اقبال و ادبار عقل
ارسال شده در تاریخ:
1391/07/02
دیگر اساتید
روايات درباره ى خلقت عقل زياد است، ليكن در يك روايت تتمّه اى را ديده ام كه در روايات ديگر اين زياده نيست و الآن نمى دانم در كدام كتاب ديده ام.
در روايات خلقت عقل، اين مقدار در خيلى جاها آمده است كه: «خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ. ثُمَّ قالَ: ما خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَىَّ مِنْكَ. بِكَ أُثِيبُ وَ بِكَ أُعاقِبُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود كه رو كن و عقل روى كرد و فرمود كه پشت كن و عقل پشت كرد، سپس فرمود: آفريده اى محبوبتر از تو نيافريده ام. با تو ثواب و عقاب مى كنم.
ولى به اين صورت، در همه جا نيست كه: «خَلَقَ اللّه الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُمَّ قالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الرَّبُ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن، رو كرد، پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: من منم، و تو تويى.
سپس به او فرمود: پشت كن، پشت كرد. پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ى ذليل هستم.
گويا در اقبال، ما بالذات و ما بالغير تشخيص داده نمى شد، مانند آيينه كه در او نقش قرار گيرد. هر چيزى در آينه نقش ببندد، هر چه صاحب نقش دارد، آن نقش و عكس نيز دارد؛ لذا مى گويد: «أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنا أَنَا»
ولى در ادبار كه متوجه مى شود آن چه دارد بالذات نيست و بالغير است، در اين صورت كه تدلّى و وابستگى خود را مى يابد اعتراف مى كند و جواب مى دهد:
«أَنتَ الرَّبُّ الْجَلِيلُ، وَ أَنَا العَبْدُ الذَّلِيل.» اگر «أَقْبِل» و «أَدْبِر» اين تتمّه را نداشته باشد، فايده ى مهمّى ندارد، و فايده ى مهمّ اين است كه اين دو جواب را در اقبال و ادبار داشته باشد؛ هر چند بدون اين تتمّه هم اقبالش اثابه مى آورد و ادبارش عقاب.
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیة الله بهجت (قدس سره)
اقبال-و-ادبار-عقل
7 2, 1391
by
مدیرevent
10
روايات درباره ى خلقت عقل زياد است، ليكن در يك روايت تتمّه اى را ديده ام كه در روايات ديگر اين زياده نيست و الآن نمى دانم در كدام كتاب ديده ام.
در روايات خلقت عقل، اين مقدار در خيلى جاها آمده است كه: «خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ. ثُمَّ قالَ: ما خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَىَّ مِنْكَ. بِكَ أُثِيبُ وَ بِكَ أُعاقِبُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود كه رو كن و عقل روى كرد و فرمود كه پشت كن و عقل پشت كرد، سپس فرمود: آفريده اى محبوبتر از تو نيافريده ام. با تو ثواب و عقاب مى كنم.
ولى به اين صورت، در همه جا نيست كه: «خَلَقَ اللّه الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُمَّ قالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الرَّبُ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن، رو كرد، پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: من منم، و تو تويى.
سپس به او فرمود: پشت كن، پشت كرد. پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ى ذليل هستم.
گويا در اقبال، ما بالذات و ما بالغير تشخيص داده نمى شد، مانند آيينه كه در او نقش قرار گيرد. هر چيزى در آينه نقش ببندد، هر چه صاحب نقش دارد، آن نقش و عكس نيز دارد؛ لذا مى گويد: «أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنا أَنَا»
ولى در ادبار كه متوجه مى شود آن چه دارد بالذات نيست و بالغير است، در اين صورت كه تدلّى و وابستگى خود را مى يابد اعتراف مى كند و جواب مى دهد:
«أَنتَ الرَّبُّ الْجَلِيلُ، وَ أَنَا العَبْدُ الذَّلِيل.» اگر «أَقْبِل» و «أَدْبِر» اين تتمّه را نداشته باشد، فايده ى مهمّى ندارد، و فايده ى مهمّ اين است كه اين دو جواب را در اقبال و ادبار داشته باشد؛ هر چند بدون اين تتمّه هم اقبالش اثابه مى آورد و ادبارش عقاب.
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیة الله بهجت (قدس سره)
مدیر
روايات درباره ى خلقت عقل زياد است، ليكن در يك روايت تتمّه اى را ديده ام كه در روايات ديگر اين زياده نيست و الآن نمى دانم در كدام كتاب ديده ام.
در روايات خلقت عقل، اين مقدار در خيلى جاها آمده است كه: «خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ. ثُمَّ قالَ: ما خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَىَّ مِنْكَ. بِكَ أُثِيبُ وَ بِكَ أُعاقِبُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود كه رو كن و عقل روى كرد و فرمود كه پشت كن و عقل پشت كرد، سپس فرمود: آفريده اى محبوبتر از تو نيافريده ام. با تو ثواب و عقاب مى كنم.
ولى به اين صورت، در همه جا نيست كه: «خَلَقَ اللّه الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُمَّ قالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الرَّبُ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن، رو كرد، پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: من منم، و تو تويى.
سپس به او فرمود: پشت كن، پشت كرد. پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ى ذليل هستم.
گويا در اقبال، ما بالذات و ما بالغير تشخيص داده نمى شد، مانند آيينه كه در او نقش قرار گيرد. هر چيزى در آينه نقش ببندد، هر چه صاحب نقش دارد، آن نقش و عكس نيز دارد؛ لذا مى گويد: «أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنا أَنَا»
ولى در ادبار كه متوجه مى شود آن چه دارد بالذات نيست و بالغير است، در اين صورت كه تدلّى و وابستگى خود را مى يابد اعتراف مى كند و جواب مى دهد:
«أَنتَ الرَّبُّ الْجَلِيلُ، وَ أَنَا العَبْدُ الذَّلِيل.» اگر «أَقْبِل» و «أَدْبِر» اين تتمّه را نداشته باشد، فايده ى مهمّى ندارد، و فايده ى مهمّ اين است كه اين دو جواب را در اقبال و ادبار داشته باشد؛ هر چند بدون اين تتمّه هم اقبالش اثابه مى آورد و ادبارش عقاب.
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیة الله بهجت (قدس سره)
Written by: مدیر
مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars
مدیر
روايات درباره ى خلقت عقل زياد است، ليكن در يك روايت تتمّه اى را ديده ام كه در روايات ديگر اين زياده نيست و الآن نمى دانم در كدام كتاب ديده ام.
در روايات خلقت عقل، اين مقدار در خيلى جاها آمده است كه: «خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ. ثُمَّ قالَ: ما خَلَقْتُ خَلْقا أَحَبَّ إِلَىَّ مِنْكَ. بِكَ أُثِيبُ وَ بِكَ أُعاقِبُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود كه رو كن و عقل روى كرد و فرمود كه پشت كن و عقل پشت كرد، سپس فرمود: آفريده اى محبوبتر از تو نيافريده ام. با تو ثواب و عقاب مى كنم.
ولى به اين صورت، در همه جا نيست كه: «خَلَقَ اللّه الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُمَّ قالَ لَهُ: أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الرَّبُ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ.»
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن، رو كرد، پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: من منم، و تو تويى.
سپس به او فرمود: پشت كن، پشت كرد. پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ى ذليل هستم.
گويا در اقبال، ما بالذات و ما بالغير تشخيص داده نمى شد، مانند آيينه كه در او نقش قرار گيرد. هر چيزى در آينه نقش ببندد، هر چه صاحب نقش دارد، آن نقش و عكس نيز دارد؛ لذا مى گويد: «أَنْتَ أَنْتَ، وَ أَنا أَنَا»
ولى در ادبار كه متوجه مى شود آن چه دارد بالذات نيست و بالغير است، در اين صورت كه تدلّى و وابستگى خود را مى يابد اعتراف مى كند و جواب مى دهد:
«أَنتَ الرَّبُّ الْجَلِيلُ، وَ أَنَا العَبْدُ الذَّلِيل.» اگر «أَقْبِل» و «أَدْبِر» اين تتمّه را نداشته باشد، فايده ى مهمّى ندارد، و فايده ى مهمّ اين است كه اين دو جواب را در اقبال و ادبار داشته باشد؛ هر چند بدون اين تتمّه هم اقبالش اثابه مى آورد و ادبارش عقاب.
منبع: مرکز تنظیم و نشر آثار آیة الله بهجت (قدس سره)
Starts: 2012/09/23
Ends:
Duration: