نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 یادنامه هفتمین سالگرد عالم عامل و عارف پارسا و پرهیزگارحضرت آیة الله سعادت پرور

\"آیت

بسم الله الرحمن الرحیم

1.بيانات حضرت امام خميني در باره معرفت نفس

اگر آدم باورش بيايد كه همه محامد مال او (خدا) است خودش را كنار مي گذارد اينكه مي بيند آدم اينقدر داد \"لمن الملك\" مي زند، اينقدر غرور پيدا مي كند، براي اين است كه نمي شناسد خودش را «من عرف نفسه عرف ربه» نمي داند كه خودش هيچ است، اگر باورش بيايد كه هيچ است و هر چه هست او است \"عرف ربه\" پروردگارش را هم مي شنا سد، عمده اين است كه ما نه خودمان را مي شناسيم نه خدا را، نه ايمان به خودمان داريم نه ايمان به خدا داريم، نه باورمان آمده است كه خودمان هيچ هستيم نه باورمان آمده است كه همه چيز اوست وقتي اين باور در كار نبود هر چه هم برهان بر وجود خدا اقامه شود فايده ندارد، باز هم آن انانيت، نفي در كار است كه (من) چه و (شما) كه آن انانيت هست وقتي كه آن انانيت باشد انسان خودش را مي بيند.

"تفسير سوره حمد ص 102"

2.بيانات حضرت امام خميني(ره) درباره عرفان

خيال كردند يك دسته زيادي كه معناي عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلي پيدا بشود و يك ذكري بگويد و يك سري حركت بدهد و يك رقصي بكند و اينها، اين معني عرفان است. مرتبه اعلاي عرفان را امام علي (عليه السلام) داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مي كردند كه كسي كه عارف است بايد ديگر بكلي كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدري ذكر بگويد و يك قدري تغني بشود و يك قدري چه بكند و دكانداري. امير المومنين در عين حالي كه اعرف خلق الله بعد از رسول الله در اين امت، اعرف خلق الله به حق تعالي بود معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كاري به هيچي نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش. يا خيال مي شود كه كسي كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مي خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم و يك گوشه اي بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند اين سلوك در انبياء زيادتر از ديگران بوده است در اولياء زيادتر از ديگران بوده است لكن نرفتند در خانه شان بنشينند و بگويند ما اهل سلوكيم.

صحيفه نور،ج20، ص30

3. لزوم وجودطبيب روحاني در كلام حضرت امام

به فكر باشيد، در زمينه تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم كنيد، استاد اخلاق براي خود معين نمائيد، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصيحت تشكيل دهيد. خودرو نمي توان مهذّب شد. چطور شد علم فقه و اصول به مدرس نياز دارد، درس و بحث مي خواهد، براي هر علم و صنعتي در دنيا استاد و مدرس لازم است، كسي خودرو و خودسر در رشته اي متخصص نمي گردد، فقيه و عالم نمي شود، لكن علوم معنوي و اخلاقي كه هدف بعثت انبياء و از لطيف ترين و دقيق ترين علوم است به تعليم و تعلم نيازي ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مي گردد؟!

درسهايي از امام خميني(ولايت فقيه- جهاد اكبر) ص 246

4.بيانات مقام معظم رهبري در جمع طلاب قم

مسئله ديگر در نظام رفتاري و اخلاقي حوزه ها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلي مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئله تهذيب نيازمند است. كساني كه رشته رفتار شناسي عمومي را مطالعه مي كنند و كار مي كنند، اين را تأييد مي كنند. امروز در همه ي دنيا اينجور است كه وضع نظام مادي و فشار مادي و ماديت، جوانها را بي حوصله مي كند؛ جوانها را افسرده مي كند. در يك چنين وضعي، دستگير جوانها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مي بينيد عرفانهاي كاذب رشد پيدا مي كنند و يك عده اي طرفشان ميروند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزه علميه- جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر- نيازمند تهذيب است. ما قله هاي تهذيب داريم. در همين قم، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي، مرحوم علامه طباطبايي، مرحوم آقاي بهجت، مرحوم آقاي بهاء الديني (رضوان الله تعالي عليهم) قله هاي تهذيب در حوزه بودند. رفتار اينها، شناخت زندگي اينها، حرف هاي اينها، خودش يكي از شفا بخش ترين چيزهائي است كه مي تواند انسان را آرام كند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائي بدهد، دلها را نوراني كند. در نجف بزرگاني بودند؛ سلسله ي شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلي تا مرحوم آقاي قاضي و ديگران و ديگران؛ اينها بر جستگانند. به نحله هاي فكري و عرفاني اينها هم كاري نداريم. در اين مسئله، مسئله ي نظري نيست. بعضي نحله هاي مختلفي هم داشتند. مرحوم سيد مرتضي كشميري (رضوان الله تعالي عليه) يكي از اساتيد مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي است؛ اما نحله هاي فكري اينها بكلي از هم متفاوت است. ايشان از داشتن يك كتابي به شدت منع مي كند، ايشان به آن كتاب عشق مي ورزد؛ منافاتي ندارد. همين بزرگاني كه در مشهد بودند، مردماني بودند كه ما اينها را به تقوا و طهارت و پاكيزگي شناختيم؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي تهراني، مرحوم حاج شيخ مجتبي و امثال ايشان؛ اينها همين جورند. عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوي، يك سخن بر خاسته ي از دل شفا ببخشد و اين زنگار را بر طرف كند. بنابراين ما اينجا بحث عرفانهاي نظري را نداريم.

ولي امر مسلمين در ديدار طلاب حوزه علميه قم 29/7/1389

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

در ميان جوان هاي ما مي بينيد،اقبال به اين عرفان هاي جعلي و مصنوعي و وارداتي و واقعا چرند را. مثل اين است كه فرض كنيد شما كاسه بلورين يا كاسه چيني نقاشي شده فاخر را مقايسه كنيد با كاسه پلاستيكی. به همان شكل است. آن هم كاسه است، آن هم ممكن است نقش نگاری داشته باشد اما اين كجا و آن كجا؟! مي بينيد اقبال جوان ها به اين چيزها را. هر گوشه يك شخصي عَلَمي به كرد، يك عده دورش جمع مي شوند. اين نشان دهنده اين است كه اين تشنگي وجود دارد امروز. اين تشنگي را بايد با آب زلال برطرف كرد. ما چنانچه آب گل آلود يا آب مسموم هم بدهيم، اين تشنگي برطرف خواهد شد اما با چي؟! نبايد بگذاريم اين تشنگي، اين عطشي كه وجود دارد با اين آب هاي مسموم، گل آلود، متعفن برطرف بشود. بايد اين تشنگي بماند و با آب زلال و گوارا، عرفان حقيقي و معنوي بر طرف بشود.

از بيانات ولي مسلمين در ديدار با برگزار كننده گان كنگره بزرگداشت آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت شيخ محمد بهاري

اگر با استفاده از آثار و بركات وجودي ايشان (شيخ محمد بهاري) در جامعه ما بخصوص در اين اوان كه جوانان ما ميل به معنويت و مسايل عرفاني و معنوي زياد دارند، جريان هاي صحيح و صراط مستقيمي كه مرحوم بهاري آن را به ما نشان دادند، جلوي پاي افراد قرار بگيرد، گرايش به اين عرفان هاي دروغين و سلسله هاي عجيب و غريب و مخلوط و مغشوش پيش نمي آيد. مرحوم آقاي حاج شيخ محمد بهاري رضوان الله عليه شخصيت خيلي بر جسته اي است. ايشان هم فقيه بزرگي هستند هم عارفند. عرفان ايشان از نوع اين عرفان هاي خانقاهي و اين چيزها مطلقا نيست و با اينها مخالفند. لكن ذوق، و جد حال و بهجت معنوي در پرتو استفاده از كتاب و سنت و از روش معصومين (عليهم السلام) اين شاخصه عمده راهي است كه اين بزرگواران طي كرده اند كه البته ايشان شاگرد مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني هستند كه آن بزرگوار شاخص اين سلسله است.

از بيانات ولي امر مسلمين در ديدار با برگزاركنندگان كنگره بزرگداشت مرحوم حاج شيخ محمد بهاري

2. زندگينامه آيت ا.. سعادت پرور

قرآن و سنت با بيانات گوناگون، انسان را به توجه و ايمان به غيبت سفارش كرده اند. اساس اديان الهي به ويژه اسلام و مكتب اهل بيت عصمت عليهم السلام نيز همين امر است و تحقق اين مهم در جستجو، تبعيت كامل و عبرت گرفتن از سرگذشت و بيان و نوشتن شرح حالات انبيا و اوصياء (عليهم السلام) و بزرگان ديني است. اخلاق نيز كه چيزي جز الگو گرفتن از بزرگان نيست، در همين راستا است؛ بنابراين كساني كه در پي لباب و جان هر چيزي هستند، سعي دارند از سرگذشت اهل آن موضوع و «اولوا الالباب» بهره بگيرند تا با سپردن جان خود به اهل دل و اهل جان، حياتي برتر را صاحب شوند.

حضرت آيت الله سعادت پرور از طائفه ملكوتيان خاك نشيني بود كه لحظه لحظه عمر شريفش براي ره پويان سنت نبوي و خاكساران در گاه علوي، درس عبرت است و سراسر زندگاني شريف ايشان كه حركت براي رسيدن به حضرت دوست بود عمري با توسل، التجاء و نوحه خواني به درگاه حضرتش، تقاضاي وصال حضرت دوست را داشت.

ايشان در سال 1305 هجري شمسي در يكي از محله هاي قديمي تهران و متدين نشين در خانواده اي مذهبي و اهل دل، چشم به جهان گشود. پس از اين كه پدر، او را علي نام نهاد از همان اوان طفوليت همواره در پي مرام مولاي خود، علي بود و در همين اواخر عمر شريفش مي فرمود: از ابتداي انعقاد من در وجود مادر و پس از آن در عالم اتفاقي در زندگي من رخ داد كه همواره دست غيبي حضرت دوست را در تربيت و حفظ خود مشاهده كرده ام.

خود ايشان مي فرمايد:

در سن هفت سالگي كه آغاز برچيده شدن مكتب هاي سنتي توسط رژيم منحوس رضا پهلوي بود و به تدريج ايجاد و تاسيس مدارس جديد، شكل مي گرفت، مرا همراه اخوي به مدرسه اي فرستادند لكن فقط يك روز به آن مدرسه رفتيم.

از آن روز به بعد مرحوم والد، معلمي براي تدريس ما انتخاب كردند و ما خدمت آقا ميرزا ابوالقاسم مكتب دار به مسجد امين الدوله رفتيم و كتاب هايي نظير فوائد الادب، گلستان سعدي، هندسه، قرائت قرآن، تجويد و ادعيه را شروع كرديم و همزمان از محضر مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد نيز استفاده هاي اخلاقي داشتيم.

مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فردي اهل تربيت و اخلاق بود و در هر هفته همراه ايشان پاي پياده گاهي به امام زاده داوود و گاهي به ابن بابويه مقبره شيخ صدوق مي رفتيم و عصر جمعه به صورت دسته جمعي دعاي سمات را در برگشت مي خوانديم.

در سن ده سالگي بودم كه اوضاع سياسي ايران آشفته بود. در اين زمان حاج آقا حسين فاطمي براي زيارت مشهدالرضا (عليه السلام) از نجف به ايران آمده بودند. با آمدن ايشان مبارزه روحانيت با رضا خان اوج گرفت. در اين ايام كتابهاي جامع المقدمات و نصاب الصبيان را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فرا گرفتم. دروسي نظير سيوطي، مغني، معالم، لمعه و قوانين را در مسجد لرزاده نزد مرحوم حضرت آيهُ الله حاج شيخ علي اكبر برهان آموختيم.

از همان ابتداي طلبگي شب هاي يكشنبه در مسجد ايشان مراسم عزاداري و سينه زني براي خامس آل عبا (عليه السلام) برگزار مي كرديم و من با اخوي نوحه خواني مي كرديم.

در همين سال ها شور و عشق رفتن به عتبات عاليات در سر طلبه ها موج مي زد و هر شب دو ساعت به نماز صبح از خواب بر مي خواستيم و با گريه و زاري از خداوند اين سفر زيارتي را در خواست مي كرديم.

مرحوم آيۀ‍ الله برهان روزي خبر خوش حركت به عتبات را دادند، تقريبا بيست نفر از طلاب در اين سفر همراه بودند. البته سفر با مشقات زيادي در رفت و بر گشت انجام شد. لكن از نظر معنوي بسيار پربار، ابتداء به كاظمين مشرف شديم و بعد در هر يك از شهر ها و زيارتگاه ها چند روزي به عزاداري مشغول بوديم. بعد از بازگشت از سفر عتبات به جهت اين كه مقدمات و مقداري از دروس سطح را به پايان رسانده بودم، تصميم هجرت به قم و ادامه تحصيل در آن جا را گرفتم. سال اول تشرف به قم همزمان با آغاز مرجعيت حضرت آية العظمي بروجردي رحمه الله بود. لكن به دليل مشكلاتي كه در آن سال برايم پيش آمد، به تهران برگشته و مجدداً سال بعد براي تحصيل مراجعت نمودم.


3. آشنايي با مرحوم علامه طباطبائي (رحمه الله عليه)

قبل از اين كه براي سير و سلوك خدمت حضرت استاد علامه طباطبائي رحمه الله عليه برسم (ايشان چند سالي در آذربايجان مشغول بودند) در خواب ديدم به تنهايي ته دره اي خشك قرار دارم كه مي خواهم خود را به بالاي آن دره برسانم يك مرتبه توجه نمودم، ديدم روي ديواره سمت چپ اين دره كلماتي نوشته شده و برآمدگي هايي در آن وجود دارد، دست خود را به آن برآمدگي ها گرفتم تا به بالاي دره رسيدم آنگاه ديدم كه روي برآمدگي هاي قسمت اول آيه نور: «الله نور السموات و الارض» مكتوب است ولي تا آن وقت متوجه نبودم كه با دست زدن به آيات نور به بالاي دره رسيده ام، همين كه اين توجه برايم حاصل شد ديدم فاصله ديگري بين دره و محل مسطح است كه بايد طي شود در حالي كه عبور از آن جا بايد از شكافي انجام مي شد كه خيلي خطرناك بود اما شخصي در محل مسطح ايستاده بود و به من گفت: دستت را به من بده، آن شخص عزيزالله نام داشت. گمان مي كنم خواب خود را خدمت حضرت استاد عرض كردم ولي به مفهوم آن پي نمي بردم تا اين كه حضرت علامه طباطبائي مرا به شاگردي معنوي خود قبول فرمودند و رفته، رفته به عنايات الهي حالات و توجهات معنوي براي بنده پيش آمد.

ابتداء پنج شنبه ها و جمعه ها در جلسات تفسير ايشان شركت مي كردم. و به تدريج آشنائي ام بيش تر شد. جذبه استاد به حدي بود كه پس از اندكي آشنائي به درس اسفار ايشان حاضر شدم و پس از مدتي با يكي از دوستان تصميم گرفتيم براي استفاده اخلاقي خدمت ايشان حاضر شديم.

ايشان در آن ايام منزل محقري در محله يخچال قاضي داشتند. روز فوت آية الله صدر به منزلشان مراجعه كرديم. در حالي كه به درب منزل آمدند و به لنگه درب تكيه داده بودند، به ما نگاه مي كردند. ما نيز درخواست خود را مطرح كرديم، آن روز جوابي نفرمودند و قرار شد بعداً جواب داده شود در جلسه هفتم فوت مرحوم آيۀ الله صدر بود كه حضرت استاد پيغامي توسط يكي از دوستان به ما دادند.

4. آغاز سير و سلوك در محضر علامه (رحمة الله عليه)

مشعوف از پيغام يار به درب منزل ايشان رسيديم، ما را به داخل منزل راهنمائي كردند و سپس مقداري از دستورالعمل هاي خود را عنايت فرمودند و ما را به اعلام نتيجه عملكرد خود سفارش فرمودند. جلسه بعد خدمتشان شرفياب شديم حضرت استاد از حالات ما جويا شدند و بعد از ارائه بياناتي در آخر جلسه فرمودند: براي جلسه بعد هر يك به تنهائي بيائيد البته بنده در هر فرصت مناسب خدمت ايشان مشرف مي شدم.

نظر به اين كه انقلاب حال و توجه خاص اينجانب به معنويت بسيار قوي بود مطالبي را كه بايد طي چند سال فرا مي گرفتم، در همان شش ماهۀ اول سير و سلوك انجام شد لذا استاد نيز با عنايت خاصي، دستوراتي را كه بايد در طول زمان مي فرمودند زودتر به من آموختند و بنده نيز عمل مي كردم و پس از اعلام نتيجه گاهي تائيد و گاهي هم تشويق مي فرمودند.

در همان سال اول سير و سلوك براي بنده توجهات خاص توحيدي حاصل شد، آن ها را به صورت خاصي نوشتم و فقط منطق الطير عطار كه از نظم به نثر درآوردم به جاي مانده است و الباقي را به جهات گوناگون به آب دادم.

آغاز مجدد جلسات خصوصي با حضرت علامه رحمه الله

شبي از شب هاي ماه رمضان در منزل يكي از دوستان به افطار دعوت بوديم، يكي از دوستان جلسه اي ديگر و از شاگردان عملي مرحوم علامه رحمه الله هم حاضر بودند، پس از افطار از تعطيل شدن جلسات اخلاقي مرحوم علامه رحمه الله سخن به ميان آمد كه ايشان به شاگردان عملي خود رسيدگي نمي كنند؟ از آن دو بزرگوار پرسيدم اگر من ايشان را براي تشكيل جلسات راضي كنم شما به جلسه خواهيد آمد؟ ايشان گفتند: بله! روز جمعه اي بود به منزل اجاره اي مرحوم علامه رحمه الله (محل فعلي درمانگاه قرآن و عترت (عليه السلام) خدمتشان رسيدم اتفاقاً اخوي ايشان حضور داشتند به اخوي ايشان گفتم عرفاي سابق، شاگردان خود را بهتر از اين رسيدگي مي كردند، اخوي شما علامه طباطبائي (رحمه الله) به ما عنايتي ندارند. ايشان رو كردند به مرحوم علامه و فرمودند آقايان هر چه مي گويند گوش كنيد، در نتيجه ايشان برقراري جلسه را قبول كرده و به اخوي خود فرمودند: آن نامه اي كه گفتم مربوط به ايشان (اشاره به بنده) است.

بنده در آن نامه خوابي را براي ايشان بيان كرده بودم، كه به من گفته شد: مرحوم آخوند ملا حسينقلي غير از اين دستوراتي كه مشهور است، دستورات و اذكار ديگري نيز دارند، مرحوم علامه رحمه الله بعضي از آن اذكار را به بنده دستور فرمودند. به هر صورت جلسه اول با حضور آن دو نفر تشكيل شد و بنده سئوالاتي را از قبل آماده كرده بودم و جلسه با اتمام پاسخ و سئوال به پايان رسيد.

بنده طبق معمول هر هفته سئوالاتي را مطرح مي كردم تا مرحوم استاد در اطراف آن سخن بگويند و چند سالي بود كه اين جلسه ادامه داشت و ما از آن استفادۀ حالي مي نموديم. نا گفته نماند اينجانب دو سال بعد از شروع سير عملي خود، افراد مستعد را با آمادگي به خدمت مرحوم علامه رحمه الله مي فرستادم و خود نيز با ايشان جلساتي داشتم ولي تا زمان حيات مرحوم استاد، دستورالعملي به كسي ندادم، گرچه ايشان مي فرمودند: خودتان رسيدگي كنيد و دستورالعمل بدهيد. البته مرحوم استاد رحمه الله متوجه شده بودند افرادي كه خدمت شان مي رسند با آمادگي قبلي است لذا ايشان را قبول كرده و دستورالعمل مي دادند.

بعد از رحلت مرحوم علامه رحمه الله فكر كردم وظيفه من چيست؟ آيا در امر معنويت با دوستان همت گمارم و جلسات را با ايشان ادامه دهم، يا كار را رها كنم؟ تا مدتي از ارائه راهنمائي هاي استاد به ديگران امتناع نمودم و مي گفتم: اين منصب شايستۀ من نيست. لكن هر روز به سر مزار ايشان مي رفتم و با توسل و خواندن قرآن و فاتحه از آن بزگوار تقاضا مي كردم، نظرشان را به من الهام كنند. در پايان اربعيني كه بر سر مزار ايشان مي رفتم دريافتم كه گويا اين كار مورد رضايت و توجه ايشان است.

سرانجام در پايان اربعين بر من مسلم شد كه بايد به كار خود ادامه دهم و راهنمائي ايشان را با دوستان كه سير و سلوك شان ناقص مانده به پايان بردم لذا جلساتي را كه از زمان استادم داشتيم، تقويت كرده و راه را با اميد به حضرت حق ادامه دادم.

5. تشكيل جلسات اخلاقي توسط آيت الله سعادت پرور(ره)

مرحوم حاج آقاي سعادت پرور، افرادي را كه با ايشان آشنا مي شدند، پس از مدتي به صلاحديد خودشان در يكي از جلساتي كه معمولاً در ايام هفته داشتند، راهنمايي مي كردند و اين جلسه تا پايان حيات شريفشان ادامه داشت.

بركات و ثمرات و محصولات اين جلسات تربيت عده اي از تشنگان معرفت حق واهل بيت (عليهم السلام) بود كه حضرت استاد ايشان را به مقدار ظرفيت آنان و عمل نمودن به دستورات سيراب مي نمود و هم اكنون نيز عده اي از ايشان چراغي فراروي رهپويان و حق طلبان هستند.

استاد ابتدا دوستان را با مسائل كلي اخلاقي آشنا مي كردند. سپس با مسائل عملي و معرفتي و در مجموع آثار و مكتوبات ايشان ابتدا در اين جلسات مورد استفاده و شرح توسط معظم له قرار مي گرفت و در مرحله بعد در صورت صلاحديد استاد، براي چاپ و استفاده عموم علاقه مندان آماده مي گرديد.

حضرت استاد مي فرمود:

بعد از رحلت مرحوم علامه (رحمه الله) كه بال و پرم شكسته بود و با رحلت امام خميني رحمه الله ركن ديگرم شكست و قلبم ياراي ادامه كار نداشت و سنگيني اين دو واقعه در زمان اواخر زندگي ام موجب عارضۀ قلبي در سال 1368 شد.

ابتداء به بيمارستان كامكار قم و سپس به بيمارستان قلب شهيد رجائي تهران منتقل شدم و قريب به دو ماه در آن بيمارستان بودم، با تشخيص اطباء براي عمل باز قلب و مرحمت و عنايات خاص مقام معظم رهبري به كشور سوئيس اعزام و پس از يك ماه اقامت در آن جا عمل در شهر لوزان انجام شد.

مدتي كه در انتظار روز عمل جراحي بودم، فرصت خوبي براي نگارش رساله اي در باب قرآن و فطرت بود. قريب يك دفترچه از اول سورۀ فاتحه تا مقداري از سورۀ بقرۀ را نوشتم و پس از مراجعت به ايران به طور جدي آن را ادامه دادم. لكن در اولين جلسه با دوستان براي ادامه انجام اين كتاب شريف تفألي به قرآن زدم كه آيۀ شريفه آمد:«الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء- توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون (سوره ابراهیم /24-25)» اين تفأل به قرآن كريم و رؤيايي كه قبلاٌ ديده بودم تصميم من را بر تأليف اين رساله تشديد كرد.

6. خصوصيات فردي و اخلاقي حضرت استاد

حضرت استاد زي طلبگي و ساده زيستي را از ابتدا، تا آخرين روز عمر شريف خود حفظ كردند. بي توجهي به امور دنيوي و مادي و زهد و پارسائي ايشان زبان زد عام و خاص بود از اين كه جائي نام شريف ايشان به عنوان يكي از بزرگان اخلاقي برده شود ناراحت مي شدند و شديداً از نام و شهرت گريزان بودند. در عين زهد و پارسائي، داراي طبعي بلند و سرشار از عزت نفس و گشاده دست بودند تا جايي كه چيزي از منافع دنيائي را براي خود نگه نمي داشتند. خود را وقف علم و تهذيب و تربيت نموده و از هر امري كه مانع درس يا امور معنوي شود، پرهيز مي كردند. لذا عليرغم اين كه متولد تهران بودند و تمامي اقوام و فاميل معظم له در تهران بسر مي بردند از مسافرت هاي غير ضرور شديداً پرهيز داشتند و شايد چند بار فقط براي انجام امور بسيار مهم به تهران رفتند و تا آخرين لحظات زندگاني در تابستان و زمستان، گرما و سرما در منزل بي پيرايه و بي آلايش خود به بحث و مباحثه و تعليم و تربيت اشتغال داشتند.

با توجه به چنين مشي و روحيه اي هرگز از وظايف اجتماعي و امور مهم حكومتي غافل نبودند ايشان يكي از چهل نفر مجتهد و مدرسيني بودند كه در حساس ترين ايام دفاع از مقام فقه و فقاهت و مرجعيت زعيم و رهبر مسلمين جهان حضرت امام خميني رضي الله عنه برخاسته و با امضاي تومار جامعه مدرسين قم قبل از خود او، سال يكهزار و سيصد و چهل و دو به حكومت غاصب وقت اعلام جنگ و مبارزه را سر دادند و همواره از راه و قيام و مرام حضرت آيۀ الله العظمي خامنه اي حمايت كرده و خود را سربازي فداكار در راه اين بزرگان مي دانستند. استاد در مقدمه كتاب ارزشمند "سرالاسراء" مي نويسند: "خداوند متعال در عصر ما با خلق دو حجت بالغه و نشانه هدايتگر بر مردم منت نهاد و راه رسيدن به حقيقت را به نوري ظلمت شكن روشن ساخت: يكي از آن دو حجت، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقل و نقلي، عارف باالله و محبوب خدا و اولياء خدا، احياگر دين و ايمان و برپادارنده ولايت و حكومت اسلامي، و نجات دهنده كشور از چنگال پادشاهان پس از قرن ها ستمگري، آيت اعظم پروردگار و حجت خدا بر اهل زمين در اين زمان، حضرت امام سيد روح الله موسوي خميني (رضوان اله تعالي عليه) است و ديگري نابغه زمان، گشاينده گره هاي فهم سنت وقرآن، شناگر بي بديل درياي معارف الهي و آموزگار آنها، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقلي و نقلي، زنده كننده حوزه هاي علميه، مايه فخر اهل تحقيق و معرفت، صاحب تفسير شريف الميزان و كتابهاي ارزشمند ديگر، آيت حق و دين و حجت خدا بر اهل فهم و يقين، سيد محمد حسين قاضي طباطبايي تبريزي (رضوان الله تعالي عليه) است. اين دو بزرگوار مصداق فرمايش حضرت علي ابن الحسين (عليهما السلام) هستند كه فرمود: "خداوند – عز و جل – مي دانست كه در آخرالزمان ژرف انديشان خردمندي خواهند آمد و از همين دو سوره «قل هو الله احد» و آيات اول سوره حديد «و هو عليم بذات الصدور» را نازل فرمود.

اين دو انسان الهي در راه نجات بندگان خدا از ناداني و سرگشتگي و گمراهي، از پيامبران و اولياء(عليهم السلام) پيروي كرده، مردم را با كردار و گفتارو نوشتارخود به حقيقت فطرت فرا خواندند. خداوند، ايشان را با پيامبران و اولياء و به ويژه خاتم پيامبران و خاندان او(عليهم السلام) محشور كند و اين خدمات بزرگ را، كه در حقيقت در راستاي هدف خلقت بشر و همه مراتب عالم هستي و ارسال پيامبران و نزول كتابهاي آسماني است، پاداشي و يژه عطا فرمايد"

حضرت استاد از تواضع و فروتني خاصي برخوردار بودند و هيچگاه ديده نشد در مورد كساني كه خدمت ايشان تلمذ مي كردند لفظ شاگرد يا شاگردان را بكار ببرند بلكه همواره با تعبير رفقا يا دوستان از ايشان ياد مي كردند.

7. آثار و تأليفات

اكنون جهت آشنايي، هر يك از كتابهايي توسط حضرت آيت الله سعادت پرور به رشتۀ تحرير در آمده و به چاپ رسيده است و يا در حال چاپ و انتشار مي باشد، به طور اختصار معرفي مي شود.

7.1. جلوه نور

كتابي با شيوه ي دلنواز و مستند در زمينه ي منازل و مقامات حضرت صديقه كبري، فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) است كه طي يك مقدمه، 30 فصل و يك خاتمه با اشاره ي گذرا به مقاطعي از تاريخ زندگي آن حضرت و رويدادهايي كه منجر به شهادت آن بزرگوار گرديد، با محور قرار دادن فضايل معنوي توحيدي ايشان مناقب ويژه آن حضرت را از آغاز خلقت نوري تا تولد و زندگي آن بزرگوار در دنيا و انتقال ايشان به عالم ديگر و مقام والاي آن حضرت را در قيامت مورد بررسي قرار داده است و در هر فصل نخست روايات مربوط را بدون پيش فرض هاي ساختگي ذكر و در پايان هر فصل، نكات حساس در ارتباط با موضوع كتاب را با توضيح مختصر تبيين نموده است.

7.2. فروغ شهادت

تحقيقي نو و مستند در زمينه ي نهضت حسيني (عليه السلام) و مسايل مربوط به احياي حركت آن حضرت مي باشد، كه طي 31 فصل با استناد به احاديث وارده و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه، به تحليل قيام تاريخي بي نظير آن حضرت از نقطه نظر اخلاقي-عرفاني پرداخته است. اين كتاب بيانگر آن است كه حركت سيد الشهداء (عليه السلام) از آغاز تا انجام و ادامه ي آن با پيام رساني اهل بيت (عليهم السلام) و در درجه اول يك سيره معنوي- توحيدي است. بنابراين، احياي آن با گريه، عزاداري، زيارت و ... بايد متناسب با هدف والاي بنيان گذار اين نهضت باشد. و لذا كتاب "فروغ شهادت" به تبيين نكات ناب توحيدي سخنان امام حسين (عليه السلام) در طول اين نهضت از "مدينه" تا "مكه" و از "مكه" تا "كربلا" پرداخته است. از اين گذشته، اشاره به نكات اخلاقي- عرفاني كلمات اهل بيت (عليهم السلام) و اصحاب در طول مسير حركت و به ويژه بعد از شهادت سيدالشهداء (عليه السلام) از "كربلا" تا "كوفه" و از "كوفه" تا "شام" و نيز نكات برخي از روايات پر محتوا و توحيدي مربوط به احياي نهضت حسيني (عليه السلام) و بالاخره تبيين فرازهاي كليدي برخي از روايات آن حضرت، مطالبي است كه طي فصول متعدد اين كتاب بدان پرداخته شده است، همه وهمه در راستاي اثبات اين نكته است كه با قيام امام حسين (عليه السلام) بايد به عنوان يك حركت توحيدي نگريست و محوري ترين درسي كه از اين نهضت بايد بياموزيم، درس توحيد و مراقبه ي حضرت حق در همه ي عرصه هاي زندگي است.

7.3. الشموس المضيئه

تحقيقي نو و مستند پيرامون وقايع دوره ي غيبت و ايام ظهور حضرت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و رجعت امامان (عليهم السلام) است كه به طوري بديع احاديث مربوط به حضرت حجت (عليه السلام) و وقايع بعد از آن حضرت را در 4 باب عمده، شامل: مسايل مربوط به قبل از غيبت صغري؛ مسايل مربوط به غيبت صغري و كبري تا زمان ظهور؛ اتفاقات زمان ظهور؛ و رجعت و يك خاتمه را در فصل هاي متعدد كه مجموعا ً60 فصل است، تنظيم و با رساندن روايات هر باب به حد استفاضه- كه حجيت آن در استنباط مورد خدشه نيست- ميان روايات باب جمع نموده و در هر فصل يكي از مسايل مربوط به مهدويت را كه مورد پرسش عموم معتقدان به حضرت مهدي (عليه السلام) است، با استفاده از آيات قرآن كريم و امامان معصوم (عليهم السلام) و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه ي شخصي، پاسخ گفته و مشكل بزرگ مراجعه به انبوه روايات متفرق و متفاوت را كه پيشاوري جست و جوگران است، آسان كرده است و به طور غير مستقيم، خواننده را با تكاليف و وظايف مربوط به امام زمان (عليه السلام) و استضائه از انوارملكوتي آن خورشيد در پس پرده ي غيبت آشنا نموده و به سوي تلاش براي حصول فرج شخصي و ارتباط معنوي با حضرت حجت (عليه السلام) سوق مي دهد.

7.4. ظهور نور

اين اثر ترجمه ي كتاب "الشموس المضيئه في الغيبه و الظهور و الرجعه" است كه پيش از اين معرفي گرديد.

7.5. سر الإسراء

معراج، نشانگر نقطه ي اوج كمالات منحصر به فرد حضرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و حديث معراج، ارمغان ارزشمند و گوهر گرانبهايي است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين سفر روحاني، براي راهنماي امت اسلام به توحيد ناب به ارمغان آورده و در لابه لاي گفت و گوهاي معنوي با حضرت حق، پرسش هاي آشكار و نهفته ي سالكان طريق الي الله را پاسخ گفته است. و «سر الإسراء» تلاشي است در راستاي احياي حديث شريف معراج، كه در يك مجموعه ي منسجم به شرح و تفسير فرازهاي اين حديث كه بالغ بر 200 فراز است، با روشي بديع و به دور از پيش داوري، نخست آيات و روايات متناسب با فراز مورد بحث را ذكر كرده و در پايان مواردي كه نيازمند بيان مختصر براي رفع اشكال يا جمع بين احاديث مي باشد، پرداخته است.

اين اثر در واقع حاصل بخشي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه طي آن با عنايتي ويژه حديث معراج را يك دوره از آغاز تا پايان شرح نموده و نكاتي ارزشمند در شرح جملات آن بيان كرده اند كه اين نكات بدون نقل مستقيم از آن بزرگوار، در جاي جاي اين شرح متبلور است.

7.6. ترجمه فارسي "سر الإسراء"

در اين اثر افزون بر متن عربي "سر الإسراء" موارد زير اعمال شده است: ترجمه ي كل اثر به فارسي،‌ اعراب گذاري متن عربي آيات و روايات، كنترل مدارك و منابع و افزودن منابع و مآخذ تكميلي در پاورقي، فهرست موضوعي مباحث عربي و فارسي به صورت جداگانه.

7.7. نور هدايت

در زمينه ي شرح فرازهاي كليدي دعاهاي وارده از معصومين (عليهم السلام) مي باشد، كه بر محور كتاب شريف "اقبال الاعمال" نوشته ي "سيد ابن طاووس" رحمه الله نگارش يافته است.

نگارنده در اين مجموعه با استفاده از روش تفسير و توضيح جملات ادعيه و مناجات هاي وارده از معصومين (عليهم السلام) در اين مجموعه شيوه اي متعادل در شرح دعاها برگزيده و در توضيح و تبيين دعاها، به جاي شرح هاي موردي مانند: شرح دعاي كميل، شرح دعاي عرفه، ندبه، مناجات شعبانيه و...، شرح عمده ي دعاها را عهده دار شده است،‌ ولي به جاي توضيح هاي مكرر و اضافي همه ي فرازها، تنها به توضيح فرازهاي كليدي بسنده كرده است و اين پديده اي نو در اين عرصه است و عمده ي منابع و مآخذ اين اثر، آيات قراني و گاه احاديث ناب است و براي اولين بار كه حقايق توحيدي و ولايي نكات برجسته در سيرو سلوك عملي از متن دعاها استخراج و شرح شده است و حاصل موشكافي هاي علمي و مراقبه هاي عملي توحيدي دو استاد بزرگ حوزه، مرحوم علامه رحمه الله و شاگرد برجسته ي ايشان مرحوم حضرت آيت الله سعادت پرور نگارنده ي اين شرح، در جاي جاي اين مجموعه متجلي است.

7.8. جمال آفتاب

موسوعه اي ده جلدي است كه با استفاده از روش"تفسير حافظ به حافظ" و بهره گيري از آيات، روايات و ادعيه ي متناسب و به دور از اصطلاح پردازي هاي ادبي و عرفاني، از منظر معارف توحيدي به شرح غزليات حافظ پرداخته و نقاب از چهره ي مقاصد و اشارات خواجه ي شيراز باز مي گشايد و بدين سان،‌ خواننده را قادر مي سازد تا در آينه ي شفاف قرآن و احاديث به تماشاي لطايف و معاني لغز اشعار حافظ بنشيند.

بنياد اوليه ي اين اثر، محصول جلسات خصوصي اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه نويسنده سالياني دراز از اين جلسات فيض برده اند. مرحوم علامه رحمه الله در جلسات ياد شده حدود 200 غزل از ديوان حافظ را به نحو اجمال- و گاه با تفصيل- تشريح نموده اند، تا اين كه بنابر سفارش برخي از بزرگان، تصميم مي گيرند تمامي غزليات حافظ را با همان سبك و سياقي كه از مرحوم علامه رحمه الله آموخته بودند، شرح كنند و مبناي آن را ديوان حافظ با تصحيح مرحوم «قدسي» قرار مي دهند كه از نقطه نظر عرفاني بهترين نسخه ي ديوان حافظ شناخته شده است و مورد توجه مرحوم علامه رحمه الله نيز بوده است و حاصل آن شرحي مبسوط، گران سنگ بر تمامي 600 غزل نسخه ي قدسي و يك مثنوي حافظ مي گردد، كه حقاً نكته نكته ي مطالب آن در خور تأمل و انديشه و راه گشاي سالكان راه و سبب وجد و حال با معشوق حقيقي است و افزون بر اين، پاره اي مباحث مربوط به شخصيت خواجه «حافظ شيرازي»‌ و موضوعات محوري «ديوان حافظ» در زمينه ي سير و سلوك الي الله، كه به صورت جداگانه و موضوعي در مقدمه ي 10جلد اين مورد بررسي قرار گرفته است، نيز در اين راستا صورت گرفته است.

7.9.راز دل

تقرير بيانات مرحوم علامه رحمه الله در جلسات اخلاقي – عرفاني است كه نويسنده ساليان دراز در اين جلسات شركت جسته و از آن فيض برده اند. نخست ابيات «گلشن راز» توسط نگارنده خوانده شده بياناتي ايراد مي نمودند و نويسنده، عين بيانات مرحوم علامه رحمه الله را به كتابت در مي آورند و در تحرير مجدد، در مواردي كه مرحوم علامه رحمه الله بياني نداشتند و يا بيان ايشان نياز به توضيح داشت، توضيحاتي را افزوده اند.

ايجاز اين شرح در عين گويايي و نيز به صورت گفتاري بودن آن، كه در عين حال با رعايت زبان نگارش تدوين شده است، و خواننده را با فضاي جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله مي برد، بر حسن آن افزوده است.

7.10. كلمات عرفا/ پاسداران حريم عشق

مجموعه ي عظيم كه در بردارنده ي سخنان ناب و مذكر و بيدارگر حضرت حق، پيامبران سلف و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت عليهم السلام و ابرار، صاحبان كرامت و عارفان اسلامي مي باشد.

اين اثر، گزينشي از صدها جلد كتاب است كه نگارنده در طول عمر خويش از نظر گذرانده و به دور از بحث هاي جنجال علمي به انتخاب و گردآوري سخنان حكمت آميز از ميان آثار بر جستگان دست زده و مجموعه اي را در اختيار خوانندگان گذاشته است كه به سخنان بزرگان مقطعي خاص از زمان يا مكان و منطقه اختصاص ندارد و بدون هر گونه پيش داوري در مورد اشخاص عارفان، استفاده از سخنان حالي و مذ كر آنان را ممكن ساخته و انسان را به سير در فضاي كمالات انساني و افق هاي دور دست معنويت و توحيد وا مي دارد.

اين مجموعه به پيشنهاد مرحوم علامه رحمه الله تدوين يافته است. با اين توضيح كه ايشان فهرست مفصل از نامهاي عارفان را كه به ترتيب حروف الفبا تنظيم شده بود، در اختيار نگارنده ميگذارند و از ايشان ميخواهند كه علاوه بر تكميل آن، سخنان متنبه كننده ابرار واهل معرفت را همراه باشرح حال و بيو گرافي مختصر ازآنان به نگارش در آورند، بي آن كه به كرامات و امور خارق العاده و شطحياتي كه از آنان صادر شده پرداخته و يا توضيحي درباره ي معنا وشرح سخنان آنان بنويسند. نويسنده در حال حيات مرحوم علامه رحمه الله اقدام به اين كارمي كنند و تحقيقات و تتبيعات خويش را به خدمت ايشان عرضه ميكنند و مورد قبول شان واقع مي شود.

7.11. يادداشت هائي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم (علامه رحمه الله عليه)

تاكنون نامي براي آن مشخص نشده است. پس از آن كه مرحوم آيت الله سعادت پرور بعد از مدتي دانش اندوزي و شيدايي، با توسل به اهل بيت (عليهم السلام) در دوران جواني توفيق آشنايي با مرحوم علامه رحمه الله عليه را پيدا مي كند، گمشده ي خويش را در وجود مبارك آن بزرگ مرد الهي مي يابد. لذا از ايشان راهنمايي عملي مي طلبد و به تدريج در مسير برنامه هاي سلوكي قرار گرفته و به جلسات اخلاقي- عرفاني معظم له راه پيدا مي كند. اين جلسات كه پس از اندكي فترت و تعطيلي دوباره به سفارش نگارنده ادامه يافت، خمير مايه ي اصلي اين يادداشت ها است.

در اين جلسات نويسنده زير نظر و هدايت معنوي استاد، به كارگرداني جلسه مي پردازد و هر هفته انباني از پرسش ها در زمينه ي آيات، احاديث، فرازهاي ناب و پيچيده از ادعيه و زيارات و سخنان دشوار اوليا و اهل معرفت را به محضراستاد مي برند و از ديد صائب ملكوتي و احاطه ي تام معظم له به كتاب و سنت و كلمات عرفا و علوم مختلف عقلي و نقلي استفاضه مي كنند.

اين نشست هاي پربار معنوي- توحيدي كه به دور از اغيار تشكيل مي شد، محيطي آزاد براي مرحوم علامه رحمه الله از لحاظ ابراز آراء و نظريات و محفل انسي براي نوراني گرديدن به انوار آيات، روايات و سخنان ناب ملكوتي اولياي الهي به شمار مي آمد. تفسير و پرده برداري از بطون پاره اي از آيات، تبيين احاديث بسيار مشكل و پيچيده در زمينه هاي مختلف معرفتي به ويژه توحيد و ولايت از جوامع روايي شيعه، مانند "كافي"، "بصائر الدرجات"، "وسايل الشيعۀ"، "بحار الانوار"، و...،‌ توضيح نقاط حساس "رساله سير و سلوك" منسوب به "بحرالعلوم" رحمه الله غزل از "ديوان حافظ"، شرح عمده ي ابيات مثنوي "گلشن راز" سروده ي"نجم الدين محمود شبستري"، روشنگري پيرامون كلمات غامض ديگر اولياي الهي كه نگارنده طي تحقيق طاقت فرسا و تصفح صدها كتاب و رساله بدان دست يافته بود، و تببين عبارات برخي رساله هاي عرفاني، بخشي از معارف و حقايقي است كه در جلسات بدان پرداخته شده است، كه برخي از آن ها به صورت جداگانه تأليف يافته و بقيه در مجموعه «يادداشت هاي مؤلف از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله» گرد آمده است.

7.12. منطق الطير به همراه ضميمه

اين مجموعه در بردارنده سه رساله است:

الف. رساله منطق الطير. اين رساله كه برگردان كتاب "منطق الطير" سروده ي "فريدالدين عطار نيشابوري" از نظم به نثر، با روشي بديع و هنرمندانه است و در كنار هر يك از موضوعات مطرح شده، اشعار متناسب ازديوان"خواجه حافظ شيرازِِِِي" در آن گنجانده شده است، كتابي است مذكر و بيدادگر كه مراحل سلوك را از آغازتا پايان به تصوير كشيده و موانع سير را گوشزد كرده است.

ب.ماجراي"شيخ صنعان" از آغاز تا پايان.

ج.حكايت "سري" و"تحفه".

7.13.قرآن و فطرت

اين اثر كه حاصل عمري تكاپوي علمي-عملي حضرت آيت الله سعادت پرور در دست يابي به معاني، بطون وحقايق قرآن كريم مي باشد، دراين اثر با سير "آيه به آيه" و روش تبييني "قرآن به قرآن" از بطون آيات پرده برداري شده است، اگر چه معظم له از روي تواضع، از كاربرد واژه ي "تفسير" براين مجموعه تحاشي نموده وآن را احتمالاتي در معاني آيات قرآن مي دانند.

عمده ي نظر ايشان اين است كه قرآن كريم بيانگر جريان توحيد درهمه ي موجودات است و اين نكته كه نهاد همه ي عالم شامل موجودات مجرد و مادي، ذي روح و غير ذي روح از جماد و نبات گرفته تا انس و جن بر معرفت پروردگار سرشته شده است و فطرت توحيدي، ام المعارف معارف اسلامي-اعم از بيان اعتقادات و باورها در زمينه ي شناخت پروردگار جهان، انسان و مقام والاي ولايت؛ و فضايل و مواعظ اخلاقي؛ و احكام تكليفي و وضعي؛ نقل رخدادهاي تاريخي و قصص انبيا (عليهم السلام) و....است،در لابه لاي اين رساله موج مي زند.

مرحوم استاد در اين اثرازهيچ كوششي دريغ نورزيده است، بلكه با ژرف انديشي در الفاظ قرآن كريم و ارتباط آيات با يكديگر و با استفاده از سياق آيات، مجموعه اي حيرت انگيز ازاستفاضه هاي باطني مطابق با ظاهر قرآن را ارايه داده و به خوبي از اثبات اين نكته برآمده است كه توجه به فطرت توحيدي، در حوزه ي تكويني آگاهانه ي موجودات با يكديگر، و دعوت به مراقبه و توجه به توحيد درحوزه ي تشريع، زيربناي آموزه هاي قرآني و حقيقي ساري درهمه ي حقايق است.

اين كوكب آسمان سير و سلوك كه از هر نام و نشان گريزان بود، در پنجم آذرماه 1383 هجري شمسي به ديدارحق شتافت. تشييع پيكرآن مرحوم، مراجع، فضلاء و طلاب حوزه سوگوارانه حضور يافتند و با نماز حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله پيكر آن عارف واصل در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد. ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مد ظله العالي) به همين مناسبت پيامي صادرفرمودند:

8. پيام تسليت مقام معظم رهبري در رحلت آيت الله سعادت پرور

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسن آقاي تهراني دامت بركاته

با تأسف و تأثر خبر رحلت برادربزرگوارتان عالم عامل و عارف پارسا و پرهيزگار مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ علي آقاي پهلواني تهراني را دريافت كردم. آن بزرگوار عمر طيب و طاهر و همراه با تلاش مباركي را در تعليم و ترويج معارف الهي و توحيدي گذراندند و نمونه اي از صفا و اخلاص بودند. اميد است لطف و فضل الهي و مغفرت و رحمتي كه به بندگان صالح خود وعده فرموده است شامل حال اين بنده پاك وبي آلايش باشد. اينجانب به جنابعالي و خانواده محترم ومكرم ايشان صميمانه تسليت عرض مي كنم.

والسلام عليكم و رحمة الله

سيد علي خامنه اي

83/09/07


منبع: یادنامه هفتمین سالگرد حضرت آیة الله سعادت پرور (رضوان الله تعالی علیه)

\"آیت

بسم الله الرحمن الرحیم

1.بيانات حضرت امام خميني در باره معرفت نفس

اگر آدم باورش بيايد كه همه محامد مال او (خدا) است خودش را كنار مي گذارد اينكه مي بيند آدم اينقدر داد \"لمن الملك\" مي زند، اينقدر غرور پيدا مي كند، براي اين است كه نمي شناسد خودش را «من عرف نفسه عرف ربه» نمي داند كه خودش هيچ است، اگر باورش بيايد كه هيچ است و هر چه هست او است \"عرف ربه\" پروردگارش را هم مي شنا سد، عمده اين است كه ما نه خودمان را مي شناسيم نه خدا را، نه ايمان به خودمان داريم نه ايمان به خدا داريم، نه باورمان آمده است كه خودمان هيچ هستيم نه باورمان آمده است كه همه چيز اوست وقتي اين باور در كار نبود هر چه هم برهان بر وجود خدا اقامه شود فايده ندارد، باز هم آن انانيت، نفي در كار است كه (من) چه و (شما) كه آن انانيت هست وقتي كه آن انانيت باشد انسان خودش را مي بيند.

"تفسير سوره حمد ص 102"

2.بيانات حضرت امام خميني(ره) درباره عرفان

خيال كردند يك دسته زيادي كه معناي عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلي پيدا بشود و يك ذكري بگويد و يك سري حركت بدهد و يك رقصي بكند و اينها، اين معني عرفان است. مرتبه اعلاي عرفان را امام علي (عليه السلام) داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مي كردند كه كسي كه عارف است بايد ديگر بكلي كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدري ذكر بگويد و يك قدري تغني بشود و يك قدري چه بكند و دكانداري. امير المومنين در عين حالي كه اعرف خلق الله بعد از رسول الله در اين امت، اعرف خلق الله به حق تعالي بود معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كاري به هيچي نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش. يا خيال مي شود كه كسي كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مي خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم و يك گوشه اي بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند اين سلوك در انبياء زيادتر از ديگران بوده است در اولياء زيادتر از ديگران بوده است لكن نرفتند در خانه شان بنشينند و بگويند ما اهل سلوكيم.

صحيفه نور،ج20، ص30

3. لزوم وجودطبيب روحاني در كلام حضرت امام

به فكر باشيد، در زمينه تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم كنيد، استاد اخلاق براي خود معين نمائيد، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصيحت تشكيل دهيد. خودرو نمي توان مهذّب شد. چطور شد علم فقه و اصول به مدرس نياز دارد، درس و بحث مي خواهد، براي هر علم و صنعتي در دنيا استاد و مدرس لازم است، كسي خودرو و خودسر در رشته اي متخصص نمي گردد، فقيه و عالم نمي شود، لكن علوم معنوي و اخلاقي كه هدف بعثت انبياء و از لطيف ترين و دقيق ترين علوم است به تعليم و تعلم نيازي ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مي گردد؟!

درسهايي از امام خميني(ولايت فقيه- جهاد اكبر) ص 246

4.بيانات مقام معظم رهبري در جمع طلاب قم

مسئله ديگر در نظام رفتاري و اخلاقي حوزه ها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلي مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئله تهذيب نيازمند است. كساني كه رشته رفتار شناسي عمومي را مطالعه مي كنند و كار مي كنند، اين را تأييد مي كنند. امروز در همه ي دنيا اينجور است كه وضع نظام مادي و فشار مادي و ماديت، جوانها را بي حوصله مي كند؛ جوانها را افسرده مي كند. در يك چنين وضعي، دستگير جوانها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مي بينيد عرفانهاي كاذب رشد پيدا مي كنند و يك عده اي طرفشان ميروند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزه علميه- جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر- نيازمند تهذيب است. ما قله هاي تهذيب داريم. در همين قم، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي، مرحوم علامه طباطبايي، مرحوم آقاي بهجت، مرحوم آقاي بهاء الديني (رضوان الله تعالي عليهم) قله هاي تهذيب در حوزه بودند. رفتار اينها، شناخت زندگي اينها، حرف هاي اينها، خودش يكي از شفا بخش ترين چيزهائي است كه مي تواند انسان را آرام كند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائي بدهد، دلها را نوراني كند. در نجف بزرگاني بودند؛ سلسله ي شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلي تا مرحوم آقاي قاضي و ديگران و ديگران؛ اينها بر جستگانند. به نحله هاي فكري و عرفاني اينها هم كاري نداريم. در اين مسئله، مسئله ي نظري نيست. بعضي نحله هاي مختلفي هم داشتند. مرحوم سيد مرتضي كشميري (رضوان الله تعالي عليه) يكي از اساتيد مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي است؛ اما نحله هاي فكري اينها بكلي از هم متفاوت است. ايشان از داشتن يك كتابي به شدت منع مي كند، ايشان به آن كتاب عشق مي ورزد؛ منافاتي ندارد. همين بزرگاني كه در مشهد بودند، مردماني بودند كه ما اينها را به تقوا و طهارت و پاكيزگي شناختيم؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي تهراني، مرحوم حاج شيخ مجتبي و امثال ايشان؛ اينها همين جورند. عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوي، يك سخن بر خاسته ي از دل شفا ببخشد و اين زنگار را بر طرف كند. بنابراين ما اينجا بحث عرفانهاي نظري را نداريم.

ولي امر مسلمين در ديدار طلاب حوزه علميه قم 29/7/1389

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

در ميان جوان هاي ما مي بينيد،اقبال به اين عرفان هاي جعلي و مصنوعي و وارداتي و واقعا چرند را. مثل اين است كه فرض كنيد شما كاسه بلورين يا كاسه چيني نقاشي شده فاخر را مقايسه كنيد با كاسه پلاستيكی. به همان شكل است. آن هم كاسه است، آن هم ممكن است نقش نگاری داشته باشد اما اين كجا و آن كجا؟! مي بينيد اقبال جوان ها به اين چيزها را. هر گوشه يك شخصي عَلَمي به كرد، يك عده دورش جمع مي شوند. اين نشان دهنده اين است كه اين تشنگي وجود دارد امروز. اين تشنگي را بايد با آب زلال برطرف كرد. ما چنانچه آب گل آلود يا آب مسموم هم بدهيم، اين تشنگي برطرف خواهد شد اما با چي؟! نبايد بگذاريم اين تشنگي، اين عطشي كه وجود دارد با اين آب هاي مسموم، گل آلود، متعفن برطرف بشود. بايد اين تشنگي بماند و با آب زلال و گوارا، عرفان حقيقي و معنوي بر طرف بشود.

از بيانات ولي مسلمين در ديدار با برگزار كننده گان كنگره بزرگداشت آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت شيخ محمد بهاري

اگر با استفاده از آثار و بركات وجودي ايشان (شيخ محمد بهاري) در جامعه ما بخصوص در اين اوان كه جوانان ما ميل به معنويت و مسايل عرفاني و معنوي زياد دارند، جريان هاي صحيح و صراط مستقيمي كه مرحوم بهاري آن را به ما نشان دادند، جلوي پاي افراد قرار بگيرد، گرايش به اين عرفان هاي دروغين و سلسله هاي عجيب و غريب و مخلوط و مغشوش پيش نمي آيد. مرحوم آقاي حاج شيخ محمد بهاري رضوان الله عليه شخصيت خيلي بر جسته اي است. ايشان هم فقيه بزرگي هستند هم عارفند. عرفان ايشان از نوع اين عرفان هاي خانقاهي و اين چيزها مطلقا نيست و با اينها مخالفند. لكن ذوق، و جد حال و بهجت معنوي در پرتو استفاده از كتاب و سنت و از روش معصومين (عليهم السلام) اين شاخصه عمده راهي است كه اين بزرگواران طي كرده اند كه البته ايشان شاگرد مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني هستند كه آن بزرگوار شاخص اين سلسله است.

از بيانات ولي امر مسلمين در ديدار با برگزاركنندگان كنگره بزرگداشت مرحوم حاج شيخ محمد بهاري

2. زندگينامه آيت ا.. سعادت پرور

قرآن و سنت با بيانات گوناگون، انسان را به توجه و ايمان به غيبت سفارش كرده اند. اساس اديان الهي به ويژه اسلام و مكتب اهل بيت عصمت عليهم السلام نيز همين امر است و تحقق اين مهم در جستجو، تبعيت كامل و عبرت گرفتن از سرگذشت و بيان و نوشتن شرح حالات انبيا و اوصياء (عليهم السلام) و بزرگان ديني است. اخلاق نيز كه چيزي جز الگو گرفتن از بزرگان نيست، در همين راستا است؛ بنابراين كساني كه در پي لباب و جان هر چيزي هستند، سعي دارند از سرگذشت اهل آن موضوع و «اولوا الالباب» بهره بگيرند تا با سپردن جان خود به اهل دل و اهل جان، حياتي برتر را صاحب شوند.

حضرت آيت الله سعادت پرور از طائفه ملكوتيان خاك نشيني بود كه لحظه لحظه عمر شريفش براي ره پويان سنت نبوي و خاكساران در گاه علوي، درس عبرت است و سراسر زندگاني شريف ايشان كه حركت براي رسيدن به حضرت دوست بود عمري با توسل، التجاء و نوحه خواني به درگاه حضرتش، تقاضاي وصال حضرت دوست را داشت.

ايشان در سال 1305 هجري شمسي در يكي از محله هاي قديمي تهران و متدين نشين در خانواده اي مذهبي و اهل دل، چشم به جهان گشود. پس از اين كه پدر، او را علي نام نهاد از همان اوان طفوليت همواره در پي مرام مولاي خود، علي بود و در همين اواخر عمر شريفش مي فرمود: از ابتداي انعقاد من در وجود مادر و پس از آن در عالم اتفاقي در زندگي من رخ داد كه همواره دست غيبي حضرت دوست را در تربيت و حفظ خود مشاهده كرده ام.

خود ايشان مي فرمايد:

در سن هفت سالگي كه آغاز برچيده شدن مكتب هاي سنتي توسط رژيم منحوس رضا پهلوي بود و به تدريج ايجاد و تاسيس مدارس جديد، شكل مي گرفت، مرا همراه اخوي به مدرسه اي فرستادند لكن فقط يك روز به آن مدرسه رفتيم.

از آن روز به بعد مرحوم والد، معلمي براي تدريس ما انتخاب كردند و ما خدمت آقا ميرزا ابوالقاسم مكتب دار به مسجد امين الدوله رفتيم و كتاب هايي نظير فوائد الادب، گلستان سعدي، هندسه، قرائت قرآن، تجويد و ادعيه را شروع كرديم و همزمان از محضر مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد نيز استفاده هاي اخلاقي داشتيم.

مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فردي اهل تربيت و اخلاق بود و در هر هفته همراه ايشان پاي پياده گاهي به امام زاده داوود و گاهي به ابن بابويه مقبره شيخ صدوق مي رفتيم و عصر جمعه به صورت دسته جمعي دعاي سمات را در برگشت مي خوانديم.

در سن ده سالگي بودم كه اوضاع سياسي ايران آشفته بود. در اين زمان حاج آقا حسين فاطمي براي زيارت مشهدالرضا (عليه السلام) از نجف به ايران آمده بودند. با آمدن ايشان مبارزه روحانيت با رضا خان اوج گرفت. در اين ايام كتابهاي جامع المقدمات و نصاب الصبيان را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فرا گرفتم. دروسي نظير سيوطي، مغني، معالم، لمعه و قوانين را در مسجد لرزاده نزد مرحوم حضرت آيهُ الله حاج شيخ علي اكبر برهان آموختيم.

از همان ابتداي طلبگي شب هاي يكشنبه در مسجد ايشان مراسم عزاداري و سينه زني براي خامس آل عبا (عليه السلام) برگزار مي كرديم و من با اخوي نوحه خواني مي كرديم.

در همين سال ها شور و عشق رفتن به عتبات عاليات در سر طلبه ها موج مي زد و هر شب دو ساعت به نماز صبح از خواب بر مي خواستيم و با گريه و زاري از خداوند اين سفر زيارتي را در خواست مي كرديم.

مرحوم آيۀ‍ الله برهان روزي خبر خوش حركت به عتبات را دادند، تقريبا بيست نفر از طلاب در اين سفر همراه بودند. البته سفر با مشقات زيادي در رفت و بر گشت انجام شد. لكن از نظر معنوي بسيار پربار، ابتداء به كاظمين مشرف شديم و بعد در هر يك از شهر ها و زيارتگاه ها چند روزي به عزاداري مشغول بوديم. بعد از بازگشت از سفر عتبات به جهت اين كه مقدمات و مقداري از دروس سطح را به پايان رسانده بودم، تصميم هجرت به قم و ادامه تحصيل در آن جا را گرفتم. سال اول تشرف به قم همزمان با آغاز مرجعيت حضرت آية العظمي بروجردي رحمه الله بود. لكن به دليل مشكلاتي كه در آن سال برايم پيش آمد، به تهران برگشته و مجدداً سال بعد براي تحصيل مراجعت نمودم.


3. آشنايي با مرحوم علامه طباطبائي (رحمه الله عليه)

قبل از اين كه براي سير و سلوك خدمت حضرت استاد علامه طباطبائي رحمه الله عليه برسم (ايشان چند سالي در آذربايجان مشغول بودند) در خواب ديدم به تنهايي ته دره اي خشك قرار دارم كه مي خواهم خود را به بالاي آن دره برسانم يك مرتبه توجه نمودم، ديدم روي ديواره سمت چپ اين دره كلماتي نوشته شده و برآمدگي هايي در آن وجود دارد، دست خود را به آن برآمدگي ها گرفتم تا به بالاي دره رسيدم آنگاه ديدم كه روي برآمدگي هاي قسمت اول آيه نور: «الله نور السموات و الارض» مكتوب است ولي تا آن وقت متوجه نبودم كه با دست زدن به آيات نور به بالاي دره رسيده ام، همين كه اين توجه برايم حاصل شد ديدم فاصله ديگري بين دره و محل مسطح است كه بايد طي شود در حالي كه عبور از آن جا بايد از شكافي انجام مي شد كه خيلي خطرناك بود اما شخصي در محل مسطح ايستاده بود و به من گفت: دستت را به من بده، آن شخص عزيزالله نام داشت. گمان مي كنم خواب خود را خدمت حضرت استاد عرض كردم ولي به مفهوم آن پي نمي بردم تا اين كه حضرت علامه طباطبائي مرا به شاگردي معنوي خود قبول فرمودند و رفته، رفته به عنايات الهي حالات و توجهات معنوي براي بنده پيش آمد.

ابتداء پنج شنبه ها و جمعه ها در جلسات تفسير ايشان شركت مي كردم. و به تدريج آشنائي ام بيش تر شد. جذبه استاد به حدي بود كه پس از اندكي آشنائي به درس اسفار ايشان حاضر شدم و پس از مدتي با يكي از دوستان تصميم گرفتيم براي استفاده اخلاقي خدمت ايشان حاضر شديم.

ايشان در آن ايام منزل محقري در محله يخچال قاضي داشتند. روز فوت آية الله صدر به منزلشان مراجعه كرديم. در حالي كه به درب منزل آمدند و به لنگه درب تكيه داده بودند، به ما نگاه مي كردند. ما نيز درخواست خود را مطرح كرديم، آن روز جوابي نفرمودند و قرار شد بعداً جواب داده شود در جلسه هفتم فوت مرحوم آيۀ الله صدر بود كه حضرت استاد پيغامي توسط يكي از دوستان به ما دادند.

4. آغاز سير و سلوك در محضر علامه (رحمة الله عليه)

مشعوف از پيغام يار به درب منزل ايشان رسيديم، ما را به داخل منزل راهنمائي كردند و سپس مقداري از دستورالعمل هاي خود را عنايت فرمودند و ما را به اعلام نتيجه عملكرد خود سفارش فرمودند. جلسه بعد خدمتشان شرفياب شديم حضرت استاد از حالات ما جويا شدند و بعد از ارائه بياناتي در آخر جلسه فرمودند: براي جلسه بعد هر يك به تنهائي بيائيد البته بنده در هر فرصت مناسب خدمت ايشان مشرف مي شدم.

نظر به اين كه انقلاب حال و توجه خاص اينجانب به معنويت بسيار قوي بود مطالبي را كه بايد طي چند سال فرا مي گرفتم، در همان شش ماهۀ اول سير و سلوك انجام شد لذا استاد نيز با عنايت خاصي، دستوراتي را كه بايد در طول زمان مي فرمودند زودتر به من آموختند و بنده نيز عمل مي كردم و پس از اعلام نتيجه گاهي تائيد و گاهي هم تشويق مي فرمودند.

در همان سال اول سير و سلوك براي بنده توجهات خاص توحيدي حاصل شد، آن ها را به صورت خاصي نوشتم و فقط منطق الطير عطار كه از نظم به نثر درآوردم به جاي مانده است و الباقي را به جهات گوناگون به آب دادم.

آغاز مجدد جلسات خصوصي با حضرت علامه رحمه الله

شبي از شب هاي ماه رمضان در منزل يكي از دوستان به افطار دعوت بوديم، يكي از دوستان جلسه اي ديگر و از شاگردان عملي مرحوم علامه رحمه الله هم حاضر بودند، پس از افطار از تعطيل شدن جلسات اخلاقي مرحوم علامه رحمه الله سخن به ميان آمد كه ايشان به شاگردان عملي خود رسيدگي نمي كنند؟ از آن دو بزرگوار پرسيدم اگر من ايشان را براي تشكيل جلسات راضي كنم شما به جلسه خواهيد آمد؟ ايشان گفتند: بله! روز جمعه اي بود به منزل اجاره اي مرحوم علامه رحمه الله (محل فعلي درمانگاه قرآن و عترت (عليه السلام) خدمتشان رسيدم اتفاقاً اخوي ايشان حضور داشتند به اخوي ايشان گفتم عرفاي سابق، شاگردان خود را بهتر از اين رسيدگي مي كردند، اخوي شما علامه طباطبائي (رحمه الله) به ما عنايتي ندارند. ايشان رو كردند به مرحوم علامه و فرمودند آقايان هر چه مي گويند گوش كنيد، در نتيجه ايشان برقراري جلسه را قبول كرده و به اخوي خود فرمودند: آن نامه اي كه گفتم مربوط به ايشان (اشاره به بنده) است.

بنده در آن نامه خوابي را براي ايشان بيان كرده بودم، كه به من گفته شد: مرحوم آخوند ملا حسينقلي غير از اين دستوراتي كه مشهور است، دستورات و اذكار ديگري نيز دارند، مرحوم علامه رحمه الله بعضي از آن اذكار را به بنده دستور فرمودند. به هر صورت جلسه اول با حضور آن دو نفر تشكيل شد و بنده سئوالاتي را از قبل آماده كرده بودم و جلسه با اتمام پاسخ و سئوال به پايان رسيد.

بنده طبق معمول هر هفته سئوالاتي را مطرح مي كردم تا مرحوم استاد در اطراف آن سخن بگويند و چند سالي بود كه اين جلسه ادامه داشت و ما از آن استفادۀ حالي مي نموديم. نا گفته نماند اينجانب دو سال بعد از شروع سير عملي خود، افراد مستعد را با آمادگي به خدمت مرحوم علامه رحمه الله مي فرستادم و خود نيز با ايشان جلساتي داشتم ولي تا زمان حيات مرحوم استاد، دستورالعملي به كسي ندادم، گرچه ايشان مي فرمودند: خودتان رسيدگي كنيد و دستورالعمل بدهيد. البته مرحوم استاد رحمه الله متوجه شده بودند افرادي كه خدمت شان مي رسند با آمادگي قبلي است لذا ايشان را قبول كرده و دستورالعمل مي دادند.

بعد از رحلت مرحوم علامه رحمه الله فكر كردم وظيفه من چيست؟ آيا در امر معنويت با دوستان همت گمارم و جلسات را با ايشان ادامه دهم، يا كار را رها كنم؟ تا مدتي از ارائه راهنمائي هاي استاد به ديگران امتناع نمودم و مي گفتم: اين منصب شايستۀ من نيست. لكن هر روز به سر مزار ايشان مي رفتم و با توسل و خواندن قرآن و فاتحه از آن بزگوار تقاضا مي كردم، نظرشان را به من الهام كنند. در پايان اربعيني كه بر سر مزار ايشان مي رفتم دريافتم كه گويا اين كار مورد رضايت و توجه ايشان است.

سرانجام در پايان اربعين بر من مسلم شد كه بايد به كار خود ادامه دهم و راهنمائي ايشان را با دوستان كه سير و سلوك شان ناقص مانده به پايان بردم لذا جلساتي را كه از زمان استادم داشتيم، تقويت كرده و راه را با اميد به حضرت حق ادامه دادم.

5. تشكيل جلسات اخلاقي توسط آيت الله سعادت پرور(ره)

مرحوم حاج آقاي سعادت پرور، افرادي را كه با ايشان آشنا مي شدند، پس از مدتي به صلاحديد خودشان در يكي از جلساتي كه معمولاً در ايام هفته داشتند، راهنمايي مي كردند و اين جلسه تا پايان حيات شريفشان ادامه داشت.

بركات و ثمرات و محصولات اين جلسات تربيت عده اي از تشنگان معرفت حق واهل بيت (عليهم السلام) بود كه حضرت استاد ايشان را به مقدار ظرفيت آنان و عمل نمودن به دستورات سيراب مي نمود و هم اكنون نيز عده اي از ايشان چراغي فراروي رهپويان و حق طلبان هستند.

استاد ابتدا دوستان را با مسائل كلي اخلاقي آشنا مي كردند. سپس با مسائل عملي و معرفتي و در مجموع آثار و مكتوبات ايشان ابتدا در اين جلسات مورد استفاده و شرح توسط معظم له قرار مي گرفت و در مرحله بعد در صورت صلاحديد استاد، براي چاپ و استفاده عموم علاقه مندان آماده مي گرديد.

حضرت استاد مي فرمود:

بعد از رحلت مرحوم علامه (رحمه الله) كه بال و پرم شكسته بود و با رحلت امام خميني رحمه الله ركن ديگرم شكست و قلبم ياراي ادامه كار نداشت و سنگيني اين دو واقعه در زمان اواخر زندگي ام موجب عارضۀ قلبي در سال 1368 شد.

ابتداء به بيمارستان كامكار قم و سپس به بيمارستان قلب شهيد رجائي تهران منتقل شدم و قريب به دو ماه در آن بيمارستان بودم، با تشخيص اطباء براي عمل باز قلب و مرحمت و عنايات خاص مقام معظم رهبري به كشور سوئيس اعزام و پس از يك ماه اقامت در آن جا عمل در شهر لوزان انجام شد.

مدتي كه در انتظار روز عمل جراحي بودم، فرصت خوبي براي نگارش رساله اي در باب قرآن و فطرت بود. قريب يك دفترچه از اول سورۀ فاتحه تا مقداري از سورۀ بقرۀ را نوشتم و پس از مراجعت به ايران به طور جدي آن را ادامه دادم. لكن در اولين جلسه با دوستان براي ادامه انجام اين كتاب شريف تفألي به قرآن زدم كه آيۀ شريفه آمد:«الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء- توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون (سوره ابراهیم /24-25)» اين تفأل به قرآن كريم و رؤيايي كه قبلاٌ ديده بودم تصميم من را بر تأليف اين رساله تشديد كرد.

6. خصوصيات فردي و اخلاقي حضرت استاد

حضرت استاد زي طلبگي و ساده زيستي را از ابتدا، تا آخرين روز عمر شريف خود حفظ كردند. بي توجهي به امور دنيوي و مادي و زهد و پارسائي ايشان زبان زد عام و خاص بود از اين كه جائي نام شريف ايشان به عنوان يكي از بزرگان اخلاقي برده شود ناراحت مي شدند و شديداً از نام و شهرت گريزان بودند. در عين زهد و پارسائي، داراي طبعي بلند و سرشار از عزت نفس و گشاده دست بودند تا جايي كه چيزي از منافع دنيائي را براي خود نگه نمي داشتند. خود را وقف علم و تهذيب و تربيت نموده و از هر امري كه مانع درس يا امور معنوي شود، پرهيز مي كردند. لذا عليرغم اين كه متولد تهران بودند و تمامي اقوام و فاميل معظم له در تهران بسر مي بردند از مسافرت هاي غير ضرور شديداً پرهيز داشتند و شايد چند بار فقط براي انجام امور بسيار مهم به تهران رفتند و تا آخرين لحظات زندگاني در تابستان و زمستان، گرما و سرما در منزل بي پيرايه و بي آلايش خود به بحث و مباحثه و تعليم و تربيت اشتغال داشتند.

با توجه به چنين مشي و روحيه اي هرگز از وظايف اجتماعي و امور مهم حكومتي غافل نبودند ايشان يكي از چهل نفر مجتهد و مدرسيني بودند كه در حساس ترين ايام دفاع از مقام فقه و فقاهت و مرجعيت زعيم و رهبر مسلمين جهان حضرت امام خميني رضي الله عنه برخاسته و با امضاي تومار جامعه مدرسين قم قبل از خود او، سال يكهزار و سيصد و چهل و دو به حكومت غاصب وقت اعلام جنگ و مبارزه را سر دادند و همواره از راه و قيام و مرام حضرت آيۀ الله العظمي خامنه اي حمايت كرده و خود را سربازي فداكار در راه اين بزرگان مي دانستند. استاد در مقدمه كتاب ارزشمند "سرالاسراء" مي نويسند: "خداوند متعال در عصر ما با خلق دو حجت بالغه و نشانه هدايتگر بر مردم منت نهاد و راه رسيدن به حقيقت را به نوري ظلمت شكن روشن ساخت: يكي از آن دو حجت، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقل و نقلي، عارف باالله و محبوب خدا و اولياء خدا، احياگر دين و ايمان و برپادارنده ولايت و حكومت اسلامي، و نجات دهنده كشور از چنگال پادشاهان پس از قرن ها ستمگري، آيت اعظم پروردگار و حجت خدا بر اهل زمين در اين زمان، حضرت امام سيد روح الله موسوي خميني (رضوان اله تعالي عليه) است و ديگري نابغه زمان، گشاينده گره هاي فهم سنت وقرآن، شناگر بي بديل درياي معارف الهي و آموزگار آنها، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقلي و نقلي، زنده كننده حوزه هاي علميه، مايه فخر اهل تحقيق و معرفت، صاحب تفسير شريف الميزان و كتابهاي ارزشمند ديگر، آيت حق و دين و حجت خدا بر اهل فهم و يقين، سيد محمد حسين قاضي طباطبايي تبريزي (رضوان الله تعالي عليه) است. اين دو بزرگوار مصداق فرمايش حضرت علي ابن الحسين (عليهما السلام) هستند كه فرمود: "خداوند – عز و جل – مي دانست كه در آخرالزمان ژرف انديشان خردمندي خواهند آمد و از همين دو سوره «قل هو الله احد» و آيات اول سوره حديد «و هو عليم بذات الصدور» را نازل فرمود.

اين دو انسان الهي در راه نجات بندگان خدا از ناداني و سرگشتگي و گمراهي، از پيامبران و اولياء(عليهم السلام) پيروي كرده، مردم را با كردار و گفتارو نوشتارخود به حقيقت فطرت فرا خواندند. خداوند، ايشان را با پيامبران و اولياء و به ويژه خاتم پيامبران و خاندان او(عليهم السلام) محشور كند و اين خدمات بزرگ را، كه در حقيقت در راستاي هدف خلقت بشر و همه مراتب عالم هستي و ارسال پيامبران و نزول كتابهاي آسماني است، پاداشي و يژه عطا فرمايد"

حضرت استاد از تواضع و فروتني خاصي برخوردار بودند و هيچگاه ديده نشد در مورد كساني كه خدمت ايشان تلمذ مي كردند لفظ شاگرد يا شاگردان را بكار ببرند بلكه همواره با تعبير رفقا يا دوستان از ايشان ياد مي كردند.

7. آثار و تأليفات

اكنون جهت آشنايي، هر يك از كتابهايي توسط حضرت آيت الله سعادت پرور به رشتۀ تحرير در آمده و به چاپ رسيده است و يا در حال چاپ و انتشار مي باشد، به طور اختصار معرفي مي شود.

7.1. جلوه نور

كتابي با شيوه ي دلنواز و مستند در زمينه ي منازل و مقامات حضرت صديقه كبري، فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) است كه طي يك مقدمه، 30 فصل و يك خاتمه با اشاره ي گذرا به مقاطعي از تاريخ زندگي آن حضرت و رويدادهايي كه منجر به شهادت آن بزرگوار گرديد، با محور قرار دادن فضايل معنوي توحيدي ايشان مناقب ويژه آن حضرت را از آغاز خلقت نوري تا تولد و زندگي آن بزرگوار در دنيا و انتقال ايشان به عالم ديگر و مقام والاي آن حضرت را در قيامت مورد بررسي قرار داده است و در هر فصل نخست روايات مربوط را بدون پيش فرض هاي ساختگي ذكر و در پايان هر فصل، نكات حساس در ارتباط با موضوع كتاب را با توضيح مختصر تبيين نموده است.

7.2. فروغ شهادت

تحقيقي نو و مستند در زمينه ي نهضت حسيني (عليه السلام) و مسايل مربوط به احياي حركت آن حضرت مي باشد، كه طي 31 فصل با استناد به احاديث وارده و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه، به تحليل قيام تاريخي بي نظير آن حضرت از نقطه نظر اخلاقي-عرفاني پرداخته است. اين كتاب بيانگر آن است كه حركت سيد الشهداء (عليه السلام) از آغاز تا انجام و ادامه ي آن با پيام رساني اهل بيت (عليهم السلام) و در درجه اول يك سيره معنوي- توحيدي است. بنابراين، احياي آن با گريه، عزاداري، زيارت و ... بايد متناسب با هدف والاي بنيان گذار اين نهضت باشد. و لذا كتاب "فروغ شهادت" به تبيين نكات ناب توحيدي سخنان امام حسين (عليه السلام) در طول اين نهضت از "مدينه" تا "مكه" و از "مكه" تا "كربلا" پرداخته است. از اين گذشته، اشاره به نكات اخلاقي- عرفاني كلمات اهل بيت (عليهم السلام) و اصحاب در طول مسير حركت و به ويژه بعد از شهادت سيدالشهداء (عليه السلام) از "كربلا" تا "كوفه" و از "كوفه" تا "شام" و نيز نكات برخي از روايات پر محتوا و توحيدي مربوط به احياي نهضت حسيني (عليه السلام) و بالاخره تبيين فرازهاي كليدي برخي از روايات آن حضرت، مطالبي است كه طي فصول متعدد اين كتاب بدان پرداخته شده است، همه وهمه در راستاي اثبات اين نكته است كه با قيام امام حسين (عليه السلام) بايد به عنوان يك حركت توحيدي نگريست و محوري ترين درسي كه از اين نهضت بايد بياموزيم، درس توحيد و مراقبه ي حضرت حق در همه ي عرصه هاي زندگي است.

7.3. الشموس المضيئه

تحقيقي نو و مستند پيرامون وقايع دوره ي غيبت و ايام ظهور حضرت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و رجعت امامان (عليهم السلام) است كه به طوري بديع احاديث مربوط به حضرت حجت (عليه السلام) و وقايع بعد از آن حضرت را در 4 باب عمده، شامل: مسايل مربوط به قبل از غيبت صغري؛ مسايل مربوط به غيبت صغري و كبري تا زمان ظهور؛ اتفاقات زمان ظهور؛ و رجعت و يك خاتمه را در فصل هاي متعدد كه مجموعا ً60 فصل است، تنظيم و با رساندن روايات هر باب به حد استفاضه- كه حجيت آن در استنباط مورد خدشه نيست- ميان روايات باب جمع نموده و در هر فصل يكي از مسايل مربوط به مهدويت را كه مورد پرسش عموم معتقدان به حضرت مهدي (عليه السلام) است، با استفاده از آيات قرآن كريم و امامان معصوم (عليهم السلام) و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه ي شخصي، پاسخ گفته و مشكل بزرگ مراجعه به انبوه روايات متفرق و متفاوت را كه پيشاوري جست و جوگران است، آسان كرده است و به طور غير مستقيم، خواننده را با تكاليف و وظايف مربوط به امام زمان (عليه السلام) و استضائه از انوارملكوتي آن خورشيد در پس پرده ي غيبت آشنا نموده و به سوي تلاش براي حصول فرج شخصي و ارتباط معنوي با حضرت حجت (عليه السلام) سوق مي دهد.

7.4. ظهور نور

اين اثر ترجمه ي كتاب "الشموس المضيئه في الغيبه و الظهور و الرجعه" است كه پيش از اين معرفي گرديد.

7.5. سر الإسراء

معراج، نشانگر نقطه ي اوج كمالات منحصر به فرد حضرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و حديث معراج، ارمغان ارزشمند و گوهر گرانبهايي است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين سفر روحاني، براي راهنماي امت اسلام به توحيد ناب به ارمغان آورده و در لابه لاي گفت و گوهاي معنوي با حضرت حق، پرسش هاي آشكار و نهفته ي سالكان طريق الي الله را پاسخ گفته است. و «سر الإسراء» تلاشي است در راستاي احياي حديث شريف معراج، كه در يك مجموعه ي منسجم به شرح و تفسير فرازهاي اين حديث كه بالغ بر 200 فراز است، با روشي بديع و به دور از پيش داوري، نخست آيات و روايات متناسب با فراز مورد بحث را ذكر كرده و در پايان مواردي كه نيازمند بيان مختصر براي رفع اشكال يا جمع بين احاديث مي باشد، پرداخته است.

اين اثر در واقع حاصل بخشي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه طي آن با عنايتي ويژه حديث معراج را يك دوره از آغاز تا پايان شرح نموده و نكاتي ارزشمند در شرح جملات آن بيان كرده اند كه اين نكات بدون نقل مستقيم از آن بزرگوار، در جاي جاي اين شرح متبلور است.

7.6. ترجمه فارسي "سر الإسراء"

در اين اثر افزون بر متن عربي "سر الإسراء" موارد زير اعمال شده است: ترجمه ي كل اثر به فارسي،‌ اعراب گذاري متن عربي آيات و روايات، كنترل مدارك و منابع و افزودن منابع و مآخذ تكميلي در پاورقي، فهرست موضوعي مباحث عربي و فارسي به صورت جداگانه.

7.7. نور هدايت

در زمينه ي شرح فرازهاي كليدي دعاهاي وارده از معصومين (عليهم السلام) مي باشد، كه بر محور كتاب شريف "اقبال الاعمال" نوشته ي "سيد ابن طاووس" رحمه الله نگارش يافته است.

نگارنده در اين مجموعه با استفاده از روش تفسير و توضيح جملات ادعيه و مناجات هاي وارده از معصومين (عليهم السلام) در اين مجموعه شيوه اي متعادل در شرح دعاها برگزيده و در توضيح و تبيين دعاها، به جاي شرح هاي موردي مانند: شرح دعاي كميل، شرح دعاي عرفه، ندبه، مناجات شعبانيه و...، شرح عمده ي دعاها را عهده دار شده است،‌ ولي به جاي توضيح هاي مكرر و اضافي همه ي فرازها، تنها به توضيح فرازهاي كليدي بسنده كرده است و اين پديده اي نو در اين عرصه است و عمده ي منابع و مآخذ اين اثر، آيات قراني و گاه احاديث ناب است و براي اولين بار كه حقايق توحيدي و ولايي نكات برجسته در سيرو سلوك عملي از متن دعاها استخراج و شرح شده است و حاصل موشكافي هاي علمي و مراقبه هاي عملي توحيدي دو استاد بزرگ حوزه، مرحوم علامه رحمه الله و شاگرد برجسته ي ايشان مرحوم حضرت آيت الله سعادت پرور نگارنده ي اين شرح، در جاي جاي اين مجموعه متجلي است.

7.8. جمال آفتاب

موسوعه اي ده جلدي است كه با استفاده از روش"تفسير حافظ به حافظ" و بهره گيري از آيات، روايات و ادعيه ي متناسب و به دور از اصطلاح پردازي هاي ادبي و عرفاني، از منظر معارف توحيدي به شرح غزليات حافظ پرداخته و نقاب از چهره ي مقاصد و اشارات خواجه ي شيراز باز مي گشايد و بدين سان،‌ خواننده را قادر مي سازد تا در آينه ي شفاف قرآن و احاديث به تماشاي لطايف و معاني لغز اشعار حافظ بنشيند.

بنياد اوليه ي اين اثر، محصول جلسات خصوصي اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه نويسنده سالياني دراز از اين جلسات فيض برده اند. مرحوم علامه رحمه الله در جلسات ياد شده حدود 200 غزل از ديوان حافظ را به نحو اجمال- و گاه با تفصيل- تشريح نموده اند، تا اين كه بنابر سفارش برخي از بزرگان، تصميم مي گيرند تمامي غزليات حافظ را با همان سبك و سياقي كه از مرحوم علامه رحمه الله آموخته بودند، شرح كنند و مبناي آن را ديوان حافظ با تصحيح مرحوم «قدسي» قرار مي دهند كه از نقطه نظر عرفاني بهترين نسخه ي ديوان حافظ شناخته شده است و مورد توجه مرحوم علامه رحمه الله نيز بوده است و حاصل آن شرحي مبسوط، گران سنگ بر تمامي 600 غزل نسخه ي قدسي و يك مثنوي حافظ مي گردد، كه حقاً نكته نكته ي مطالب آن در خور تأمل و انديشه و راه گشاي سالكان راه و سبب وجد و حال با معشوق حقيقي است و افزون بر اين، پاره اي مباحث مربوط به شخصيت خواجه «حافظ شيرازي»‌ و موضوعات محوري «ديوان حافظ» در زمينه ي سير و سلوك الي الله، كه به صورت جداگانه و موضوعي در مقدمه ي 10جلد اين مورد بررسي قرار گرفته است، نيز در اين راستا صورت گرفته است.

7.9.راز دل

تقرير بيانات مرحوم علامه رحمه الله در جلسات اخلاقي – عرفاني است كه نويسنده ساليان دراز در اين جلسات شركت جسته و از آن فيض برده اند. نخست ابيات «گلشن راز» توسط نگارنده خوانده شده بياناتي ايراد مي نمودند و نويسنده، عين بيانات مرحوم علامه رحمه الله را به كتابت در مي آورند و در تحرير مجدد، در مواردي كه مرحوم علامه رحمه الله بياني نداشتند و يا بيان ايشان نياز به توضيح داشت، توضيحاتي را افزوده اند.

ايجاز اين شرح در عين گويايي و نيز به صورت گفتاري بودن آن، كه در عين حال با رعايت زبان نگارش تدوين شده است، و خواننده را با فضاي جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله مي برد، بر حسن آن افزوده است.

7.10. كلمات عرفا/ پاسداران حريم عشق

مجموعه ي عظيم كه در بردارنده ي سخنان ناب و مذكر و بيدارگر حضرت حق، پيامبران سلف و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت عليهم السلام و ابرار، صاحبان كرامت و عارفان اسلامي مي باشد.

اين اثر، گزينشي از صدها جلد كتاب است كه نگارنده در طول عمر خويش از نظر گذرانده و به دور از بحث هاي جنجال علمي به انتخاب و گردآوري سخنان حكمت آميز از ميان آثار بر جستگان دست زده و مجموعه اي را در اختيار خوانندگان گذاشته است كه به سخنان بزرگان مقطعي خاص از زمان يا مكان و منطقه اختصاص ندارد و بدون هر گونه پيش داوري در مورد اشخاص عارفان، استفاده از سخنان حالي و مذ كر آنان را ممكن ساخته و انسان را به سير در فضاي كمالات انساني و افق هاي دور دست معنويت و توحيد وا مي دارد.

اين مجموعه به پيشنهاد مرحوم علامه رحمه الله تدوين يافته است. با اين توضيح كه ايشان فهرست مفصل از نامهاي عارفان را كه به ترتيب حروف الفبا تنظيم شده بود، در اختيار نگارنده ميگذارند و از ايشان ميخواهند كه علاوه بر تكميل آن، سخنان متنبه كننده ابرار واهل معرفت را همراه باشرح حال و بيو گرافي مختصر ازآنان به نگارش در آورند، بي آن كه به كرامات و امور خارق العاده و شطحياتي كه از آنان صادر شده پرداخته و يا توضيحي درباره ي معنا وشرح سخنان آنان بنويسند. نويسنده در حال حيات مرحوم علامه رحمه الله اقدام به اين كارمي كنند و تحقيقات و تتبيعات خويش را به خدمت ايشان عرضه ميكنند و مورد قبول شان واقع مي شود.

7.11. يادداشت هائي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم (علامه رحمه الله عليه)

تاكنون نامي براي آن مشخص نشده است. پس از آن كه مرحوم آيت الله سعادت پرور بعد از مدتي دانش اندوزي و شيدايي، با توسل به اهل بيت (عليهم السلام) در دوران جواني توفيق آشنايي با مرحوم علامه رحمه الله عليه را پيدا مي كند، گمشده ي خويش را در وجود مبارك آن بزرگ مرد الهي مي يابد. لذا از ايشان راهنمايي عملي مي طلبد و به تدريج در مسير برنامه هاي سلوكي قرار گرفته و به جلسات اخلاقي- عرفاني معظم له راه پيدا مي كند. اين جلسات كه پس از اندكي فترت و تعطيلي دوباره به سفارش نگارنده ادامه يافت، خمير مايه ي اصلي اين يادداشت ها است.

در اين جلسات نويسنده زير نظر و هدايت معنوي استاد، به كارگرداني جلسه مي پردازد و هر هفته انباني از پرسش ها در زمينه ي آيات، احاديث، فرازهاي ناب و پيچيده از ادعيه و زيارات و سخنان دشوار اوليا و اهل معرفت را به محضراستاد مي برند و از ديد صائب ملكوتي و احاطه ي تام معظم له به كتاب و سنت و كلمات عرفا و علوم مختلف عقلي و نقلي استفاضه مي كنند.

اين نشست هاي پربار معنوي- توحيدي كه به دور از اغيار تشكيل مي شد، محيطي آزاد براي مرحوم علامه رحمه الله از لحاظ ابراز آراء و نظريات و محفل انسي براي نوراني گرديدن به انوار آيات، روايات و سخنان ناب ملكوتي اولياي الهي به شمار مي آمد. تفسير و پرده برداري از بطون پاره اي از آيات، تبيين احاديث بسيار مشكل و پيچيده در زمينه هاي مختلف معرفتي به ويژه توحيد و ولايت از جوامع روايي شيعه، مانند "كافي"، "بصائر الدرجات"، "وسايل الشيعۀ"، "بحار الانوار"، و...،‌ توضيح نقاط حساس "رساله سير و سلوك" منسوب به "بحرالعلوم" رحمه الله غزل از "ديوان حافظ"، شرح عمده ي ابيات مثنوي "گلشن راز" سروده ي"نجم الدين محمود شبستري"، روشنگري پيرامون كلمات غامض ديگر اولياي الهي كه نگارنده طي تحقيق طاقت فرسا و تصفح صدها كتاب و رساله بدان دست يافته بود، و تببين عبارات برخي رساله هاي عرفاني، بخشي از معارف و حقايقي است كه در جلسات بدان پرداخته شده است، كه برخي از آن ها به صورت جداگانه تأليف يافته و بقيه در مجموعه «يادداشت هاي مؤلف از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله» گرد آمده است.

7.12. منطق الطير به همراه ضميمه

اين مجموعه در بردارنده سه رساله است:

الف. رساله منطق الطير. اين رساله كه برگردان كتاب "منطق الطير" سروده ي "فريدالدين عطار نيشابوري" از نظم به نثر، با روشي بديع و هنرمندانه است و در كنار هر يك از موضوعات مطرح شده، اشعار متناسب ازديوان"خواجه حافظ شيرازِِِِي" در آن گنجانده شده است، كتابي است مذكر و بيدادگر كه مراحل سلوك را از آغازتا پايان به تصوير كشيده و موانع سير را گوشزد كرده است.

ب.ماجراي"شيخ صنعان" از آغاز تا پايان.

ج.حكايت "سري" و"تحفه".

7.13.قرآن و فطرت

اين اثر كه حاصل عمري تكاپوي علمي-عملي حضرت آيت الله سعادت پرور در دست يابي به معاني، بطون وحقايق قرآن كريم مي باشد، دراين اثر با سير "آيه به آيه" و روش تبييني "قرآن به قرآن" از بطون آيات پرده برداري شده است، اگر چه معظم له از روي تواضع، از كاربرد واژه ي "تفسير" براين مجموعه تحاشي نموده وآن را احتمالاتي در معاني آيات قرآن مي دانند.

عمده ي نظر ايشان اين است كه قرآن كريم بيانگر جريان توحيد درهمه ي موجودات است و اين نكته كه نهاد همه ي عالم شامل موجودات مجرد و مادي، ذي روح و غير ذي روح از جماد و نبات گرفته تا انس و جن بر معرفت پروردگار سرشته شده است و فطرت توحيدي، ام المعارف معارف اسلامي-اعم از بيان اعتقادات و باورها در زمينه ي شناخت پروردگار جهان، انسان و مقام والاي ولايت؛ و فضايل و مواعظ اخلاقي؛ و احكام تكليفي و وضعي؛ نقل رخدادهاي تاريخي و قصص انبيا (عليهم السلام) و....است،در لابه لاي اين رساله موج مي زند.

مرحوم استاد در اين اثرازهيچ كوششي دريغ نورزيده است، بلكه با ژرف انديشي در الفاظ قرآن كريم و ارتباط آيات با يكديگر و با استفاده از سياق آيات، مجموعه اي حيرت انگيز ازاستفاضه هاي باطني مطابق با ظاهر قرآن را ارايه داده و به خوبي از اثبات اين نكته برآمده است كه توجه به فطرت توحيدي، در حوزه ي تكويني آگاهانه ي موجودات با يكديگر، و دعوت به مراقبه و توجه به توحيد درحوزه ي تشريع، زيربناي آموزه هاي قرآني و حقيقي ساري درهمه ي حقايق است.

اين كوكب آسمان سير و سلوك كه از هر نام و نشان گريزان بود، در پنجم آذرماه 1383 هجري شمسي به ديدارحق شتافت. تشييع پيكرآن مرحوم، مراجع، فضلاء و طلاب حوزه سوگوارانه حضور يافتند و با نماز حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله پيكر آن عارف واصل در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد. ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مد ظله العالي) به همين مناسبت پيامي صادرفرمودند:

8. پيام تسليت مقام معظم رهبري در رحلت آيت الله سعادت پرور

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسن آقاي تهراني دامت بركاته

با تأسف و تأثر خبر رحلت برادربزرگوارتان عالم عامل و عارف پارسا و پرهيزگار مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ علي آقاي پهلواني تهراني را دريافت كردم. آن بزرگوار عمر طيب و طاهر و همراه با تلاش مباركي را در تعليم و ترويج معارف الهي و توحيدي گذراندند و نمونه اي از صفا و اخلاص بودند. اميد است لطف و فضل الهي و مغفرت و رحمتي كه به بندگان صالح خود وعده فرموده است شامل حال اين بنده پاك وبي آلايش باشد. اينجانب به جنابعالي و خانواده محترم ومكرم ايشان صميمانه تسليت عرض مي كنم.

والسلام عليكم و رحمة الله

سيد علي خامنه اي

83/09/07


منبع: یادنامه هفتمین سالگرد حضرت آیة الله سعادت پرور (رضوان الله تعالی علیه)

مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

"تفسير سوره حمد ص 102"

2.بيانات حضرت امام خميني(ره) درباره عرفان

خيال كردند يك دسته زيادي كه معناي عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلي پيدا بشود و يك ذكري بگويد و يك سري حركت بدهد و يك رقصي بكند و اينها، اين معني عرفان است. مرتبه اعلاي عرفان را امام علي (عليه السلام) داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مي كردند كه كسي كه عارف است بايد ديگر بكلي كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدري ذكر بگويد و يك قدري تغني بشود و يك قدري چه بكند و دكانداري. امير المومنين در عين حالي كه اعرف خلق الله بعد از رسول الله در اين امت، اعرف خلق الله به حق تعالي بود معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كاري به هيچي نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش. يا خيال مي شود كه كسي كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مي خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم و يك گوشه اي بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند اين سلوك در انبياء زيادتر از ديگران بوده است در اولياء زيادتر از ديگران بوده است لكن نرفتند در خانه شان بنشينند و بگويند ما اهل سلوكيم.

صحيفه نور،ج20، ص30

3. لزوم وجودطبيب روحاني در كلام حضرت امام

به فكر باشيد، در زمينه تهذيب و تزكيه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظيم كنيد، استاد اخلاق براي خود معين نمائيد، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصيحت تشكيل دهيد. خودرو نمي توان مهذّب شد. چطور شد علم فقه و اصول به مدرس نياز دارد، درس و بحث مي خواهد، براي هر علم و صنعتي در دنيا استاد و مدرس لازم است، كسي خودرو و خودسر در رشته اي متخصص نمي گردد، فقيه و عالم نمي شود، لكن علوم معنوي و اخلاقي كه هدف بعثت انبياء و از لطيف ترين و دقيق ترين علوم است به تعليم و تعلم نيازي ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مي گردد؟!

درسهايي از امام خميني(ولايت فقيه- جهاد اكبر) ص 246

4.بيانات مقام معظم رهبري در جمع طلاب قم

مسئله ديگر در نظام رفتاري و اخلاقي حوزه ها، فيض بردن از معنويات است، تهذيب است؛ اين خيلي مهم است. جوان امروز حوزه بيش از گذشته به مسئله تهذيب نيازمند است. كساني كه رشته رفتار شناسي عمومي را مطالعه مي كنند و كار مي كنند، اين را تأييد مي كنند. امروز در همه ي دنيا اينجور است كه وضع نظام مادي و فشار مادي و ماديت، جوانها را بي حوصله مي كند؛ جوانها را افسرده مي كند. در يك چنين وضعي، دستگير جوانها، توجه به معنويت و اخلاق است. علت اينكه مي بينيد عرفانهاي كاذب رشد پيدا مي كنند و يك عده اي طرفشان ميروند، همين است؛ نياز هست. جوان ما در حوزه علميه- جوان طلبه؛ چه دختر، چه پسر- نيازمند تهذيب است. ما قله هاي تهذيب داريم. در همين قم، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي، مرحوم علامه طباطبايي، مرحوم آقاي بهجت، مرحوم آقاي بهاء الديني (رضوان الله تعالي عليهم) قله هاي تهذيب در حوزه بودند. رفتار اينها، شناخت زندگي اينها، حرف هاي اينها، خودش يكي از شفا بخش ترين چيزهائي است كه مي تواند انسان را آرام كند؛ به انسان آرامش بدهد، روشنائي بدهد، دلها را نوراني كند. در نجف بزرگاني بودند؛ سلسله ي شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلي تا مرحوم آقاي قاضي و ديگران و ديگران؛ اينها بر جستگانند. به نحله هاي فكري و عرفاني اينها هم كاري نداريم. در اين مسئله، مسئله ي نظري نيست. بعضي نحله هاي مختلفي هم داشتند. مرحوم سيد مرتضي كشميري (رضوان الله تعالي عليه) يكي از اساتيد مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي است؛ اما نحله هاي فكري اينها بكلي از هم متفاوت است. ايشان از داشتن يك كتابي به شدت منع مي كند، ايشان به آن كتاب عشق مي ورزد؛ منافاتي ندارد. همين بزرگاني كه در مشهد بودند، مردماني بودند كه ما اينها را به تقوا و طهارت و پاكيزگي شناختيم؛ مرحوم حاج ميرزا جواد آقاي تهراني، مرحوم حاج شيخ مجتبي و امثال ايشان؛ اينها همين جورند. عمده اين است كه اين دل زنگار گرفته را يك زبان معنوي، يك سخن بر خاسته ي از دل شفا ببخشد و اين زنگار را بر طرف كند. بنابراين ما اينجا بحث عرفانهاي نظري را نداريم.

ولي امر مسلمين در ديدار طلاب حوزه علميه قم 29/7/1389

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

در ميان جوان هاي ما مي بينيد،اقبال به اين عرفان هاي جعلي و مصنوعي و وارداتي و واقعا چرند را. مثل اين است كه فرض كنيد شما كاسه بلورين يا كاسه چيني نقاشي شده فاخر را مقايسه كنيد با كاسه پلاستيكی. به همان شكل است. آن هم كاسه است، آن هم ممكن است نقش نگاری داشته باشد اما اين كجا و آن كجا؟! مي بينيد اقبال جوان ها به اين چيزها را. هر گوشه يك شخصي عَلَمي به كرد، يك عده دورش جمع مي شوند. اين نشان دهنده اين است كه اين تشنگي وجود دارد امروز. اين تشنگي را بايد با آب زلال برطرف كرد. ما چنانچه آب گل آلود يا آب مسموم هم بدهيم، اين تشنگي برطرف خواهد شد اما با چي؟! نبايد بگذاريم اين تشنگي، اين عطشي كه وجود دارد با اين آب هاي مسموم، گل آلود، متعفن برطرف بشود. بايد اين تشنگي بماند و با آب زلال و گوارا، عرفان حقيقي و معنوي بر طرف بشود.

از بيانات ولي مسلمين در ديدار با برگزار كننده گان كنگره بزرگداشت آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

بيانات مقام معظم رهبري در كنگره بزرگداشت شيخ محمد بهاري

اگر با استفاده از آثار و بركات وجودي ايشان (شيخ محمد بهاري) در جامعه ما بخصوص در اين اوان كه جوانان ما ميل به معنويت و مسايل عرفاني و معنوي زياد دارند، جريان هاي صحيح و صراط مستقيمي كه مرحوم بهاري آن را به ما نشان دادند، جلوي پاي افراد قرار بگيرد، گرايش به اين عرفان هاي دروغين و سلسله هاي عجيب و غريب و مخلوط و مغشوش پيش نمي آيد. مرحوم آقاي حاج شيخ محمد بهاري رضوان الله عليه شخصيت خيلي بر جسته اي است. ايشان هم فقيه بزرگي هستند هم عارفند. عرفان ايشان از نوع اين عرفان هاي خانقاهي و اين چيزها مطلقا نيست و با اينها مخالفند. لكن ذوق، و جد حال و بهجت معنوي در پرتو استفاده از كتاب و سنت و از روش معصومين (عليهم السلام) اين شاخصه عمده راهي است كه اين بزرگواران طي كرده اند كه البته ايشان شاگرد مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني هستند كه آن بزرگوار شاخص اين سلسله است.

از بيانات ولي امر مسلمين در ديدار با برگزاركنندگان كنگره بزرگداشت مرحوم حاج شيخ محمد بهاري

2. زندگينامه آيت ا.. سعادت پرور

قرآن و سنت با بيانات گوناگون، انسان را به توجه و ايمان به غيبت سفارش كرده اند. اساس اديان الهي به ويژه اسلام و مكتب اهل بيت عصمت عليهم السلام نيز همين امر است و تحقق اين مهم در جستجو، تبعيت كامل و عبرت گرفتن از سرگذشت و بيان و نوشتن شرح حالات انبيا و اوصياء (عليهم السلام) و بزرگان ديني است. اخلاق نيز كه چيزي جز الگو گرفتن از بزرگان نيست، در همين راستا است؛ بنابراين كساني كه در پي لباب و جان هر چيزي هستند، سعي دارند از سرگذشت اهل آن موضوع و «اولوا الالباب» بهره بگيرند تا با سپردن جان خود به اهل دل و اهل جان، حياتي برتر را صاحب شوند.

حضرت آيت الله سعادت پرور از طائفه ملكوتيان خاك نشيني بود كه لحظه لحظه عمر شريفش براي ره پويان سنت نبوي و خاكساران در گاه علوي، درس عبرت است و سراسر زندگاني شريف ايشان كه حركت براي رسيدن به حضرت دوست بود عمري با توسل، التجاء و نوحه خواني به درگاه حضرتش، تقاضاي وصال حضرت دوست را داشت.

ايشان در سال 1305 هجري شمسي در يكي از محله هاي قديمي تهران و متدين نشين در خانواده اي مذهبي و اهل دل، چشم به جهان گشود. پس از اين كه پدر، او را علي نام نهاد از همان اوان طفوليت همواره در پي مرام مولاي خود، علي بود و در همين اواخر عمر شريفش مي فرمود: از ابتداي انعقاد من در وجود مادر و پس از آن در عالم اتفاقي در زندگي من رخ داد كه همواره دست غيبي حضرت دوست را در تربيت و حفظ خود مشاهده كرده ام.

خود ايشان مي فرمايد:

در سن هفت سالگي كه آغاز برچيده شدن مكتب هاي سنتي توسط رژيم منحوس رضا پهلوي بود و به تدريج ايجاد و تاسيس مدارس جديد، شكل مي گرفت، مرا همراه اخوي به مدرسه اي فرستادند لكن فقط يك روز به آن مدرسه رفتيم.

از آن روز به بعد مرحوم والد، معلمي براي تدريس ما انتخاب كردند و ما خدمت آقا ميرزا ابوالقاسم مكتب دار به مسجد امين الدوله رفتيم و كتاب هايي نظير فوائد الادب، گلستان سعدي، هندسه، قرائت قرآن، تجويد و ادعيه را شروع كرديم و همزمان از محضر مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد نيز استفاده هاي اخلاقي داشتيم.

مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فردي اهل تربيت و اخلاق بود و در هر هفته همراه ايشان پاي پياده گاهي به امام زاده داوود و گاهي به ابن بابويه مقبره شيخ صدوق مي رفتيم و عصر جمعه به صورت دسته جمعي دعاي سمات را در برگشت مي خوانديم.

در سن ده سالگي بودم كه اوضاع سياسي ايران آشفته بود. در اين زمان حاج آقا حسين فاطمي براي زيارت مشهدالرضا (عليه السلام) از نجف به ايران آمده بودند. با آمدن ايشان مبارزه روحانيت با رضا خان اوج گرفت. در اين ايام كتابهاي جامع المقدمات و نصاب الصبيان را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد فرا گرفتم. دروسي نظير سيوطي، مغني، معالم، لمعه و قوانين را در مسجد لرزاده نزد مرحوم حضرت آيهُ الله حاج شيخ علي اكبر برهان آموختيم.

از همان ابتداي طلبگي شب هاي يكشنبه در مسجد ايشان مراسم عزاداري و سينه زني براي خامس آل عبا (عليه السلام) برگزار مي كرديم و من با اخوي نوحه خواني مي كرديم.

در همين سال ها شور و عشق رفتن به عتبات عاليات در سر طلبه ها موج مي زد و هر شب دو ساعت به نماز صبح از خواب بر مي خواستيم و با گريه و زاري از خداوند اين سفر زيارتي را در خواست مي كرديم.

مرحوم آيۀ‍ الله برهان روزي خبر خوش حركت به عتبات را دادند، تقريبا بيست نفر از طلاب در اين سفر همراه بودند. البته سفر با مشقات زيادي در رفت و بر گشت انجام شد. لكن از نظر معنوي بسيار پربار، ابتداء به كاظمين مشرف شديم و بعد در هر يك از شهر ها و زيارتگاه ها چند روزي به عزاداري مشغول بوديم. بعد از بازگشت از سفر عتبات به جهت اين كه مقدمات و مقداري از دروس سطح را به پايان رسانده بودم، تصميم هجرت به قم و ادامه تحصيل در آن جا را گرفتم. سال اول تشرف به قم همزمان با آغاز مرجعيت حضرت آية العظمي بروجردي رحمه الله بود. لكن به دليل مشكلاتي كه در آن سال برايم پيش آمد، به تهران برگشته و مجدداً سال بعد براي تحصيل مراجعت نمودم.


3. آشنايي با مرحوم علامه طباطبائي (رحمه الله عليه)

قبل از اين كه براي سير و سلوك خدمت حضرت استاد علامه طباطبائي رحمه الله عليه برسم (ايشان چند سالي در آذربايجان مشغول بودند) در خواب ديدم به تنهايي ته دره اي خشك قرار دارم كه مي خواهم خود را به بالاي آن دره برسانم يك مرتبه توجه نمودم، ديدم روي ديواره سمت چپ اين دره كلماتي نوشته شده و برآمدگي هايي در آن وجود دارد، دست خود را به آن برآمدگي ها گرفتم تا به بالاي دره رسيدم آنگاه ديدم كه روي برآمدگي هاي قسمت اول آيه نور: «الله نور السموات و الارض» مكتوب است ولي تا آن وقت متوجه نبودم كه با دست زدن به آيات نور به بالاي دره رسيده ام، همين كه اين توجه برايم حاصل شد ديدم فاصله ديگري بين دره و محل مسطح است كه بايد طي شود در حالي كه عبور از آن جا بايد از شكافي انجام مي شد كه خيلي خطرناك بود اما شخصي در محل مسطح ايستاده بود و به من گفت: دستت را به من بده، آن شخص عزيزالله نام داشت. گمان مي كنم خواب خود را خدمت حضرت استاد عرض كردم ولي به مفهوم آن پي نمي بردم تا اين كه حضرت علامه طباطبائي مرا به شاگردي معنوي خود قبول فرمودند و رفته، رفته به عنايات الهي حالات و توجهات معنوي براي بنده پيش آمد.

ابتداء پنج شنبه ها و جمعه ها در جلسات تفسير ايشان شركت مي كردم. و به تدريج آشنائي ام بيش تر شد. جذبه استاد به حدي بود كه پس از اندكي آشنائي به درس اسفار ايشان حاضر شدم و پس از مدتي با يكي از دوستان تصميم گرفتيم براي استفاده اخلاقي خدمت ايشان حاضر شديم.

ايشان در آن ايام منزل محقري در محله يخچال قاضي داشتند. روز فوت آية الله صدر به منزلشان مراجعه كرديم. در حالي كه به درب منزل آمدند و به لنگه درب تكيه داده بودند، به ما نگاه مي كردند. ما نيز درخواست خود را مطرح كرديم، آن روز جوابي نفرمودند و قرار شد بعداً جواب داده شود در جلسه هفتم فوت مرحوم آيۀ الله صدر بود كه حضرت استاد پيغامي توسط يكي از دوستان به ما دادند.

4. آغاز سير و سلوك در محضر علامه (رحمة الله عليه)

مشعوف از پيغام يار به درب منزل ايشان رسيديم، ما را به داخل منزل راهنمائي كردند و سپس مقداري از دستورالعمل هاي خود را عنايت فرمودند و ما را به اعلام نتيجه عملكرد خود سفارش فرمودند. جلسه بعد خدمتشان شرفياب شديم حضرت استاد از حالات ما جويا شدند و بعد از ارائه بياناتي در آخر جلسه فرمودند: براي جلسه بعد هر يك به تنهائي بيائيد البته بنده در هر فرصت مناسب خدمت ايشان مشرف مي شدم.

نظر به اين كه انقلاب حال و توجه خاص اينجانب به معنويت بسيار قوي بود مطالبي را كه بايد طي چند سال فرا مي گرفتم، در همان شش ماهۀ اول سير و سلوك انجام شد لذا استاد نيز با عنايت خاصي، دستوراتي را كه بايد در طول زمان مي فرمودند زودتر به من آموختند و بنده نيز عمل مي كردم و پس از اعلام نتيجه گاهي تائيد و گاهي هم تشويق مي فرمودند.

در همان سال اول سير و سلوك براي بنده توجهات خاص توحيدي حاصل شد، آن ها را به صورت خاصي نوشتم و فقط منطق الطير عطار كه از نظم به نثر درآوردم به جاي مانده است و الباقي را به جهات گوناگون به آب دادم.

آغاز مجدد جلسات خصوصي با حضرت علامه رحمه الله

شبي از شب هاي ماه رمضان در منزل يكي از دوستان به افطار دعوت بوديم، يكي از دوستان جلسه اي ديگر و از شاگردان عملي مرحوم علامه رحمه الله هم حاضر بودند، پس از افطار از تعطيل شدن جلسات اخلاقي مرحوم علامه رحمه الله سخن به ميان آمد كه ايشان به شاگردان عملي خود رسيدگي نمي كنند؟ از آن دو بزرگوار پرسيدم اگر من ايشان را براي تشكيل جلسات راضي كنم شما به جلسه خواهيد آمد؟ ايشان گفتند: بله! روز جمعه اي بود به منزل اجاره اي مرحوم علامه رحمه الله (محل فعلي درمانگاه قرآن و عترت (عليه السلام) خدمتشان رسيدم اتفاقاً اخوي ايشان حضور داشتند به اخوي ايشان گفتم عرفاي سابق، شاگردان خود را بهتر از اين رسيدگي مي كردند، اخوي شما علامه طباطبائي (رحمه الله) به ما عنايتي ندارند. ايشان رو كردند به مرحوم علامه و فرمودند آقايان هر چه مي گويند گوش كنيد، در نتيجه ايشان برقراري جلسه را قبول كرده و به اخوي خود فرمودند: آن نامه اي كه گفتم مربوط به ايشان (اشاره به بنده) است.

بنده در آن نامه خوابي را براي ايشان بيان كرده بودم، كه به من گفته شد: مرحوم آخوند ملا حسينقلي غير از اين دستوراتي كه مشهور است، دستورات و اذكار ديگري نيز دارند، مرحوم علامه رحمه الله بعضي از آن اذكار را به بنده دستور فرمودند. به هر صورت جلسه اول با حضور آن دو نفر تشكيل شد و بنده سئوالاتي را از قبل آماده كرده بودم و جلسه با اتمام پاسخ و سئوال به پايان رسيد.

بنده طبق معمول هر هفته سئوالاتي را مطرح مي كردم تا مرحوم استاد در اطراف آن سخن بگويند و چند سالي بود كه اين جلسه ادامه داشت و ما از آن استفادۀ حالي مي نموديم. نا گفته نماند اينجانب دو سال بعد از شروع سير عملي خود، افراد مستعد را با آمادگي به خدمت مرحوم علامه رحمه الله مي فرستادم و خود نيز با ايشان جلساتي داشتم ولي تا زمان حيات مرحوم استاد، دستورالعملي به كسي ندادم، گرچه ايشان مي فرمودند: خودتان رسيدگي كنيد و دستورالعمل بدهيد. البته مرحوم استاد رحمه الله متوجه شده بودند افرادي كه خدمت شان مي رسند با آمادگي قبلي است لذا ايشان را قبول كرده و دستورالعمل مي دادند.

بعد از رحلت مرحوم علامه رحمه الله فكر كردم وظيفه من چيست؟ آيا در امر معنويت با دوستان همت گمارم و جلسات را با ايشان ادامه دهم، يا كار را رها كنم؟ تا مدتي از ارائه راهنمائي هاي استاد به ديگران امتناع نمودم و مي گفتم: اين منصب شايستۀ من نيست. لكن هر روز به سر مزار ايشان مي رفتم و با توسل و خواندن قرآن و فاتحه از آن بزگوار تقاضا مي كردم، نظرشان را به من الهام كنند. در پايان اربعيني كه بر سر مزار ايشان مي رفتم دريافتم كه گويا اين كار مورد رضايت و توجه ايشان است.

سرانجام در پايان اربعين بر من مسلم شد كه بايد به كار خود ادامه دهم و راهنمائي ايشان را با دوستان كه سير و سلوك شان ناقص مانده به پايان بردم لذا جلساتي را كه از زمان استادم داشتيم، تقويت كرده و راه را با اميد به حضرت حق ادامه دادم.

5. تشكيل جلسات اخلاقي توسط آيت الله سعادت پرور(ره)

مرحوم حاج آقاي سعادت پرور، افرادي را كه با ايشان آشنا مي شدند، پس از مدتي به صلاحديد خودشان در يكي از جلساتي كه معمولاً در ايام هفته داشتند، راهنمايي مي كردند و اين جلسه تا پايان حيات شريفشان ادامه داشت.

بركات و ثمرات و محصولات اين جلسات تربيت عده اي از تشنگان معرفت حق واهل بيت (عليهم السلام) بود كه حضرت استاد ايشان را به مقدار ظرفيت آنان و عمل نمودن به دستورات سيراب مي نمود و هم اكنون نيز عده اي از ايشان چراغي فراروي رهپويان و حق طلبان هستند.

استاد ابتدا دوستان را با مسائل كلي اخلاقي آشنا مي كردند. سپس با مسائل عملي و معرفتي و در مجموع آثار و مكتوبات ايشان ابتدا در اين جلسات مورد استفاده و شرح توسط معظم له قرار مي گرفت و در مرحله بعد در صورت صلاحديد استاد، براي چاپ و استفاده عموم علاقه مندان آماده مي گرديد.

حضرت استاد مي فرمود:

بعد از رحلت مرحوم علامه (رحمه الله) كه بال و پرم شكسته بود و با رحلت امام خميني رحمه الله ركن ديگرم شكست و قلبم ياراي ادامه كار نداشت و سنگيني اين دو واقعه در زمان اواخر زندگي ام موجب عارضۀ قلبي در سال 1368 شد.

ابتداء به بيمارستان كامكار قم و سپس به بيمارستان قلب شهيد رجائي تهران منتقل شدم و قريب به دو ماه در آن بيمارستان بودم، با تشخيص اطباء براي عمل باز قلب و مرحمت و عنايات خاص مقام معظم رهبري به كشور سوئيس اعزام و پس از يك ماه اقامت در آن جا عمل در شهر لوزان انجام شد.

مدتي كه در انتظار روز عمل جراحي بودم، فرصت خوبي براي نگارش رساله اي در باب قرآن و فطرت بود. قريب يك دفترچه از اول سورۀ فاتحه تا مقداري از سورۀ بقرۀ را نوشتم و پس از مراجعت به ايران به طور جدي آن را ادامه دادم. لكن در اولين جلسه با دوستان براي ادامه انجام اين كتاب شريف تفألي به قرآن زدم كه آيۀ شريفه آمد:«الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء- توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون (سوره ابراهیم /24-25)» اين تفأل به قرآن كريم و رؤيايي كه قبلاٌ ديده بودم تصميم من را بر تأليف اين رساله تشديد كرد.

6. خصوصيات فردي و اخلاقي حضرت استاد

حضرت استاد زي طلبگي و ساده زيستي را از ابتدا، تا آخرين روز عمر شريف خود حفظ كردند. بي توجهي به امور دنيوي و مادي و زهد و پارسائي ايشان زبان زد عام و خاص بود از اين كه جائي نام شريف ايشان به عنوان يكي از بزرگان اخلاقي برده شود ناراحت مي شدند و شديداً از نام و شهرت گريزان بودند. در عين زهد و پارسائي، داراي طبعي بلند و سرشار از عزت نفس و گشاده دست بودند تا جايي كه چيزي از منافع دنيائي را براي خود نگه نمي داشتند. خود را وقف علم و تهذيب و تربيت نموده و از هر امري كه مانع درس يا امور معنوي شود، پرهيز مي كردند. لذا عليرغم اين كه متولد تهران بودند و تمامي اقوام و فاميل معظم له در تهران بسر مي بردند از مسافرت هاي غير ضرور شديداً پرهيز داشتند و شايد چند بار فقط براي انجام امور بسيار مهم به تهران رفتند و تا آخرين لحظات زندگاني در تابستان و زمستان، گرما و سرما در منزل بي پيرايه و بي آلايش خود به بحث و مباحثه و تعليم و تربيت اشتغال داشتند.

با توجه به چنين مشي و روحيه اي هرگز از وظايف اجتماعي و امور مهم حكومتي غافل نبودند ايشان يكي از چهل نفر مجتهد و مدرسيني بودند كه در حساس ترين ايام دفاع از مقام فقه و فقاهت و مرجعيت زعيم و رهبر مسلمين جهان حضرت امام خميني رضي الله عنه برخاسته و با امضاي تومار جامعه مدرسين قم قبل از خود او، سال يكهزار و سيصد و چهل و دو به حكومت غاصب وقت اعلام جنگ و مبارزه را سر دادند و همواره از راه و قيام و مرام حضرت آيۀ الله العظمي خامنه اي حمايت كرده و خود را سربازي فداكار در راه اين بزرگان مي دانستند. استاد در مقدمه كتاب ارزشمند "سرالاسراء" مي نويسند: "خداوند متعال در عصر ما با خلق دو حجت بالغه و نشانه هدايتگر بر مردم منت نهاد و راه رسيدن به حقيقت را به نوري ظلمت شكن روشن ساخت: يكي از آن دو حجت، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقل و نقلي، عارف باالله و محبوب خدا و اولياء خدا، احياگر دين و ايمان و برپادارنده ولايت و حكومت اسلامي، و نجات دهنده كشور از چنگال پادشاهان پس از قرن ها ستمگري، آيت اعظم پروردگار و حجت خدا بر اهل زمين در اين زمان، حضرت امام سيد روح الله موسوي خميني (رضوان اله تعالي عليه) است و ديگري نابغه زمان، گشاينده گره هاي فهم سنت وقرآن، شناگر بي بديل درياي معارف الهي و آموزگار آنها، بزرگمرد ميدان علم و عمل، ميدان دار تواناي علوم عقلي و نقلي، زنده كننده حوزه هاي علميه، مايه فخر اهل تحقيق و معرفت، صاحب تفسير شريف الميزان و كتابهاي ارزشمند ديگر، آيت حق و دين و حجت خدا بر اهل فهم و يقين، سيد محمد حسين قاضي طباطبايي تبريزي (رضوان الله تعالي عليه) است. اين دو بزرگوار مصداق فرمايش حضرت علي ابن الحسين (عليهما السلام) هستند كه فرمود: "خداوند – عز و جل – مي دانست كه در آخرالزمان ژرف انديشان خردمندي خواهند آمد و از همين دو سوره «قل هو الله احد» و آيات اول سوره حديد «و هو عليم بذات الصدور» را نازل فرمود.

اين دو انسان الهي در راه نجات بندگان خدا از ناداني و سرگشتگي و گمراهي، از پيامبران و اولياء(عليهم السلام) پيروي كرده، مردم را با كردار و گفتارو نوشتارخود به حقيقت فطرت فرا خواندند. خداوند، ايشان را با پيامبران و اولياء و به ويژه خاتم پيامبران و خاندان او(عليهم السلام) محشور كند و اين خدمات بزرگ را، كه در حقيقت در راستاي هدف خلقت بشر و همه مراتب عالم هستي و ارسال پيامبران و نزول كتابهاي آسماني است، پاداشي و يژه عطا فرمايد"

حضرت استاد از تواضع و فروتني خاصي برخوردار بودند و هيچگاه ديده نشد در مورد كساني كه خدمت ايشان تلمذ مي كردند لفظ شاگرد يا شاگردان را بكار ببرند بلكه همواره با تعبير رفقا يا دوستان از ايشان ياد مي كردند.

7. آثار و تأليفات

اكنون جهت آشنايي، هر يك از كتابهايي توسط حضرت آيت الله سعادت پرور به رشتۀ تحرير در آمده و به چاپ رسيده است و يا در حال چاپ و انتشار مي باشد، به طور اختصار معرفي مي شود.

7.1. جلوه نور

كتابي با شيوه ي دلنواز و مستند در زمينه ي منازل و مقامات حضرت صديقه كبري، فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) است كه طي يك مقدمه، 30 فصل و يك خاتمه با اشاره ي گذرا به مقاطعي از تاريخ زندگي آن حضرت و رويدادهايي كه منجر به شهادت آن بزرگوار گرديد، با محور قرار دادن فضايل معنوي توحيدي ايشان مناقب ويژه آن حضرت را از آغاز خلقت نوري تا تولد و زندگي آن بزرگوار در دنيا و انتقال ايشان به عالم ديگر و مقام والاي آن حضرت را در قيامت مورد بررسي قرار داده است و در هر فصل نخست روايات مربوط را بدون پيش فرض هاي ساختگي ذكر و در پايان هر فصل، نكات حساس در ارتباط با موضوع كتاب را با توضيح مختصر تبيين نموده است.

7.2. فروغ شهادت

تحقيقي نو و مستند در زمينه ي نهضت حسيني (عليه السلام) و مسايل مربوط به احياي حركت آن حضرت مي باشد، كه طي 31 فصل با استناد به احاديث وارده و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه، به تحليل قيام تاريخي بي نظير آن حضرت از نقطه نظر اخلاقي-عرفاني پرداخته است. اين كتاب بيانگر آن است كه حركت سيد الشهداء (عليه السلام) از آغاز تا انجام و ادامه ي آن با پيام رساني اهل بيت (عليهم السلام) و در درجه اول يك سيره معنوي- توحيدي است. بنابراين، احياي آن با گريه، عزاداري، زيارت و ... بايد متناسب با هدف والاي بنيان گذار اين نهضت باشد. و لذا كتاب "فروغ شهادت" به تبيين نكات ناب توحيدي سخنان امام حسين (عليه السلام) در طول اين نهضت از "مدينه" تا "مكه" و از "مكه" تا "كربلا" پرداخته است. از اين گذشته، اشاره به نكات اخلاقي- عرفاني كلمات اهل بيت (عليهم السلام) و اصحاب در طول مسير حركت و به ويژه بعد از شهادت سيدالشهداء (عليه السلام) از "كربلا" تا "كوفه" و از "كوفه" تا "شام" و نيز نكات برخي از روايات پر محتوا و توحيدي مربوط به احياي نهضت حسيني (عليه السلام) و بالاخره تبيين فرازهاي كليدي برخي از روايات آن حضرت، مطالبي است كه طي فصول متعدد اين كتاب بدان پرداخته شده است، همه وهمه در راستاي اثبات اين نكته است كه با قيام امام حسين (عليه السلام) بايد به عنوان يك حركت توحيدي نگريست و محوري ترين درسي كه از اين نهضت بايد بياموزيم، درس توحيد و مراقبه ي حضرت حق در همه ي عرصه هاي زندگي است.

7.3. الشموس المضيئه

تحقيقي نو و مستند پيرامون وقايع دوره ي غيبت و ايام ظهور حضرت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و رجعت امامان (عليهم السلام) است كه به طوري بديع احاديث مربوط به حضرت حجت (عليه السلام) و وقايع بعد از آن حضرت را در 4 باب عمده، شامل: مسايل مربوط به قبل از غيبت صغري؛ مسايل مربوط به غيبت صغري و كبري تا زمان ظهور؛ اتفاقات زمان ظهور؛ و رجعت و يك خاتمه را در فصل هاي متعدد كه مجموعا ً60 فصل است، تنظيم و با رساندن روايات هر باب به حد استفاضه- كه حجيت آن در استنباط مورد خدشه نيست- ميان روايات باب جمع نموده و در هر فصل يكي از مسايل مربوط به مهدويت را كه مورد پرسش عموم معتقدان به حضرت مهدي (عليه السلام) است، با استفاده از آيات قرآن كريم و امامان معصوم (عليهم السلام) و به دور از اظهار نظرهاي بي پايه ي شخصي، پاسخ گفته و مشكل بزرگ مراجعه به انبوه روايات متفرق و متفاوت را كه پيشاوري جست و جوگران است، آسان كرده است و به طور غير مستقيم، خواننده را با تكاليف و وظايف مربوط به امام زمان (عليه السلام) و استضائه از انوارملكوتي آن خورشيد در پس پرده ي غيبت آشنا نموده و به سوي تلاش براي حصول فرج شخصي و ارتباط معنوي با حضرت حجت (عليه السلام) سوق مي دهد.

7.4. ظهور نور

اين اثر ترجمه ي كتاب "الشموس المضيئه في الغيبه و الظهور و الرجعه" است كه پيش از اين معرفي گرديد.

7.5. سر الإسراء

معراج، نشانگر نقطه ي اوج كمالات منحصر به فرد حضرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و حديث معراج، ارمغان ارزشمند و گوهر گرانبهايي است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين سفر روحاني، براي راهنماي امت اسلام به توحيد ناب به ارمغان آورده و در لابه لاي گفت و گوهاي معنوي با حضرت حق، پرسش هاي آشكار و نهفته ي سالكان طريق الي الله را پاسخ گفته است. و «سر الإسراء» تلاشي است در راستاي احياي حديث شريف معراج، كه در يك مجموعه ي منسجم به شرح و تفسير فرازهاي اين حديث كه بالغ بر 200 فراز است، با روشي بديع و به دور از پيش داوري، نخست آيات و روايات متناسب با فراز مورد بحث را ذكر كرده و در پايان مواردي كه نيازمند بيان مختصر براي رفع اشكال يا جمع بين احاديث مي باشد، پرداخته است.

اين اثر در واقع حاصل بخشي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه طي آن با عنايتي ويژه حديث معراج را يك دوره از آغاز تا پايان شرح نموده و نكاتي ارزشمند در شرح جملات آن بيان كرده اند كه اين نكات بدون نقل مستقيم از آن بزرگوار، در جاي جاي اين شرح متبلور است.

7.6. ترجمه فارسي "سر الإسراء"

در اين اثر افزون بر متن عربي "سر الإسراء" موارد زير اعمال شده است: ترجمه ي كل اثر به فارسي،‌ اعراب گذاري متن عربي آيات و روايات، كنترل مدارك و منابع و افزودن منابع و مآخذ تكميلي در پاورقي، فهرست موضوعي مباحث عربي و فارسي به صورت جداگانه.

7.7. نور هدايت

در زمينه ي شرح فرازهاي كليدي دعاهاي وارده از معصومين (عليهم السلام) مي باشد، كه بر محور كتاب شريف "اقبال الاعمال" نوشته ي "سيد ابن طاووس" رحمه الله نگارش يافته است.

نگارنده در اين مجموعه با استفاده از روش تفسير و توضيح جملات ادعيه و مناجات هاي وارده از معصومين (عليهم السلام) در اين مجموعه شيوه اي متعادل در شرح دعاها برگزيده و در توضيح و تبيين دعاها، به جاي شرح هاي موردي مانند: شرح دعاي كميل، شرح دعاي عرفه، ندبه، مناجات شعبانيه و...، شرح عمده ي دعاها را عهده دار شده است،‌ ولي به جاي توضيح هاي مكرر و اضافي همه ي فرازها، تنها به توضيح فرازهاي كليدي بسنده كرده است و اين پديده اي نو در اين عرصه است و عمده ي منابع و مآخذ اين اثر، آيات قراني و گاه احاديث ناب است و براي اولين بار كه حقايق توحيدي و ولايي نكات برجسته در سيرو سلوك عملي از متن دعاها استخراج و شرح شده است و حاصل موشكافي هاي علمي و مراقبه هاي عملي توحيدي دو استاد بزرگ حوزه، مرحوم علامه رحمه الله و شاگرد برجسته ي ايشان مرحوم حضرت آيت الله سعادت پرور نگارنده ي اين شرح، در جاي جاي اين مجموعه متجلي است.

7.8. جمال آفتاب

موسوعه اي ده جلدي است كه با استفاده از روش"تفسير حافظ به حافظ" و بهره گيري از آيات، روايات و ادعيه ي متناسب و به دور از اصطلاح پردازي هاي ادبي و عرفاني، از منظر معارف توحيدي به شرح غزليات حافظ پرداخته و نقاب از چهره ي مقاصد و اشارات خواجه ي شيراز باز مي گشايد و بدين سان،‌ خواننده را قادر مي سازد تا در آينه ي شفاف قرآن و احاديث به تماشاي لطايف و معاني لغز اشعار حافظ بنشيند.

بنياد اوليه ي اين اثر، محصول جلسات خصوصي اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله است كه نويسنده سالياني دراز از اين جلسات فيض برده اند. مرحوم علامه رحمه الله در جلسات ياد شده حدود 200 غزل از ديوان حافظ را به نحو اجمال- و گاه با تفصيل- تشريح نموده اند، تا اين كه بنابر سفارش برخي از بزرگان، تصميم مي گيرند تمامي غزليات حافظ را با همان سبك و سياقي كه از مرحوم علامه رحمه الله آموخته بودند، شرح كنند و مبناي آن را ديوان حافظ با تصحيح مرحوم «قدسي» قرار مي دهند كه از نقطه نظر عرفاني بهترين نسخه ي ديوان حافظ شناخته شده است و مورد توجه مرحوم علامه رحمه الله نيز بوده است و حاصل آن شرحي مبسوط، گران سنگ بر تمامي 600 غزل نسخه ي قدسي و يك مثنوي حافظ مي گردد، كه حقاً نكته نكته ي مطالب آن در خور تأمل و انديشه و راه گشاي سالكان راه و سبب وجد و حال با معشوق حقيقي است و افزون بر اين، پاره اي مباحث مربوط به شخصيت خواجه «حافظ شيرازي»‌ و موضوعات محوري «ديوان حافظ» در زمينه ي سير و سلوك الي الله، كه به صورت جداگانه و موضوعي در مقدمه ي 10جلد اين مورد بررسي قرار گرفته است، نيز در اين راستا صورت گرفته است.

7.9.راز دل

تقرير بيانات مرحوم علامه رحمه الله در جلسات اخلاقي – عرفاني است كه نويسنده ساليان دراز در اين جلسات شركت جسته و از آن فيض برده اند. نخست ابيات «گلشن راز» توسط نگارنده خوانده شده بياناتي ايراد مي نمودند و نويسنده، عين بيانات مرحوم علامه رحمه الله را به كتابت در مي آورند و در تحرير مجدد، در مواردي كه مرحوم علامه رحمه الله بياني نداشتند و يا بيان ايشان نياز به توضيح داشت، توضيحاتي را افزوده اند.

ايجاز اين شرح در عين گويايي و نيز به صورت گفتاري بودن آن، كه در عين حال با رعايت زبان نگارش تدوين شده است، و خواننده را با فضاي جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله مي برد، بر حسن آن افزوده است.

7.10. كلمات عرفا/ پاسداران حريم عشق

مجموعه ي عظيم كه در بردارنده ي سخنان ناب و مذكر و بيدارگر حضرت حق، پيامبران سلف و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت عليهم السلام و ابرار، صاحبان كرامت و عارفان اسلامي مي باشد.

اين اثر، گزينشي از صدها جلد كتاب است كه نگارنده در طول عمر خويش از نظر گذرانده و به دور از بحث هاي جنجال علمي به انتخاب و گردآوري سخنان حكمت آميز از ميان آثار بر جستگان دست زده و مجموعه اي را در اختيار خوانندگان گذاشته است كه به سخنان بزرگان مقطعي خاص از زمان يا مكان و منطقه اختصاص ندارد و بدون هر گونه پيش داوري در مورد اشخاص عارفان، استفاده از سخنان حالي و مذ كر آنان را ممكن ساخته و انسان را به سير در فضاي كمالات انساني و افق هاي دور دست معنويت و توحيد وا مي دارد.

اين مجموعه به پيشنهاد مرحوم علامه رحمه الله تدوين يافته است. با اين توضيح كه ايشان فهرست مفصل از نامهاي عارفان را كه به ترتيب حروف الفبا تنظيم شده بود، در اختيار نگارنده ميگذارند و از ايشان ميخواهند كه علاوه بر تكميل آن، سخنان متنبه كننده ابرار واهل معرفت را همراه باشرح حال و بيو گرافي مختصر ازآنان به نگارش در آورند، بي آن كه به كرامات و امور خارق العاده و شطحياتي كه از آنان صادر شده پرداخته و يا توضيحي درباره ي معنا وشرح سخنان آنان بنويسند. نويسنده در حال حيات مرحوم علامه رحمه الله اقدام به اين كارمي كنند و تحقيقات و تتبيعات خويش را به خدمت ايشان عرضه ميكنند و مورد قبول شان واقع مي شود.

7.11. يادداشت هائي از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم (علامه رحمه الله عليه)

تاكنون نامي براي آن مشخص نشده است. پس از آن كه مرحوم آيت الله سعادت پرور بعد از مدتي دانش اندوزي و شيدايي، با توسل به اهل بيت (عليهم السلام) در دوران جواني توفيق آشنايي با مرحوم علامه رحمه الله عليه را پيدا مي كند، گمشده ي خويش را در وجود مبارك آن بزرگ مرد الهي مي يابد. لذا از ايشان راهنمايي عملي مي طلبد و به تدريج در مسير برنامه هاي سلوكي قرار گرفته و به جلسات اخلاقي- عرفاني معظم له راه پيدا مي كند. اين جلسات كه پس از اندكي فترت و تعطيلي دوباره به سفارش نگارنده ادامه يافت، خمير مايه ي اصلي اين يادداشت ها است.

در اين جلسات نويسنده زير نظر و هدايت معنوي استاد، به كارگرداني جلسه مي پردازد و هر هفته انباني از پرسش ها در زمينه ي آيات، احاديث، فرازهاي ناب و پيچيده از ادعيه و زيارات و سخنان دشوار اوليا و اهل معرفت را به محضراستاد مي برند و از ديد صائب ملكوتي و احاطه ي تام معظم له به كتاب و سنت و كلمات عرفا و علوم مختلف عقلي و نقلي استفاضه مي كنند.

اين نشست هاي پربار معنوي- توحيدي كه به دور از اغيار تشكيل مي شد، محيطي آزاد براي مرحوم علامه رحمه الله از لحاظ ابراز آراء و نظريات و محفل انسي براي نوراني گرديدن به انوار آيات، روايات و سخنان ناب ملكوتي اولياي الهي به شمار مي آمد. تفسير و پرده برداري از بطون پاره اي از آيات، تبيين احاديث بسيار مشكل و پيچيده در زمينه هاي مختلف معرفتي به ويژه توحيد و ولايت از جوامع روايي شيعه، مانند "كافي"، "بصائر الدرجات"، "وسايل الشيعۀ"، "بحار الانوار"، و...،‌ توضيح نقاط حساس "رساله سير و سلوك" منسوب به "بحرالعلوم" رحمه الله غزل از "ديوان حافظ"، شرح عمده ي ابيات مثنوي "گلشن راز" سروده ي"نجم الدين محمود شبستري"، روشنگري پيرامون كلمات غامض ديگر اولياي الهي كه نگارنده طي تحقيق طاقت فرسا و تصفح صدها كتاب و رساله بدان دست يافته بود، و تببين عبارات برخي رساله هاي عرفاني، بخشي از معارف و حقايقي است كه در جلسات بدان پرداخته شده است، كه برخي از آن ها به صورت جداگانه تأليف يافته و بقيه در مجموعه «يادداشت هاي مؤلف از جلسات اخلاقي- عرفاني مرحوم علامه رحمه الله» گرد آمده است.

7.12. منطق الطير به همراه ضميمه

اين مجموعه در بردارنده سه رساله است:

الف. رساله منطق الطير. اين رساله كه برگردان كتاب "منطق الطير" سروده ي "فريدالدين عطار نيشابوري" از نظم به نثر، با روشي بديع و هنرمندانه است و در كنار هر يك از موضوعات مطرح شده، اشعار متناسب ازديوان"خواجه حافظ شيرازِِِِي" در آن گنجانده شده است، كتابي است مذكر و بيدادگر كه مراحل سلوك را از آغازتا پايان به تصوير كشيده و موانع سير را گوشزد كرده است.

ب.ماجراي"شيخ صنعان" از آغاز تا پايان.

ج.حكايت "سري" و"تحفه".

7.13.قرآن و فطرت

اين اثر كه حاصل عمري تكاپوي علمي-عملي حضرت آيت الله سعادت پرور در دست يابي به معاني، بطون وحقايق قرآن كريم مي باشد، دراين اثر با سير "آيه به آيه" و روش تبييني "قرآن به قرآن" از بطون آيات پرده برداري شده است، اگر چه معظم له از روي تواضع، از كاربرد واژه ي "تفسير" براين مجموعه تحاشي نموده وآن را احتمالاتي در معاني آيات قرآن مي دانند.

عمده ي نظر ايشان اين است كه قرآن كريم بيانگر جريان توحيد درهمه ي موجودات است و اين نكته كه نهاد همه ي عالم شامل موجودات مجرد و مادي، ذي روح و غير ذي روح از جماد و نبات گرفته تا انس و جن بر معرفت پروردگار سرشته شده است و فطرت توحيدي، ام المعارف معارف اسلامي-اعم از بيان اعتقادات و باورها در زمينه ي شناخت پروردگار جهان، انسان و مقام والاي ولايت؛ و فضايل و مواعظ اخلاقي؛ و احكام تكليفي و وضعي؛ نقل رخدادهاي تاريخي و قصص انبيا (عليهم السلام) و....است،در لابه لاي اين رساله موج مي زند.

مرحوم استاد در اين اثرازهيچ كوششي دريغ نورزيده است، بلكه با ژرف انديشي در الفاظ قرآن كريم و ارتباط آيات با يكديگر و با استفاده از سياق آيات، مجموعه اي حيرت انگيز ازاستفاضه هاي باطني مطابق با ظاهر قرآن را ارايه داده و به خوبي از اثبات اين نكته برآمده است كه توجه به فطرت توحيدي، در حوزه ي تكويني آگاهانه ي موجودات با يكديگر، و دعوت به مراقبه و توجه به توحيد درحوزه ي تشريع، زيربناي آموزه هاي قرآني و حقيقي ساري درهمه ي حقايق است.

اين كوكب آسمان سير و سلوك كه از هر نام و نشان گريزان بود، در پنجم آذرماه 1383 هجري شمسي به ديدارحق شتافت. تشييع پيكرآن مرحوم، مراجع، فضلاء و طلاب حوزه سوگوارانه حضور يافتند و با نماز حضرت آيت الله العظمي بهجت رحمه الله پيكر آن عارف واصل در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد. ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (مد ظله العالي) به همين مناسبت پيامي صادرفرمودند:

8. پيام تسليت مقام معظم رهبري در رحلت آيت الله سعادت پرور

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ حسن آقاي تهراني دامت بركاته

با تأسف و تأثر خبر رحلت برادربزرگوارتان عالم عامل و عارف پارسا و پرهيزگار مرحوم حجت الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ علي آقاي پهلواني تهراني را دريافت كردم. آن بزرگوار عمر طيب و طاهر و همراه با تلاش مباركي را در تعليم و ترويج معارف الهي و توحيدي گذراندند و نمونه اي از صفا و اخلاص بودند. اميد است لطف و فضل الهي و مغفرت و رحمتي كه به بندگان صالح خود وعده فرموده است شامل حال اين بنده پاك وبي آلايش باشد. اينجانب به جنابعالي و خانواده محترم ومكرم ايشان صميمانه تسليت عرض مي كنم.

والسلام عليكم و رحمة الله

سيد علي خامنه اي

83/09/07


منبع: یادنامه هفتمین سالگرد حضرت آیة الله سعادت پرور (رضوان الله تعالی علیه)

Starts: 2012/04/14
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran

\"آیت

بسم الله الرحمن الرحیم

1.بيانات حضرت امام خميني در باره معرفت نفس

اگر آدم باورش بيايد كه همه محامد مال او (خدا) است خودش را كنار مي گذارد اينكه مي بيند آدم اينقدر داد \"لمن الملك\" مي زند، اينقدر غرور پيدا مي كند، براي اين است كه نمي شناسد خودش را «من عرف نفسه عرف ربه» نمي داند كه خودش هيچ است، اگر باورش بيايد كه هيچ است و هر چه هست او است \"عرف ربه\" پروردگارش را هم مي شنا سد، عمده اين است كه ما نه خودمان را مي شناسيم نه خدا را، نه ايمان به خودمان داريم نه ايمان به خدا داريم، نه باورمان آمده است كه خودمان هيچ هستيم نه باورمان آمده است كه همه چيز اوست وقتي اين باور در كار نبود هر چه هم برهان بر وجود خدا اقامه شود فايده ندارد، باز هم آن انانيت، نفي در كار است كه (من) چه و (شما) كه آن انانيت هست وقتي كه آن انانيت باشد انسان خودش را مي بيند.

" />


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap