». عرض می کند: ای پسر رسول الله، من به جایی رسیدم که دیگر مرض را بیشتر از صحت دوست دارم؛ فقر را بیشتر از غنا دوست دارم. حضرت به جابر فرمودند: (( ولی ما اهل بیت این طور نیستیم؛ ما هرچه را که خدا دوست دارد، آن را دوست داریم؛ اگر به ما فقر بدهد، فقر را دوست داریم و اگر هم غنا بدهد، آن را دوست می داریم.))

به قول باباطاهر:

یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی  هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران            پسندم آن چه را جانان پسندد

شما این طوری باشید، در برابر حوادث روزگار تسلیم محض باشید؛ بنابراین یکی از مصادیق تسلیم در برابر خداوند، همان رضایت در برابر فرمایشات خدا و حوادثی است که انجام می گیرد.

حضرت ابا عبدالله با آن همه ناراحتی و حوادث تلخ، وقتی زبان به سخن می گشاید، عرضه می دارد: «الهی، رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین» این مقام رضا وتسلیم است.

قرآن می فرماید: «ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض» ( نساء /32) اگر چنان چه برخی از شما را یک نعمت و کمالی دادم، در دلتان نگویید که چرا آن نعمت و کمال را به او دادی، ولی به من ندادی. اگر شما به همان مقدار خودت بندگی کنید، شما هم به جایی می رسید.

در روایت آمده است: «اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاءالله عزوجل» ( کافی /2/60)؛ در میان مردم کسی عالم تر می باشد که به تقدیرات الهی راضی تر است.

در احوالات جناب عمار، همان شخصی که درباره اش روایت شده: «الایمان صار متبلوراً فی عمار»، در جنگ صفین با شمشیر بین دو صف قرار گرفت و گفت: «پروردگارا، اگر من می دانستم رضایت تو در این است که من خودم را در دریا بیفکنم  و آب مرا خفه کند، همان را انجام می دادم و اگر در این است که قبضه شمشیرم را درزمین بگذارم و شکم خودم را بر تیزی شمشیر قرار دهم تا از پشتم در آید، بی تردید این کار را انجام می دادم، ولی امروز تشخیص دادم که رضایت تو در این است که من این مرد، حضرت علی ( علیه السلام ) را یاری کنم و با معاویه بجنگم» این نشان از روحیه تسلیم جناب عمار است. همین صفات اخلاقی بود که به او عظمت و کرامت بخشید. رضایت مندی به تقدیرات الهی به معنای جبر نیست، بلکه انسان باید در حد واندازه خودش فعالیت وتلاش نماید: «ولا یکلف الله نفسا الا وسعها» ( بقره /286).

منبع: هفته نامه افق حوزه – 11 اسفند 302

رضایت و تسلیم در برابر خداوند

یکی از صفات جلیله انسانی، رضایت مندی انسان به آن چه خداوند انجام می دهد، است. حوادث و اتفاقاتی که برای هر انسانی پیش می آید، گاهی مسبب آن خود انسان است؛ خودش کاری کرده که فقیر شده؛ خودش کاری کرده است که به جایی نرسیده است.

بی شک نکوهش در این امور به خود انسان بر می گردد، زیرا شما وظایف خودتان را انجام نداده اید. از طرفی برخی حوادث در اختیار انسان نیست، بلکه از طرف پروردگار عالم است؛ یک استعداد خاصی به شما داده، یک مقدار مال به شما داده، آیا حالا باید با خدا جنگید؟! اگر کسی در برابر این حوادث الهی تسلیم محض باشد، چنین روحیه ای موجب تکامل است. این روایت معروف است که جناب جابر ابن عبدالله انصاری، این پیرمرد که از اصحاب رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) بوده و توفیق ادراک 7 امام معصوم (علیهم السلام) را داشته است، در محضر امام محمد باقر (علیه السلام) نشسته بود. حضرت از او پرسیدند: « کیف اصحبت یا جابر؟». عرض می کند: ای پسر رسول الله، من به جایی رسیدم که دیگر مرض را بیشتر از صحت دوست دارم؛ فقر را بیشتر از غنا دوست دارم. حضرت به جابر فرمودند: (( ولی ما اهل بیت این طور نیستیم؛ ما هرچه را که خدا دوست دارد، آن را دوست داریم؛ اگر به ما فقر بدهد، فقر را دوست داریم و اگر هم غنا بدهد، آن را دوست می داریم.))

به قول باباطاهر:

یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی  هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران            پسندم آن چه را جانان پسندد

شما این طوری باشید، در برابر حوادث روزگار تسلیم محض باشید؛ بنابراین یکی از مصادیق تسلیم در برابر خداوند، همان رضایت در برابر فرمایشات خدا و حوادثی است که انجام می گیرد.

حضرت ابا عبدالله با آن همه ناراحتی و حوادث تلخ، وقتی زبان به سخن می گشاید، عرضه می دارد: «الهی، رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین» این مقام رضا وتسلیم است.

قرآن می فرماید: «ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض» ( نساء /32) اگر چنان چه برخی از شما را یک نعمت و کمالی دادم، در دلتان نگویید که چرا آن نعمت و کمال را به او دادی، ولی به من ندادی. اگر شما به همان مقدار خودت بندگی کنید، شما هم به جایی می رسید.

در روایت آمده است: «اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاءالله عزوجل» ( کافی /2/60)؛ در میان مردم کسی عالم تر می باشد که به تقدیرات الهی راضی تر است.

در احوالات جناب عمار، همان شخصی که درباره اش روایت شده: «الایمان صار متبلوراً فی عمار»، در جنگ صفین با شمشیر بین دو صف قرار گرفت و گفت: «پروردگارا، اگر من می دانستم رضایت تو در این است که من خودم را در دریا بیفکنم  و آب مرا خفه کند، همان را انجام می دادم و اگر در این است که قبضه شمشیرم را درزمین بگذارم و شکم خودم را بر تیزی شمشیر قرار دهم تا از پشتم در آید، بی تردید این کار را انجام می دادم، ولی امروز تشخیص دادم که رضایت تو در این است که من این مرد، حضرت علی ( علیه السلام ) را یاری کنم و با معاویه بجنگم» این نشان از روحیه تسلیم جناب عمار است. همین صفات اخلاقی بود که به او عظمت و کرامت بخشید. رضایت مندی به تقدیرات الهی به معنای جبر نیست، بلکه انسان باید در حد واندازه خودش فعالیت وتلاش نماید: «ولا یکلف الله نفسا الا وسعها» ( بقره /286).

منبع: هفته نامه افق حوزه – 11 اسفند 302

مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

بی شک نکوهش در این امور به خود انسان بر می گردد، زیرا شما وظایف خودتان را انجام نداده اید. از طرفی برخی حوادث در اختیار انسان نیست، بلکه از طرف پروردگار عالم است؛ یک استعداد خاصی به شما داده، یک مقدار مال به شما داده، آیا حالا باید با خدا جنگید؟! اگر کسی در برابر این حوادث الهی تسلیم محض باشد، چنین روحیه ای موجب تکامل است. این روایت معروف است که جناب جابر ابن عبدالله انصاری، این پیرمرد که از اصحاب رسول الله ( صلی الله علیه و آله وسلم) بوده و توفیق ادراک 7 امام معصوم (علیهم السلام) را داشته است، در محضر امام محمد باقر (علیه السلام) نشسته بود. حضرت از او پرسیدند: « کیف اصحبت یا جابر؟». عرض می کند: ای پسر رسول الله، من به جایی رسیدم که دیگر مرض را بیشتر از صحت دوست دارم؛ فقر را بیشتر از غنا دوست دارم. حضرت به جابر فرمودند: (( ولی ما اهل بیت این طور نیستیم؛ ما هرچه را که خدا دوست دارد، آن را دوست داریم؛ اگر به ما فقر بدهد، فقر را دوست داریم و اگر هم غنا بدهد، آن را دوست می داریم.))

به قول باباطاهر:

یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی  هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران            پسندم آن چه را جانان پسندد

شما این طوری باشید، در برابر حوادث روزگار تسلیم محض باشید؛ بنابراین یکی از مصادیق تسلیم در برابر خداوند، همان رضایت در برابر فرمایشات خدا و حوادثی است که انجام می گیرد.

حضرت ابا عبدالله با آن همه ناراحتی و حوادث تلخ، وقتی زبان به سخن می گشاید، عرضه می دارد: «الهی، رضاً بقضائک و تسلیماً لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین» این مقام رضا وتسلیم است.

قرآن می فرماید: «ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض» ( نساء /32) اگر چنان چه برخی از شما را یک نعمت و کمالی دادم، در دلتان نگویید که چرا آن نعمت و کمال را به او دادی، ولی به من ندادی. اگر شما به همان مقدار خودت بندگی کنید، شما هم به جایی می رسید.

در روایت آمده است: «اعلم الناس بالله ارضاهم بقضاءالله عزوجل» ( کافی /2/60)؛ در میان مردم کسی عالم تر می باشد که به تقدیرات الهی راضی تر است.

در احوالات جناب عمار، همان شخصی که درباره اش روایت شده: «الایمان صار متبلوراً فی عمار»، در جنگ صفین با شمشیر بین دو صف قرار گرفت و گفت: «پروردگارا، اگر من می دانستم رضایت تو در این است که من خودم را در دریا بیفکنم  و آب مرا خفه کند، همان را انجام می دادم و اگر در این است که قبضه شمشیرم را درزمین بگذارم و شکم خودم را بر تیزی شمشیر قرار دهم تا از پشتم در آید، بی تردید این کار را انجام می دادم، ولی امروز تشخیص دادم که رضایت تو در این است که من این مرد، حضرت علی ( علیه السلام ) را یاری کنم و با معاویه بجنگم» این نشان از روحیه تسلیم جناب عمار است. همین صفات اخلاقی بود که به او عظمت و کرامت بخشید. رضایت مندی به تقدیرات الهی به معنای جبر نیست، بلکه انسان باید در حد واندازه خودش فعالیت وتلاش نماید: «ولا یکلف الله نفسا الا وسعها» ( بقره /286).

منبع: هفته نامه افق حوزه – 11 اسفند 302

Starts: 2011/05/07
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran
رضایت و تسلیم در برابر خداوند

یکی از صفات جلیله انسانی، رضایت مندی انسان به آن چه خداوند انجام می دهد، است. حوادث و اتفاقاتی که برای هر انسانی پیش می آید، گاهی مسبب آن خود انسان است؛ خودش کاری کرده که فقیر شده؛ خودش کاری کرده است که به جایی نرسیده است.

" />


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap