نسخه آزمایشی
سخـن روز
آیت الله عاملی: قلب مؤمن بین دو انگشت خدا قرار دارد و خداوند است که در قلب او تصرف میکند.

 سخنرانی دکتر ولایتی در بزرگداشت روز استان -اردبیل- 90/5/4

بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگداشت روز استان – دکتر ولایتی – 90/05/04

امید است این مجلس مقدمه ای برای کار اساسی و مستمر و پایدار و همچنین تأسیس دبیر خانه ای باشد که نقش اردبیل را به طور خاص و آذربایجان را به طور عام در تاریخ استقلال ایران و ابتلای تشیع پی گیری کند؛ چرا که اثبات وجود صفویه، به سختی اثبات وجود آفتاب است.

هویت جدیدی که در کشور ما به وجود آمده و بازسازی شده و قدم به عرصه تاریخ به صورت یکپارچه گذاشته است، مدیون صفویه است؛ پس ما باید از صفویه دفاع کنیم.

اگر تشیع بعد از گذشت 900 سال از پیدایش اسلام پایگاهی پیدا کرده و توانسته است معارف اهل بیت (علیه السلام) را که همان اصل اسلام است، ترویج دهد، مدیون صفویه است

 

پیدایش صفویه، تبلور آرمان تشیع و هویت ایرانی است. در اینجا این سؤال پیش می آید که چه چیزی باعث شده است كه از یک امر بدیهی، با استدلالهای محکمی دفاع کنیم؟ یا به عبارت دیگر چه عاملی باعث شده است که ما بگوییم صفویه به این کشور خدمت کرده است و تلاش کنیم که آن را اثبات کنیم؟

بنده فکر می کنم باید از آسیب شناسی قضیه شروع کنیم، و این آسیب شناسی به عصر استعمار و آغاز استعمار کشورهای اسلامی در نقاط مختلف جهان بر می گردد، و تنها کشوری که بیش از هر کشوری در برابر آن مقاومت کرد، ایران بود.

مطابق با تاریخ میلادی، سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه رخ داد. غربی ها به این انقلاب افتخار می کنند؛ اما این انقلاب برای جهان اسلام هیچ گشایشی به وجود نیاورد.

انقلاب لیبرال دموکراسی در فرانسه شاید برای مردم فرانسه مفید بود و آزادی آورد و آنان را از چنگال لوئی شانزدهم خلاص کرد، اما حاصل این شد که بعد از 9 سال ناپلئون، به مصر که یک کشور اسلامی بود، حمله کرد و آن جا را با جنگ و خونریزی تصرف کرد و مصر مستعمره فرانسه شد.

با فاصله 5 سال تحت تأثیر تحولاتی که در اروپا اتفاق افتاده بود، بالاخره روس ها به ایران حمله کردند. در سال 1803 دو دوره جنگ به ایران تحمیل کردند که جمعاً کم تر از 12 سال طول کشید؛ (یک دوره 10 ساله و یک دوره کم تر از 2 سال) که در آن بخشی از ایران را تصرف کردند و درصدد رسیدن به خلیج فارس بودند که مقاومت ایرانیان به خصوص مردم آذربایجان، مانع از تحقق وصیت پتر کبیر شد.

در آن زمان عباس میرزا فرماندار آذربایجان بود. فتحعلی شاه دستور داده بود که هم نیرو و هم هزینه لشکر کشی را از میان مردم آذربایجان تهیه کنند. مردم حدود ده سال مقاومت کردند، حتی اولین فرمانده روس ها یعنی "سیسیانوف"[1] به دست "حسین قلی خان فرماندار بادکوبه"[2] کشته شد؛ طوری که مجبور شدند "ایوان پاسکویج"[3] را برای مقابله با ایرانی ها از جبهه اروپای شرقی بیاورند. لذا بارها در میدان جنگ جای عالم و معلوم عوض شد و حتی عباس میرزا در یک مرحله از جنگ توانست، نیروهای پاسکویچ را تا تفلیس عقب براند.

رساله جهادیه ای که بیش از 140 نفر از مراجع و علماء در آن زمان آن را امضاء کرده بودند، باعث شد که مثل زمانی که بسیجیان به میدان نبرد با صدامیان رفتند، مردم آن روزگار نیز به جهاد با روس ها بروند.

شما در تاریخ دیدید که "مرحوم سید محمد مجاهد اصفهانی"[4] تفنگ به دوش گرفت و از نجف به ایران آمد و به قفقاز رفت. ایشان زمانی که در قزوین بودند، مردم قزوین آب وضوي آن بزرگوار را بابت تبرک به سر و صورت  خود می کشیدند.

مقاومتی که ایرانیان در برابر روس ها انجام دادند، به هیچ وجه شبیه مقاومت مردم مصر در برابر ناپلئون نبود. در جنگی که در الجزایر در سالهای 1850 میلادی رخ داد، نیز چنین مقاومتی صورت نگرفت. در هند سیطره کمپانی هند شرقی ادامه پیدا کرد تا اينكه سراسر هند به استعمار انگلیس در آمد. آسیای جنوب شرقی هم به استعمار کشور هلند در آمد. همه این ها از ممالک اسلامی بودند.

شرق آفریقا، به استعمار ایتالیا، از تنگه مالاکا[5] تا غرب آفریقا به استعمار انگلیس و فرانسه و سنگال، که دار المؤمنین غرب آفریقاست، به استعمار فرانسه در آمد و کشور نیجریه که از سال 1812 تا 1912 با پایه گذاری یک معلم مکتب های اسلامی به نام " عثمان دانفودیو"[6] حکومت اسلامی در شمال تشکیل داده بود، پس از 100 سال مقاومت مسلمانان، بالاخره مستعمره انگلیس شد.

تقریباً هیچ کشور اسلامی به غیر از ایران نماند که مستعمره نشود، ایرانی که حتی یک ثانیه هم مستعمره هیچ کشور خارجی نشد.

قرارداد تحت حمایگی ایران که در سال 1919 توسط "وثوق الدوله"[7] امضاء شد، با مقاومت مردم لغو گردید.

"قرارداد رویتر"[8] که طبق آن کل ایران تحت حمایه انگلیس قرار می گرفت، نیز با مخالفت "مرحوم آیت الله کنی"[9] روبرو شد و در نامه ای که به ناصرالدین شاه نوشت، فرمود: "قرار دادی که بسته اید، عملاً به بهانه این است که یک راه آهن سراسری از جلفا به چابهار بکشند و این قرارداد، شبیه قراردادی است که اگر اجرا شود، ایران همانند هند، -که ابتدا قراردادی با کمپانی هند شرقی بست و بعد از آن مستعمره انگلیس شد- مستعمره انگلیس خواهد شد" وبه ناصر الدین شاه دستور دادند که میرزا حسین خان سپهسالار را عزل کند و بعد به تهران بیاید. ناصرالدین شاه که در آن زمان از اروپا به سن پترزبورگ رفته بود و از آن جا با قطار به بندر آستارا خان و بعد با کشتی به بندر انزلی رفته بود، نامه مرحوم ملّا علی کنی در انزلی به دستش رسید و سپهسالار را عزل کرد و بعد به تهران آمد؛ فتوای مرحوم میرزا در سال 1309 باعث لغو قرارداد شد.

حرکت علماء در جهت تأسیس عدالتخانه دو هدف داشت: مقابله با استبداد و قطع ید استعمار در مشروطه.

همزمان با سفیر شدن "آقای لرد کرزن"، غربی ها تمام شهرهای ایران را شناسایی کردند- لرد کرزن یک سفر طولانی در ایران داشت که تمام مناطق شمال شرقی (خراسان) تا جنوب غربی (خوزستان) را شامل می شد. سفرنامه وی با نام "کتاب ایران و قضیه ایران"[10] با ترجمه مرحوم وحید مازندرانی، در 2 جلد موجود می باشد- بعد ها همین شخصیت که زمانی نائب السلطنه در هند بود، به مقام وزارت خارجه انگلستان منصوب شد. در واقع غربی ها در صدد بودند تا بدانند که ایران با تمام مشکلاتی که در آن زمان (حکومت قاجار) با آن مواجه بود، چگونه توانسته است در مقابل استعمار بایستد.

در زمان اوج اقتدار انگلیس،"لورس ساریس کوری" وزیر خارجه انگلیس سخنی گفت که ازمفهومش چنین استنباط می شود: "ما از دست ایرانیها خسته شده ایم؛ اگر به خاطر هندوستان نبود، ایران را به حال خودش رها می کردیم" در واقع ایرانی که به واسطه حکومت قاجار بخصوص از زمان ناصرالدین شاه بسیار ضعیف شده بود، با مقاومت ملّت، انگلیسی ها را به عجز وا داشته بود.

غربی ها به این نتیجه رسیدند که تنها دو عامل، رمز همبستگی مردم ایران است؛ در درجه اول مذهب تشیع و در درجه دوم خود هویت ایرانی. به عبارتی دیگر هویت ایرانی و مذهب تشیع در هم گره خورده است.

خداوند در ابتدای سوره مبارکه جمعه می فرماید: -پیامبر در زمان تلاوت این آیه دستشان را بر روی شانه های سلمان می گذاشتند- "آن هایی که بعداً می پیوندند، این ها قوم سلمان هستند" و در جای دیگری خطاب به اعراب می فرمایند: "اگر شما از دینتان برگردید، خداوند قومی را بر می انگیزد که خدا را دوست دارند و خدا هم آن ها را دوست دارد"؛ بعد می فرماید که آن ها قوم سلمان هستند.

این سابقه ایرانیان از صدر اسلام است و بعدها ایران همان مکانی شد که مردم أهل بیت را در آغوش گرفتند و بسیاری از سادات نيز به دلیل ظلم و ستم بنی أمیه و بنی عباس در سرزمین های عربی به این مکان کوچ کردند. بنا بر آمار سازمان اوقاف تعداد امامزاده ها و اماکن متبرکه در ایران بین 8 تا 9 هزار بقعه است.

یک دهم اماکن متبرکه ای که در ایران است، در تمام جهان اسلام وجود ندارد و اغلب این اماکن در ایران از قرون اولیّه اسلام باقی مانده است و این نشان می دهد که مردم ایران از ابتدا اسلام را پذیرفتند و اسلام امیر المؤمنین و اهل بیت را پذیرفتند و زیر بار ظلم بنی امیه نرفتند؛ بلکه آن را ساقط کردند. و با توجه به تدبیر خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط "مستعصم"[11] آخرین خلیفه عباسی، می توان نتیجه گرفت که در سقوط بنی عباس هم دخیل بودند.

ایرانی ها بعد از سرنگونی بنی أمیه اعلام کردند که پرچم اسلام را تنها به دست أهل بیت می دهیم؛ بنی عباس خودشان را به عنوان أهل بیت جا زدند. زمانی که "ابومسلم خلال"[12] برای امام صادق (علیه السلام) نامه نوشت، امام نامه را سوزاندند تا ثابت کنند که نه ابومسلم خلال و نه ابومسلم خراسانی[13] و ... هیچ یک، آن شخصیتی نیستند که مردم فکر می کنند.

قیام مردم برای سرنگونی بنی امیه از مرو شروع شد، به روایات مختلف حدود یک هفته تا یک ماه "برای یحيي بن زید بن علی بن حسین(علیه السلام)"[14] عزاداری کردند و بعد برای سرنگونی "مروان بن محمد" [15] معروف به "مروان حمار" آخرین خلیفه اقدام کردند و پرچم را به دست أهل بیت دادند.

أکثریت شاعران بزرگ ما و علماء در رشته های مختلف فلسفه، ریاضی، پزشکی، شعر و أدبیات، یا شیعه بودند و یا به شدت دوستدار أهل بیت بودند.

شعر زیر متعلّق به نظامی گنجوی است که در خصوص منطقه آذربایجان سروده است؛ با بررسی این شعر می توان به مذهب نظامی گنجوی پی برد.

ز بعد معرفت کردگار لم یزلی نبی شناسم و آنگه علی و آل علی

خداست آنکه تعلق نمودنِ کُنهَش برون نهاده قدم از حدود محتملی

نبی است آن که بوَد در مدارس تحقیق                   بری کتاب کمالش ز نکته جدلی

علی است آن که گدازد به برق لمعه تیغ                  حسود را که بوَد نقد بوته دغلی

علی است آنکه ز فرط کمال و کشف و رموز به نزد خالق و مخلوق والی است و ولی

شعر زیر هم که سعدی شیرازی آن را سروده است، نشان می دهد که دید سعدی نسبت به أمیر المؤمنین چگونه بوده است:

کسري چه زور و زر که وصف علي کند       جبار در مناقب او گفت: هل أتي

زور آزماي قلعه خيبر که بند او                 در يکدگر شکافت به بازوي لافتي

شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود        خودسوز در نماز و جهانسوز در بقا

ديباچه مروت و سلطان معرفت                  لشکرکش فتوت و سردار أتقيا

فردا که هر کسي به شفيعي زنند دست     مائيم و دست و دامن معصوم مرتضي

رباعیات حافظ در باره حضرت علی (علیه السلام) به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری.

مردی ز کننده در خیبر پرس                 اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ     سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس

رباعی دیگری از حافظ:

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای           ما را نگذارد که در آییم ز پای

تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای                         سر پنجه دشمن افکن ای شیر خدای

این مطالب در خصوص فردوسي و خاقانی نیز صادق است؛ همان طوری که می دانیم فردوسی جزو بزرگترین شاعران فارسی زبان است و دیباچه ایشان از ارادت قطعی این شاعر بزرگ، به أهل بیت و شیعیان حکایت دارد.

بخش أعظم تمدن اسلامی مدیون ایران است؛ و به جرأت می توان نسبت به شیعه بودن بسیاری از بزرگان تاریخ، فلسفه و پزشکی، همچون فارابی، ملّا صدرا، شیخ إشراق، شیخ الرئیس، تأکید کرد.

با وجود زمینه مساعدی که برای اسلام در ایران وجود داشت، شیعه در خود ایران و در خارج از ایران در حصر و غربت بود. شهید ثانی[16] را به إتّهام تشیع به شهادت رساندند و خاندان شیخ بهایی[17] نیز (پدرش، خود ایشان و برادرش) به ایران هجرت کردند.

تا اینجا مشخص شد که صفویه از خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی است و معلوم شد که صفویه همان سرشاخه تشیع است.

بدون تردید عرفان اسلامی و فتوت هر دو سرشاخه تشیع هستند؛ یعنی شما یک عارف پیدا نمی کنید که ارادت به أهل بیت نداشته باشد و أمیر المؤمنین را مقتدای اصلی خود نداند؛ این به آن معنی نمی باشد که هر چیزی که صوفیه به آن اعتقاد دارند، درست پنداریم؛ بلکه به این معنی است که در برابر ظلم و ستمی که خلفای عباسی و بنی أمیه نسبت به شیعه روا مي داشتند، این تقیّه[18] و حفظ عقیده بوده است.

"مرحوم آیت الله مرعشی" اهتمامشان این بود که شجره نامه های مخفی مانده از سادات علوی را آشکار کنند.

"پادشاه برونئی" [19] دار الصلاة در آسیای جنوب شرقی اظهار داشت که ما سیّد حسنی هستیم، اما شجره نامه نداریم. ما به آقای "دکتر محمود مرعشی" مراجعه کردیم و شجره نامه "سلطان حسن البلكیا" را گرفتیم و طی مراسمی تحویل ایشان دادیم.

در آن زمان افراد از اینکه به دیگران بگویند كه "ما أولاد أمیر المؤمنین هستیم"، تقیّه می کردند تا چه برسد به اینکه بگویند "ما شیعه هستیم".

در چنین شرایطی اگر وحدت شیعه و سنی در جایی مطرح است، معنی اش این نیست که شیعه، سنی بشود و سنّی، شیعه بشود؛ هر کسی هر مذهبی را كه دارد، باید حفظ کند؛ اما در برابر دشمنان اسلام باید در مشترکات دینشان (توحید-نبوت- معاد) وحدت داشته باشند.

نکته قابل توجه اینکه به غیر از یک گروه نو ظهور که معلوم نیست كه به کدام استعمار متّصل است و برخی از أسناد از وابستگی آنها به وهابیت حکایت دارد، بقیه برادران أهل تسنن نيز أهل بیت را یکی از ثقلین می دانند.

مثلاً در نظامیه هایی مانند نظامیه بغداد[20] در أیّام محرم، مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) را برپا می کردند.

ایران بعد از پذیرش اسلام یکپارچه نبود و در ابتدای کار بخشی از کلیت أمت اسلامی به شمار می رفت که همه یکپارچه بودند؛ اما بعد از آن، بنی أمیه خلافت اسلامی را به سلطنت جاهلی تبدیل کرد.

پسر مغیره[21] چنین نقل می کند: "شبی تا دیر وقت پدرم به منزل نیامد؛ بعد از نماز صبح که آمد، بسیار متغیر و ناراحت بود. علّتش را پرسیدم؛ گفت: من اکنون از نزد خبیث ترین آدم ها می آیم. و بعد اینگونه تعریف کرد؛ نزد معاویه نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم و من به او گفتم که بالاخره پیروز شدی؛ أمیر المؤمنین که شهید شد، امام حسن نيز مجبور به صلح شد و تو اکنون تمام جهان اسلام را در اختیار داری! -بعد از صلح امام حسن(علیه السلام) معاویه در مسجد کوفه بالای منبر رفت و گفت: “ای مردم عراق من به خاطر نماز و روزه با شما نجنگیدم، من برای به دست آوردن حکومت با شما جنگیدم" [22]- معاویه گفت: "مغیره، چه می گویی؟" در همین لحظه مؤذن، اذان گفت: «...اشهد أنَّ محمداً رسول الله... » معاویه ادامه داد: "می بینید، هنوز نام این مرد هاشمی را بالای مناره ها می برند". آنقدر این سخن برایم سنگین بود که متوجه نشدم چه می گوید. گفتم: "منظورت چیست؟" گفت: "یعنی هنوز هم به رسالت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت می دهند". در واقع منظور معاویه این بود که ما (بنی امیه) آمده ایم تا بساط اسلام را برچینیم، اما با وجود تلاشهایی که کرده ایم، هنوز نام پیامبر را بالای مناره ها می برند.

اینجاست که به راز مقابله أمیر المؤمنین با معاویه پی می بریم. هرچند در آن زمان عدّه ای حضرت را نصیحت می کردند که کاری با معاویه و خلیفه دوم و سوم نداشته باشند.

پس نتیجه می گیریم که انحرافی که در اسلام بنی أمیه ایجاد شده بود، جز با خون امام حسین (علیه السلام)، قابل اصلاح نبود.

در واقع اگر ائمه و جهاد ایشان از جمله جهاد أمیر المؤمنین (علیه السلام)، صلح حکیمانه امام حسن (علیه السلام)، قیام امام حسین (علیه السلام) نبود، دیگر از اسلام و تشیع خبری نبود.

با وجود اینکه حکومتهای شیعی زیادی در جهان اسلام از جمله در زمان آل بویه، زیدی های طبرستان، اسماعیلیه خراسان، گلستان، ما وراء النهر، فاطمیان شمال آفریقا، بنی حمدان شام، زیدیه یمن، به وجود آمد، اما هیچ کدام نتوانستند خدمتی را که صفویه برای ایران انجام داد، انجام دهند.

در فاصله زمانی بین پذیرش اسلام تا شکل گیری حکومت صفویه، اسلام ابزار دستی برای کسانی مانند محمود غزنوی، طغرل سلجوقی و... بود که در چند گوشه برای خود حکومت می کردند.

در ایران قبل از صفویه 15 حکومت وجود داشت که عبارت بودند از کرمان – فارس – خوزستان- مازندران- خراسان- عراق عجم- آذربایجان و... که این حکومت ها نسبت به همدیگر هیچ احساس تجانسی نداشتند.

بالاخره ایران تحت سم ستوران مغول درآمد؛ اما مغولان از زمانی که با  اتابکان فارس کنار آمدند، دیگر کاری به فارسها نداشتند.

سعدی در توصیف این حادثه زمانی که از سفر به ایران برمی گردد، چنین می سراید:

چو باز آمدم کشور آسوده دیدم                      ز گرگان به در رفته آن تیز چنگی

خط ماهرویان چو مشک تتاری                      سر زلف خوبان چو درع فرنگی

به نام ایزد آباد و پر ناز و نعمت                     پلنگان رها کرده خوی پلنگی

درون مردمی چون ملک نیک محضر               برون، لشکری چون هژبران جنگی

چنان بود در عهد اول که دیدی                    جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی

چنین شد در ایام سلطان عادل                     اتابک ابوبکربن سعد زنگی

یعنی علّت آسوده شدن کشور به خاطر حکومت اتابک "سعد زید زنگی" است.

در واقع سعدی به همان منطقه فارس قناعت و کشور را فارس(استان فارس) خطاب کرده است.

"محمد خان شیبانی"[23] معروف به شیبک خان در پاسخ به نامه "شاه اسماعیل" که او را تهدید کرده بود و نوشته بود "اگر از خراسان بیرون نروی، خودم می آیم و تو را بیرون می کنم" چنین می نویسد: "ما ورثه تیموریم و شما ورثه آق قویونلوها هستید؛ مرز بین ما و شما فقط عراق عجم است." اما شاه اسماعیل به خراسان می رود و محمد خان شیبانی را از بین می برد و سرش را جدا می کند و پوست سرش را پر از کاه پر می کند و برای "سلطان بایزید عثمانی" که با هم متحد بودند، می فرستد. صفویه توانست چنین کشوری را یکپارچه کند.

کشوری که امروزه ما وارثش هستیم، میراث صفویه است.

فقه شیعه بعد از صفویه، توسعه پیدا کرد. در آن زمان "محقق ملی"[24] شرایع را می نوشت و مرحوم "صاحب جواهر" [25] شرحش را مکتوب می کرد.

با اینکه بسیاری از مستندات أولیه أحادیث از بین رفته بود، اما علّامه مجلسی توانست آنها را در 110 جلد جمع آوری کند.

فلسفه خالص شیعه که توسط میر داماد، میرفندرکسی، ملّا صدرا ایجاد شد، در سایه أمنیتی بود که صفویه ایجاد کرده بود. غربی ها وقتی دیدند که این مردم یکپارچه هستند و صدای مقتدرترین رئیس جمهور انگلیس را درآورده اند و قرارداد تحت الحمایگی ایران با وثوق الدوله را همین مردم باطل کرده اند، به این نتیجه رسیدند که باید 2 اصل را از این مردم بگیرند، "یکی همبستگی مذهبی و دیگری همبستگی ملی"

محمد شاه برای سرکوب شورش "کامران میرزا"[26] به قلعه هرات حمله کرد، انگلیسی ها درصدد برآمدند تا هرات را از ایران جدا کنند، آنها هم در عوض در خارک نیرو پیاده کردند و اعلام کردند که اگر هرات را رها نکنید، ما جنوب ایران را اشغال خواهیم کرد.

"جان مک نیل"[27] وزیر مختار انگلیس چون از اختلاف مرحوم "سید محمد باقر شفتی"[28] که از شاگردان "مرحوم وحید بهبهانی" در اصفهان بودند، مطّلع بود، نامه ای برای ایشان نوشت. مرحوم سید شفتی در پاسخ چنین فرمودند: "اگر من با شاه کشورم اختلاف نظر دارم، به شما ربطی ندارد؛ ما در امور مربوط به خارجی ها متّحدیم"

بعدها می بینیم که "آقاخان محلّاتی"[29] قیام می کند و مسلک اسماعیلیه را به صورت تحریف شده در ایران علم می کند.

"میرزا علی محمد باب"[30] پس از بنیانگذاری فرقه بابیه آصف الدوله را در خراسان تحریک و اعلام می کند: "همانطور که هرات را از ایران جدا کردی، باید خراسان را هم از ایران جدا کنی" تا اینکه زمان مشروطه فرا می رسد و علماء برای تأسیس عدالت خانه در قم متحصن می شوند و عده ای تحت تأثیر انگلیسی ها قرار می گیرند و در سفارت انگلیس تحصن می كنند.-این افراد همان گروهی بودند که با مشروطه مشروعه مخالفت کردند-

مرحوم "شیخ فضل الله نوری" را به دار آویختند و یک سال بعد هم "سید عبدالله بهبهانی" را در راهرو مجلس ترور کردند.

با این کارها می خواستند، صفویه را که هم باعث تشیع بود و هم دارای هویتی ایرانی بود، به انحراف بکشند.

همان صفویه ای که مراسم سینه زنی و عزاداری را در عاشورا به راه می اندازد، نوروز را هم احیاء می کند و شاهنامه خوانی را در قهوه خانه ها مرسوم می سازد و این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ یعنی بازگشت به هویت شیعی ایرانی و این کیمیاگری را تنها صفویه انجام داد.

اگر قرار باشد که این مملکت از هم بپاشد، هم باید ریشه تشیع و هویت و همبستگی ایرانی را بزنند و هم باید صفویه را بی حیثیت کنند.

در این باب یعنی بی حیثیت کردن صفویه افراد زیادی وارد شدند که یکی از آنها "احمد کسروی"[31] است. وی که اصلاً دین نداشت، در اواخر عمرش ادعای پیغمبری کرد و گفت: "من «پاک دینی» را آورده ام" و سالی یک بار جشن کتاب سوزان به راه می انداخت و کتب معتبر شیعه را می سوزاند. وی باشگاهی به نام باغبان آزادگان راه اندازی کرده بود.

سال 1325 درسالنامه نور و دانش از احمد کسروی چنین نقل شده بود: "برای من چه قدر آسان است که سخنانی را بیآغازم و مسلمانان را به زحمت و مشکل بیندازم."

در جای دیگری برای تخریب صفویه و برای آنکه آن را از مشروعیت بیندازد، اعلام کرد که "صفویان اصلاً سید نبودند."

عدّه ای از روشنفکران مسلمان هم که می خواستند از تشیع دفاع کنند، همان سخن معروف را آوردند و إقرار داشتند که تشیع دو گونه است: تشیع صفوی، تشیع علوی.

در اینجا این سوال مطرح می شود که اگر تشیع صفوی مذموم است، پس چه کسانی و با چه مذهبی در برابر انگلیسیها ایستادند و مرحوم میرزای شیرازی تحت تأثیر چه مذهبی فتوی داد؟

"سید جمال" طرحی ارائه داد که بر مبنای آن کل جهان اسلام یکی شود و ریاست آن بر عهده امپراطوری عثمانی باشد؛ علمای نجف به این دلیل که معتقد بودند كه ایران تنها کشور شیعی است که می توان شیعه را آزادانه در آن ترویج داد، با طرح وی مخالفت کردند.

بنابراین صفویه ستیزی، برابر با شیعه ستیزی و ایران ستیزی است. بدون تردید هیچ سلسله ای در ایران به اندازه صفویه به وحدت ایران اسلامی و به احیای تشیع کمک نکرده است و زمزمه هایی که از جاهای مختلف شنیده می شود یا از جانب دوستان ناآگاه است و یا از جانب دلبستگان به عوامل بیگانه.

با اینکه تشیع در ایران زمینه داشت، ولی برای مقابله با تهاجم عمّال خلافت،در مورد آن تقیّه به وجود آمد و تا حدّ باطنی گری پیش رفت که خود نوعی انحراف است.

با وجود همه این مشکلات، صفویه با اعتماد تمام به میدان آمدند و این کشور و مذهب را حفظ کردند و حاصل آن سفره ای است که امروزه در ایران گسترده شده است و تنها کشوری که در طول 200 سال بیداری اسلامی، پرچمدار احیاء ارزش های اسلامی بوده، ایران است. چنانچه با مطالعه بیداری اسلامی از شرق و غرب عالم، به این نتیجه می رسیم که هیچ کشوری به اندازه ایران در تقابل با استعمار پیشتاز و مؤثر نبوده است و پرچم دار این بیداری اسلامی رهبر کبیر انقلاب است که از روزی که مبارزه اش را بر علیه شاه شروع کردند، فرمودند: "دشمن اصلی ما در منطقه اسرائیل است و ما باید با او مقابله کنیم."

"یاسر عرفات" در مورد "مرحوم نواب صفوی" این چنین نقل می کند: "هنوز دانشجو بودم که نواب صفوی به قاهره آمد و در آنجا سخنرانی کرد و من تحت تأثیر سخنان ایشان قرار گرفتم" این در واقع نقش یک جوان مبارز ایرانی را نشان می دهد؛ چه برسد به رهبر این انقلاب که از همان ابتدا قضیه آزادی فلسطین را در کنار آزادی ایران مطرح کردند.

امروزه می بینیم که همه مسلمانان أعمّ از شیعه و سنّی تکیه گاهشان ایران است و این از برکت رهبری معظم انقلاب است که وقتی حرکت در مصر و تونس شروع شد، ایشان برای اینکه دیگران از این بیداری سوء استفاده نکنند و بر موج بیداری اسلامی سوار نشوند و آن را به انحراف نکشند، در نماز جمعه خطّ خود را مشخص کردند.

امروزه ما می بینیم هر مسلمانی که در هر گوشه ای از دنیا علیه استعمار غرب و نفوذ صهیونیسم پرچمی بلند می کند، تحت تأثیر جمهوری اسلامی است. و این نهضتی به جا مانده در طول تاریخ 1400 ساله است که در زمان صفویه إحیاء و باز سازی شد و در عهد جمهوری اسلامی دوباره تألیف شد و به بازسازی رسيد.




[1] . پاول دیمیتریویچ سیسیانوف (۱۹ سپتامبر ۱۷۵۴، مسکو-۲۰ فوریه ۱۸۰۶( از فرماندهان نظامی گرجی تبار امپراتوری روسیه بود. وی در سرکوب انقلاب مردم لهستان در سال ۱۷۹۴ و جنگ‌های ایران و روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) شرکت داشت.

[2] . حاکم شهر باکو در جریان جنگ ده ساله ایران و روس.

[3] . سردار روسی در دوره دوم جنگهای ایران و روس .

[4] . آقا سید محمد مجاهد اصفهانی حائری (1180-1242 هـ.ق) فرزند علامه جلیل آقا سید علی طباطبائی صاحب ریاض المسائل،فقیه کامل،مجاهد،پس از آنکه ایران در مرحله اول جنگ با روسها شکست خورد و طبق عهد‏نامه قسمتی از قفقاز را تصرف نمود، بنای بد رفتاری و ظلم را نسبت به عموم ساکنین آن شهرها و بخصوص مسلمین‏ گذارد،مردم به علماء مراجعه کرده و از آنان استمداد نمودند. مرحوم آقا سید محمّد طبق وظیفه شرعی که مرجعیت تقلید داشت، حکم به جهاد داد و از این رو به سیّد مجاهد شهرت یافت.

[5] . تنگه مالاکا بین سوماترا و شبه جزیره مالزی قرار دارد. به شکل بحث برانگیزی مهمترین مسیر کشتیرانی جهان محسوب می شود.

[6] . هم اکنون نام دانشگاهی در نیجریه

[7] . میرزا حسن خان وثوق الدوله (حسن وثوق) فرزند میرزا ابراهیم معتمد السلطنه و برادر بزرگ احمد قوام (قوام السلطنه) بود.

[8] . امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر) یهودی انگلیسی(و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد . به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره(، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهره‌برداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال درازای پرداخت شش میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت.

[9] . مرحوم ملا علی کنی یکی از شخصیت های معنوی و مراجع بزرگ در عصر قاجار است

[10] . حاصل  این سفر کرزن و چند سفر دیگر ، سه کتاب بود : «روسیه در آسیای مرکز» (1889 م)، «ایران و قضیه ایران» (1892م) ، که نام آورترین اثر او بود، و «مسائل خاور دور» (1894م)

[11] . با در گذشت مستنصر، پسرش ابو احمد عبدالله ملقب به المستعصم بالله به سال 640 ق / 1242 م بر تخت خلافت نشست.

[12] . ابوسلمه خلال همدانی یا ابوسلمه حفض بن سلیمان همدانی مشهور به وزیر آل محمد (درگذشته ۱۳۲ ه ق برابر با ۷۵۰ م) داعی بزرگ عباسیان است. او از نظر نفوذ و قدرت همپای ابومسلم خراسانی بود و در برانداختن بنی‌امیه نقش بسزایی داشت.

[13] . عبدالرحمن بن مسلم معروف به ابومسلم خراسانی یکی از بزرگترین سرداران عباسی در ابتدای خلافت آنها و از ارکان اصلی قدرت یافتن آنها محسوب می شود.

[14] . زید از فرزندان والامقام امام سجاد علیه السلام بود. کنیه اش ابوالحسین و مادرش ام ولد بود.
زید علیه حکومت بنی امیّه قیام مسلحانه کرد، و برای امر به معروف و نهی از منکر و به انتقام خون امام حسین علیه السلام به پا خاست. او در 42 سالگی به شهادت رسید.

[15] . مروان بن محمد بن مروان بن حکم اموی، مکنّی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق الله چهاردهمین و آخرین خلیفه اموی می باشد. وی در سال 72 ه. ق در الجزیره که پدرش والی آنجا بود، متولد شد.

[16] . زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی از بزرگترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است. وی در سال 911ق . در شهرک جبع درجنوب لبنان دیده به جهان گشود.

[17] . بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد.

[18] . تقیه نوعی تاکتیک مبارزه ی موثری است برای حفظ ایمان نه حفظ شخص، ضمن اینکه آن شخص هم اگر فرد موثری باشد، باید محفوظ بماند

[19] . برونئی دارالسلام (Brunei Darussalam) کشوری است اسلامی واقع در جنوب شرق قاره آسیا ، شمال جزیره برونئو (کالیمانتان) ، بین دو ایالت صباح و ساراواک (مالزی) و در کنار دریای چین جنوبی .

[20] . توسط خواجه نظام الملک طوسی که یک وزیر شافعی بود و خیلی هم بر روی مذهب شافعی و اصول اشعری تکیه داشت، بنا شده بود.

[21] . مغیره از دوستان معاویه و فردی ظالم و فاجر بود و مدتی هم حاکم عراق بود.

[22] . این موضوع را مورخین شیعه و سنی هر دو نوشته اند.

[23] . شیبک خان ازبک (متولد ۸۵۵ ق./۸۳۰ خ.؛ مرگ ۹۱۶ ق./۸۸۹ خ.) بنیانگذار خاندان پادشاهی شیبانی (شیبانیان( ازبکان بود.

[24] . محقق حلّی کسی است که شهرت علمی او از لقبش نمایان است.او بحق شایستگی این لقب را دارد. زیرا در دوران خود، گذشته از اینکه بزرگترین فقیه و دانشمند شمرده می شد، کتابی در فقه نوشت بنام شرائع الاسلام فی معرفة الحلال و الحرام که معروف به کتاب شرایع است.

[25] . یكي از فقهاي نامدار و جاودان شيعه، محمدحسن نجفي، صاحب كتاب «جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام» مي‌باشد.

[26] . کامران میرزا (۱۲۳۵-۱۳۰۷) ملقب به نایب‌السلطنه شاهزاده قاجار و فرزند سوم ناصرالدین شاه و برادر مسعود میرزا ظل‌السلطان و مظفرالدین شاه بود.

[27] . جان مك‌نيل وزير مختار انگليس در زمان محمدشاه قاجار

[28] . حاج سید محمد باقر شفتی، معروف به «حجة الاسلام»، از بزرگ ترین و با نفوذترین عالمان ایران در قرن های دوازدهم و سیزدهم هجری بود.

[29] . رییس طایفه‏ اسماعیلیان نزارى. معروف به حسنعلى شاه و ملقب به آقاخان اول. در كهك به دنیا آمد. حسنعلى پسرشاه خلیل‏اللَّه، معروف به سید كهكى، از درباریان دوره‏ قاجار بود.

[30] . "میرزا علی‌محمد شیرازی" معروف به "باب"[1] فرزند سیّد رضا بزاز و فاطمه بیگم[2]، در اول محرم سال 1235 هجری مصادف با 13 اکتبر 1819 میلادی، در شهر شیراز بدنیا آمد.

[31] . احمد کسروی از چهره‌های جنجالی تاریخ معاصر ایران و موضوع مناقشات بسیاری است. کسروی از دو جنبه اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ‌نگاری، به ویژه تاریخ مشروطیت، و دیگر از منظر دشمنی‌هایی که با تشیع و ائمه‌ معصومین (علیهم السلام) داشته و ادعاهایی که در مورد برانگیختگی خود مطرح می‌کرده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگداشت روز استان – دکتر ولایتی – 90/05/04

امید است این مجلس مقدمه ای برای کار اساسی و مستمر و پایدار و همچنین تأسیس دبیر خانه ای باشد که نقش اردبیل را به طور خاص و آذربایجان را به طور عام در تاریخ استقلال ایران و ابتلای تشیع پی گیری کند؛ چرا که اثبات وجود صفویه، به سختی اثبات وجود آفتاب است.

هویت جدیدی که در کشور ما به وجود آمده و بازسازی شده و قدم به عرصه تاریخ به صورت یکپارچه گذاشته است، مدیون صفویه است؛ پس ما باید از صفویه دفاع کنیم.

اگر تشیع بعد از گذشت 900 سال از پیدایش اسلام پایگاهی پیدا کرده و توانسته است معارف اهل بیت (علیه السلام) را که همان اصل اسلام است، ترویج دهد، مدیون صفویه است

 

پیدایش صفویه، تبلور آرمان تشیع و هویت ایرانی است. در اینجا این سؤال پیش می آید که چه چیزی باعث شده است كه از یک امر بدیهی، با استدلالهای محکمی دفاع کنیم؟ یا به عبارت دیگر چه عاملی باعث شده است که ما بگوییم صفویه به این کشور خدمت کرده است و تلاش کنیم که آن را اثبات کنیم؟

بنده فکر می کنم باید از آسیب شناسی قضیه شروع کنیم، و این آسیب شناسی به عصر استعمار و آغاز استعمار کشورهای اسلامی در نقاط مختلف جهان بر می گردد، و تنها کشوری که بیش از هر کشوری در برابر آن مقاومت کرد، ایران بود.

مطابق با تاریخ میلادی، سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه رخ داد. غربی ها به این انقلاب افتخار می کنند؛ اما این انقلاب برای جهان اسلام هیچ گشایشی به وجود نیاورد.

انقلاب لیبرال دموکراسی در فرانسه شاید برای مردم فرانسه مفید بود و آزادی آورد و آنان را از چنگال لوئی شانزدهم خلاص کرد، اما حاصل این شد که بعد از 9 سال ناپلئون، به مصر که یک کشور اسلامی بود، حمله کرد و آن جا را با جنگ و خونریزی تصرف کرد و مصر مستعمره فرانسه شد.

با فاصله 5 سال تحت تأثیر تحولاتی که در اروپا اتفاق افتاده بود، بالاخره روس ها به ایران حمله کردند. در سال 1803 دو دوره جنگ به ایران تحمیل کردند که جمعاً کم تر از 12 سال طول کشید؛ (یک دوره 10 ساله و یک دوره کم تر از 2 سال) که در آن بخشی از ایران را تصرف کردند و درصدد رسیدن به خلیج فارس بودند که مقاومت ایرانیان به خصوص مردم آذربایجان، مانع از تحقق وصیت پتر کبیر شد.

در آن زمان عباس میرزا فرماندار آذربایجان بود. فتحعلی شاه دستور داده بود که هم نیرو و هم هزینه لشکر کشی را از میان مردم آذربایجان تهیه کنند. مردم حدود ده سال مقاومت کردند، حتی اولین فرمانده روس ها یعنی "سیسیانوف"[1] به دست "حسین قلی خان فرماندار بادکوبه"[2] کشته شد؛ طوری که مجبور شدند "ایوان پاسکویج"[3] را برای مقابله با ایرانی ها از جبهه اروپای شرقی بیاورند. لذا بارها در میدان جنگ جای عالم و معلوم عوض شد و حتی عباس میرزا در یک مرحله از جنگ توانست، نیروهای پاسکویچ را تا تفلیس عقب براند.

رساله جهادیه ای که بیش از 140 نفر از مراجع و علماء در آن زمان آن را امضاء کرده بودند، باعث شد که مثل زمانی که بسیجیان به میدان نبرد با صدامیان رفتند، مردم آن روزگار نیز به جهاد با روس ها بروند.

شما در تاریخ دیدید که "مرحوم سید محمد مجاهد اصفهانی"[4] تفنگ به دوش گرفت و از نجف به ایران آمد و به قفقاز رفت. ایشان زمانی که در قزوین بودند، مردم قزوین آب وضوي آن بزرگوار را بابت تبرک به سر و صورت  خود می کشیدند.

مقاومتی که ایرانیان در برابر روس ها انجام دادند، به هیچ وجه شبیه مقاومت مردم مصر در برابر ناپلئون نبود. در جنگی که در الجزایر در سالهای 1850 میلادی رخ داد، نیز چنین مقاومتی صورت نگرفت. در هند سیطره کمپانی هند شرقی ادامه پیدا کرد تا اينكه سراسر هند به استعمار انگلیس در آمد. آسیای جنوب شرقی هم به استعمار کشور هلند در آمد. همه این ها از ممالک اسلامی بودند.

شرق آفریقا، به استعمار ایتالیا، از تنگه مالاکا[5] تا غرب آفریقا به استعمار انگلیس و فرانسه و سنگال، که دار المؤمنین غرب آفریقاست، به استعمار فرانسه در آمد و کشور نیجریه که از سال 1812 تا 1912 با پایه گذاری یک معلم مکتب های اسلامی به نام " عثمان دانفودیو"[6] حکومت اسلامی در شمال تشکیل داده بود، پس از 100 سال مقاومت مسلمانان، بالاخره مستعمره انگلیس شد.

تقریباً هیچ کشور اسلامی به غیر از ایران نماند که مستعمره نشود، ایرانی که حتی یک ثانیه هم مستعمره هیچ کشور خارجی نشد.

قرارداد تحت حمایگی ایران که در سال 1919 توسط "وثوق الدوله"[7] امضاء شد، با مقاومت مردم لغو گردید.

"قرارداد رویتر"[8] که طبق آن کل ایران تحت حمایه انگلیس قرار می گرفت، نیز با مخالفت "مرحوم آیت الله کنی"[9] روبرو شد و در نامه ای که به ناصرالدین شاه نوشت، فرمود: "قرار دادی که بسته اید، عملاً به بهانه این است که یک راه آهن سراسری از جلفا به چابهار بکشند و این قرارداد، شبیه قراردادی است که اگر اجرا شود، ایران همانند هند، -که ابتدا قراردادی با کمپانی هند شرقی بست و بعد از آن مستعمره انگلیس شد- مستعمره انگلیس خواهد شد" وبه ناصر الدین شاه دستور دادند که میرزا حسین خان سپهسالار را عزل کند و بعد به تهران بیاید. ناصرالدین شاه که در آن زمان از اروپا به سن پترزبورگ رفته بود و از آن جا با قطار به بندر آستارا خان و بعد با کشتی به بندر انزلی رفته بود، نامه مرحوم ملّا علی کنی در انزلی به دستش رسید و سپهسالار را عزل کرد و بعد به تهران آمد؛ فتوای مرحوم میرزا در سال 1309 باعث لغو قرارداد شد.

حرکت علماء در جهت تأسیس عدالتخانه دو هدف داشت: مقابله با استبداد و قطع ید استعمار در مشروطه.

همزمان با سفیر شدن "آقای لرد کرزن"، غربی ها تمام شهرهای ایران را شناسایی کردند- لرد کرزن یک سفر طولانی در ایران داشت که تمام مناطق شمال شرقی (خراسان) تا جنوب غربی (خوزستان) را شامل می شد. سفرنامه وی با نام "کتاب ایران و قضیه ایران"[10] با ترجمه مرحوم وحید مازندرانی، در 2 جلد موجود می باشد- بعد ها همین شخصیت که زمانی نائب السلطنه در هند بود، به مقام وزارت خارجه انگلستان منصوب شد. در واقع غربی ها در صدد بودند تا بدانند که ایران با تمام مشکلاتی که در آن زمان (حکومت قاجار) با آن مواجه بود، چگونه توانسته است در مقابل استعمار بایستد.

در زمان اوج اقتدار انگلیس،"لورس ساریس کوری" وزیر خارجه انگلیس سخنی گفت که ازمفهومش چنین استنباط می شود: "ما از دست ایرانیها خسته شده ایم؛ اگر به خاطر هندوستان نبود، ایران را به حال خودش رها می کردیم" در واقع ایرانی که به واسطه حکومت قاجار بخصوص از زمان ناصرالدین شاه بسیار ضعیف شده بود، با مقاومت ملّت، انگلیسی ها را به عجز وا داشته بود.

غربی ها به این نتیجه رسیدند که تنها دو عامل، رمز همبستگی مردم ایران است؛ در درجه اول مذهب تشیع و در درجه دوم خود هویت ایرانی. به عبارتی دیگر هویت ایرانی و مذهب تشیع در هم گره خورده است.

خداوند در ابتدای سوره مبارکه جمعه می فرماید: -پیامبر در زمان تلاوت این آیه دستشان را بر روی شانه های سلمان می گذاشتند- "آن هایی که بعداً می پیوندند، این ها قوم سلمان هستند" و در جای دیگری خطاب به اعراب می فرمایند: "اگر شما از دینتان برگردید، خداوند قومی را بر می انگیزد که خدا را دوست دارند و خدا هم آن ها را دوست دارد"؛ بعد می فرماید که آن ها قوم سلمان هستند.

این سابقه ایرانیان از صدر اسلام است و بعدها ایران همان مکانی شد که مردم أهل بیت را در آغوش گرفتند و بسیاری از سادات نيز به دلیل ظلم و ستم بنی أمیه و بنی عباس در سرزمین های عربی به این مکان کوچ کردند. بنا بر آمار سازمان اوقاف تعداد امامزاده ها و اماکن متبرکه در ایران بین 8 تا 9 هزار بقعه است.

یک دهم اماکن متبرکه ای که در ایران است، در تمام جهان اسلام وجود ندارد و اغلب این اماکن در ایران از قرون اولیّه اسلام باقی مانده است و این نشان می دهد که مردم ایران از ابتدا اسلام را پذیرفتند و اسلام امیر المؤمنین و اهل بیت را پذیرفتند و زیر بار ظلم بنی امیه نرفتند؛ بلکه آن را ساقط کردند. و با توجه به تدبیر خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط "مستعصم"[11] آخرین خلیفه عباسی، می توان نتیجه گرفت که در سقوط بنی عباس هم دخیل بودند.

ایرانی ها بعد از سرنگونی بنی أمیه اعلام کردند که پرچم اسلام را تنها به دست أهل بیت می دهیم؛ بنی عباس خودشان را به عنوان أهل بیت جا زدند. زمانی که "ابومسلم خلال"[12] برای امام صادق (علیه السلام) نامه نوشت، امام نامه را سوزاندند تا ثابت کنند که نه ابومسلم خلال و نه ابومسلم خراسانی[13] و ... هیچ یک، آن شخصیتی نیستند که مردم فکر می کنند.

قیام مردم برای سرنگونی بنی امیه از مرو شروع شد، به روایات مختلف حدود یک هفته تا یک ماه "برای یحيي بن زید بن علی بن حسین(علیه السلام)"[14] عزاداری کردند و بعد برای سرنگونی "مروان بن محمد" [15] معروف به "مروان حمار" آخرین خلیفه اقدام کردند و پرچم را به دست أهل بیت دادند.

أکثریت شاعران بزرگ ما و علماء در رشته های مختلف فلسفه، ریاضی، پزشکی، شعر و أدبیات، یا شیعه بودند و یا به شدت دوستدار أهل بیت بودند.

شعر زیر متعلّق به نظامی گنجوی است که در خصوص منطقه آذربایجان سروده است؛ با بررسی این شعر می توان به مذهب نظامی گنجوی پی برد.

ز بعد معرفت کردگار لم یزلی نبی شناسم و آنگه علی و آل علی

خداست آنکه تعلق نمودنِ کُنهَش برون نهاده قدم از حدود محتملی

نبی است آن که بوَد در مدارس تحقیق                   بری کتاب کمالش ز نکته جدلی

علی است آن که گدازد به برق لمعه تیغ                  حسود را که بوَد نقد بوته دغلی

علی است آنکه ز فرط کمال و کشف و رموز به نزد خالق و مخلوق والی است و ولی

شعر زیر هم که سعدی شیرازی آن را سروده است، نشان می دهد که دید سعدی نسبت به أمیر المؤمنین چگونه بوده است:

کسري چه زور و زر که وصف علي کند       جبار در مناقب او گفت: هل أتي

زور آزماي قلعه خيبر که بند او                 در يکدگر شکافت به بازوي لافتي

شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود        خودسوز در نماز و جهانسوز در بقا

ديباچه مروت و سلطان معرفت                  لشکرکش فتوت و سردار أتقيا

فردا که هر کسي به شفيعي زنند دست     مائيم و دست و دامن معصوم مرتضي

رباعیات حافظ در باره حضرت علی (علیه السلام) به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری.

مردی ز کننده در خیبر پرس                 اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ     سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس

رباعی دیگری از حافظ:

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای           ما را نگذارد که در آییم ز پای

تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای                         سر پنجه دشمن افکن ای شیر خدای

این مطالب در خصوص فردوسي و خاقانی نیز صادق است؛ همان طوری که می دانیم فردوسی جزو بزرگترین شاعران فارسی زبان است و دیباچه ایشان از ارادت قطعی این شاعر بزرگ، به أهل بیت و شیعیان حکایت دارد.

بخش أعظم تمدن اسلامی مدیون ایران است؛ و به جرأت می توان نسبت به شیعه بودن بسیاری از بزرگان تاریخ، فلسفه و پزشکی، همچون فارابی، ملّا صدرا، شیخ إشراق، شیخ الرئیس، تأکید کرد.

با وجود زمینه مساعدی که برای اسلام در ایران وجود داشت، شیعه در خود ایران و در خارج از ایران در حصر و غربت بود. شهید ثانی[16] را به إتّهام تشیع به شهادت رساندند و خاندان شیخ بهایی[17] نیز (پدرش، خود ایشان و برادرش) به ایران هجرت کردند.

تا اینجا مشخص شد که صفویه از خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی است و معلوم شد که صفویه همان سرشاخه تشیع است.

بدون تردید عرفان اسلامی و فتوت هر دو سرشاخه تشیع هستند؛ یعنی شما یک عارف پیدا نمی کنید که ارادت به أهل بیت نداشته باشد و أمیر المؤمنین را مقتدای اصلی خود نداند؛ این به آن معنی نمی باشد که هر چیزی که صوفیه به آن اعتقاد دارند، درست پنداریم؛ بلکه به این معنی است که در برابر ظلم و ستمی که خلفای عباسی و بنی أمیه نسبت به شیعه روا مي داشتند، این تقیّه[18] و حفظ عقیده بوده است.

"مرحوم آیت الله مرعشی" اهتمامشان این بود که شجره نامه های مخفی مانده از سادات علوی را آشکار کنند.

"پادشاه برونئی" [19] دار الصلاة در آسیای جنوب شرقی اظهار داشت که ما سیّد حسنی هستیم، اما شجره نامه نداریم. ما به آقای "دکتر محمود مرعشی" مراجعه کردیم و شجره نامه "سلطان حسن البلكیا" را گرفتیم و طی مراسمی تحویل ایشان دادیم.

در آن زمان افراد از اینکه به دیگران بگویند كه "ما أولاد أمیر المؤمنین هستیم"، تقیّه می کردند تا چه برسد به اینکه بگویند "ما شیعه هستیم".

در چنین شرایطی اگر وحدت شیعه و سنی در جایی مطرح است، معنی اش این نیست که شیعه، سنی بشود و سنّی، شیعه بشود؛ هر کسی هر مذهبی را كه دارد، باید حفظ کند؛ اما در برابر دشمنان اسلام باید در مشترکات دینشان (توحید-نبوت- معاد) وحدت داشته باشند.

نکته قابل توجه اینکه به غیر از یک گروه نو ظهور که معلوم نیست كه به کدام استعمار متّصل است و برخی از أسناد از وابستگی آنها به وهابیت حکایت دارد، بقیه برادران أهل تسنن نيز أهل بیت را یکی از ثقلین می دانند.

مثلاً در نظامیه هایی مانند نظامیه بغداد[20] در أیّام محرم، مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) را برپا می کردند.

ایران بعد از پذیرش اسلام یکپارچه نبود و در ابتدای کار بخشی از کلیت أمت اسلامی به شمار می رفت که همه یکپارچه بودند؛ اما بعد از آن، بنی أمیه خلافت اسلامی را به سلطنت جاهلی تبدیل کرد.

پسر مغیره[21] چنین نقل می کند: "شبی تا دیر وقت پدرم به منزل نیامد؛ بعد از نماز صبح که آمد، بسیار متغیر و ناراحت بود. علّتش را پرسیدم؛ گفت: من اکنون از نزد خبیث ترین آدم ها می آیم. و بعد اینگونه تعریف کرد؛ نزد معاویه نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم و من به او گفتم که بالاخره پیروز شدی؛ أمیر المؤمنین که شهید شد، امام حسن نيز مجبور به صلح شد و تو اکنون تمام جهان اسلام را در اختیار داری! -بعد از صلح امام حسن(علیه السلام) معاویه در مسجد کوفه بالای منبر رفت و گفت: “ای مردم عراق من به خاطر نماز و روزه با شما نجنگیدم، من برای به دست آوردن حکومت با شما جنگیدم" [22]- معاویه گفت: "مغیره، چه می گویی؟" در همین لحظه مؤذن، اذان گفت: «...اشهد أنَّ محمداً رسول الله... » معاویه ادامه داد: "می بینید، هنوز نام این مرد هاشمی را بالای مناره ها می برند". آنقدر این سخن برایم سنگین بود که متوجه نشدم چه می گوید. گفتم: "منظورت چیست؟" گفت: "یعنی هنوز هم به رسالت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت می دهند". در واقع منظور معاویه این بود که ما (بنی امیه) آمده ایم تا بساط اسلام را برچینیم، اما با وجود تلاشهایی که کرده ایم، هنوز نام پیامبر را بالای مناره ها می برند.

اینجاست که به راز مقابله أمیر المؤمنین با معاویه پی می بریم. هرچند در آن زمان عدّه ای حضرت را نصیحت می کردند که کاری با معاویه و خلیفه دوم و سوم نداشته باشند.

پس نتیجه می گیریم که انحرافی که در اسلام بنی أمیه ایجاد شده بود، جز با خون امام حسین (علیه السلام)، قابل اصلاح نبود.

در واقع اگر ائمه و جهاد ایشان از جمله جهاد أمیر المؤمنین (علیه السلام)، صلح حکیمانه امام حسن (علیه السلام)، قیام امام حسین (علیه السلام) نبود، دیگر از اسلام و تشیع خبری نبود.

با وجود اینکه حکومتهای شیعی زیادی در جهان اسلام از جمله در زمان آل بویه، زیدی های طبرستان، اسماعیلیه خراسان، گلستان، ما وراء النهر، فاطمیان شمال آفریقا، بنی حمدان شام، زیدیه یمن، به وجود آمد، اما هیچ کدام نتوانستند خدمتی را که صفویه برای ایران انجام داد، انجام دهند.

در فاصله زمانی بین پذیرش اسلام تا شکل گیری حکومت صفویه، اسلام ابزار دستی برای کسانی مانند محمود غزنوی، طغرل سلجوقی و... بود که در چند گوشه برای خود حکومت می کردند.

در ایران قبل از صفویه 15 حکومت وجود داشت که عبارت بودند از کرمان – فارس – خوزستان- مازندران- خراسان- عراق عجم- آذربایجان و... که این حکومت ها نسبت به همدیگر هیچ احساس تجانسی نداشتند.

بالاخره ایران تحت سم ستوران مغول درآمد؛ اما مغولان از زمانی که با  اتابکان فارس کنار آمدند، دیگر کاری به فارسها نداشتند.

سعدی در توصیف این حادثه زمانی که از سفر به ایران برمی گردد، چنین می سراید:

چو باز آمدم کشور آسوده دیدم                      ز گرگان به در رفته آن تیز چنگی

خط ماهرویان چو مشک تتاری                      سر زلف خوبان چو درع فرنگی

به نام ایزد آباد و پر ناز و نعمت                     پلنگان رها کرده خوی پلنگی

درون مردمی چون ملک نیک محضر               برون، لشکری چون هژبران جنگی

چنان بود در عهد اول که دیدی                    جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی

چنین شد در ایام سلطان عادل                     اتابک ابوبکربن سعد زنگی

یعنی علّت آسوده شدن کشور به خاطر حکومت اتابک "سعد زید زنگی" است.

در واقع سعدی به همان منطقه فارس قناعت و کشور را فارس(استان فارس) خطاب کرده است.

"محمد خان شیبانی"[23] معروف به شیبک خان در پاسخ به نامه "شاه اسماعیل" که او را تهدید کرده بود و نوشته بود "اگر از خراسان بیرون نروی، خودم می آیم و تو را بیرون می کنم" چنین می نویسد: "ما ورثه تیموریم و شما ورثه آق قویونلوها هستید؛ مرز بین ما و شما فقط عراق عجم است." اما شاه اسماعیل به خراسان می رود و محمد خان شیبانی را از بین می برد و سرش را جدا می کند و پوست سرش را پر از کاه پر می کند و برای "سلطان بایزید عثمانی" که با هم متحد بودند، می فرستد. صفویه توانست چنین کشوری را یکپارچه کند.

کشوری که امروزه ما وارثش هستیم، میراث صفویه است.

فقه شیعه بعد از صفویه، توسعه پیدا کرد. در آن زمان "محقق ملی"[24] شرایع را می نوشت و مرحوم "صاحب جواهر" [25] شرحش را مکتوب می کرد.

با اینکه بسیاری از مستندات أولیه أحادیث از بین رفته بود، اما علّامه مجلسی توانست آنها را در 110 جلد جمع آوری کند.

فلسفه خالص شیعه که توسط میر داماد، میرفندرکسی، ملّا صدرا ایجاد شد، در سایه أمنیتی بود که صفویه ایجاد کرده بود. غربی ها وقتی دیدند که این مردم یکپارچه هستند و صدای مقتدرترین رئیس جمهور انگلیس را درآورده اند و قرارداد تحت الحمایگی ایران با وثوق الدوله را همین مردم باطل کرده اند، به این نتیجه رسیدند که باید 2 اصل را از این مردم بگیرند، "یکی همبستگی مذهبی و دیگری همبستگی ملی"

محمد شاه برای سرکوب شورش "کامران میرزا"[26] به قلعه هرات حمله کرد، انگلیسی ها درصدد برآمدند تا هرات را از ایران جدا کنند، آنها هم در عوض در خارک نیرو پیاده کردند و اعلام کردند که اگر هرات را رها نکنید، ما جنوب ایران را اشغال خواهیم کرد.

"جان مک نیل"[27] وزیر مختار انگلیس چون از اختلاف مرحوم "سید محمد باقر شفتی"[28] که از شاگردان "مرحوم وحید بهبهانی" در اصفهان بودند، مطّلع بود، نامه ای برای ایشان نوشت. مرحوم سید شفتی در پاسخ چنین فرمودند: "اگر من با شاه کشورم اختلاف نظر دارم، به شما ربطی ندارد؛ ما در امور مربوط به خارجی ها متّحدیم"

بعدها می بینیم که "آقاخان محلّاتی"[29] قیام می کند و مسلک اسماعیلیه را به صورت تحریف شده در ایران علم می کند.

"میرزا علی محمد باب"[30] پس از بنیانگذاری فرقه بابیه آصف الدوله را در خراسان تحریک و اعلام می کند: "همانطور که هرات را از ایران جدا کردی، باید خراسان را هم از ایران جدا کنی" تا اینکه زمان مشروطه فرا می رسد و علماء برای تأسیس عدالت خانه در قم متحصن می شوند و عده ای تحت تأثیر انگلیسی ها قرار می گیرند و در سفارت انگلیس تحصن می كنند.-این افراد همان گروهی بودند که با مشروطه مشروعه مخالفت کردند-

مرحوم "شیخ فضل الله نوری" را به دار آویختند و یک سال بعد هم "سید عبدالله بهبهانی" را در راهرو مجلس ترور کردند.

با این کارها می خواستند، صفویه را که هم باعث تشیع بود و هم دارای هویتی ایرانی بود، به انحراف بکشند.

همان صفویه ای که مراسم سینه زنی و عزاداری را در عاشورا به راه می اندازد، نوروز را هم احیاء می کند و شاهنامه خوانی را در قهوه خانه ها مرسوم می سازد و این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ یعنی بازگشت به هویت شیعی ایرانی و این کیمیاگری را تنها صفویه انجام داد.

اگر قرار باشد که این مملکت از هم بپاشد، هم باید ریشه تشیع و هویت و همبستگی ایرانی را بزنند و هم باید صفویه را بی حیثیت کنند.

در این باب یعنی بی حیثیت کردن صفویه افراد زیادی وارد شدند که یکی از آنها "احمد کسروی"[31] است. وی که اصلاً دین نداشت، در اواخر عمرش ادعای پیغمبری کرد و گفت: "من «پاک دینی» را آورده ام" و سالی یک بار جشن کتاب سوزان به راه می انداخت و کتب معتبر شیعه را می سوزاند. وی باشگاهی به نام باغبان آزادگان راه اندازی کرده بود.

سال 1325 درسالنامه نور و دانش از احمد کسروی چنین نقل شده بود: "برای من چه قدر آسان است که سخنانی را بیآغازم و مسلمانان را به زحمت و مشکل بیندازم."

در جای دیگری برای تخریب صفویه و برای آنکه آن را از مشروعیت بیندازد، اعلام کرد که "صفویان اصلاً سید نبودند."

عدّه ای از روشنفکران مسلمان هم که می خواستند از تشیع دفاع کنند، همان سخن معروف را آوردند و إقرار داشتند که تشیع دو گونه است: تشیع صفوی، تشیع علوی.

در اینجا این سوال مطرح می شود که اگر تشیع صفوی مذموم است، پس چه کسانی و با چه مذهبی در برابر انگلیسیها ایستادند و مرحوم میرزای شیرازی تحت تأثیر چه مذهبی فتوی داد؟

"سید جمال" طرحی ارائه داد که بر مبنای آن کل جهان اسلام یکی شود و ریاست آن بر عهده امپراطوری عثمانی باشد؛ علمای نجف به این دلیل که معتقد بودند كه ایران تنها کشور شیعی است که می توان شیعه را آزادانه در آن ترویج داد، با طرح وی مخالفت کردند.

بنابراین صفویه ستیزی، برابر با شیعه ستیزی و ایران ستیزی است. بدون تردید هیچ سلسله ای در ایران به اندازه صفویه به وحدت ایران اسلامی و به احیای تشیع کمک نکرده است و زمزمه هایی که از جاهای مختلف شنیده می شود یا از جانب دوستان ناآگاه است و یا از جانب دلبستگان به عوامل بیگانه.

با اینکه تشیع در ایران زمینه داشت، ولی برای مقابله با تهاجم عمّال خلافت،در مورد آن تقیّه به وجود آمد و تا حدّ باطنی گری پیش رفت که خود نوعی انحراف است.

با وجود همه این مشکلات، صفویه با اعتماد تمام به میدان آمدند و این کشور و مذهب را حفظ کردند و حاصل آن سفره ای است که امروزه در ایران گسترده شده است و تنها کشوری که در طول 200 سال بیداری اسلامی، پرچمدار احیاء ارزش های اسلامی بوده، ایران است. چنانچه با مطالعه بیداری اسلامی از شرق و غرب عالم، به این نتیجه می رسیم که هیچ کشوری به اندازه ایران در تقابل با استعمار پیشتاز و مؤثر نبوده است و پرچم دار این بیداری اسلامی رهبر کبیر انقلاب است که از روزی که مبارزه اش را بر علیه شاه شروع کردند، فرمودند: "دشمن اصلی ما در منطقه اسرائیل است و ما باید با او مقابله کنیم."

"یاسر عرفات" در مورد "مرحوم نواب صفوی" این چنین نقل می کند: "هنوز دانشجو بودم که نواب صفوی به قاهره آمد و در آنجا سخنرانی کرد و من تحت تأثیر سخنان ایشان قرار گرفتم" این در واقع نقش یک جوان مبارز ایرانی را نشان می دهد؛ چه برسد به رهبر این انقلاب که از همان ابتدا قضیه آزادی فلسطین را در کنار آزادی ایران مطرح کردند.

امروزه می بینیم که همه مسلمانان أعمّ از شیعه و سنّی تکیه گاهشان ایران است و این از برکت رهبری معظم انقلاب است که وقتی حرکت در مصر و تونس شروع شد، ایشان برای اینکه دیگران از این بیداری سوء استفاده نکنند و بر موج بیداری اسلامی سوار نشوند و آن را به انحراف نکشند، در نماز جمعه خطّ خود را مشخص کردند.

امروزه ما می بینیم هر مسلمانی که در هر گوشه ای از دنیا علیه استعمار غرب و نفوذ صهیونیسم پرچمی بلند می کند، تحت تأثیر جمهوری اسلامی است. و این نهضتی به جا مانده در طول تاریخ 1400 ساله است که در زمان صفویه إحیاء و باز سازی شد و در عهد جمهوری اسلامی دوباره تألیف شد و به بازسازی رسيد.




[1] . پاول دیمیتریویچ سیسیانوف (۱۹ سپتامبر ۱۷۵۴، مسکو-۲۰ فوریه ۱۸۰۶( از فرماندهان نظامی گرجی تبار امپراتوری روسیه بود. وی در سرکوب انقلاب مردم لهستان در سال ۱۷۹۴ و جنگ‌های ایران و روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) شرکت داشت.

[2] . حاکم شهر باکو در جریان جنگ ده ساله ایران و روس.

[3] . سردار روسی در دوره دوم جنگهای ایران و روس .

[4] . آقا سید محمد مجاهد اصفهانی حائری (1180-1242 هـ.ق) فرزند علامه جلیل آقا سید علی طباطبائی صاحب ریاض المسائل،فقیه کامل،مجاهد،پس از آنکه ایران در مرحله اول جنگ با روسها شکست خورد و طبق عهد‏نامه قسمتی از قفقاز را تصرف نمود، بنای بد رفتاری و ظلم را نسبت به عموم ساکنین آن شهرها و بخصوص مسلمین‏ گذارد،مردم به علماء مراجعه کرده و از آنان استمداد نمودند. مرحوم آقا سید محمّد طبق وظیفه شرعی که مرجعیت تقلید داشت، حکم به جهاد داد و از این رو به سیّد مجاهد شهرت یافت.

[5] . تنگه مالاکا بین سوماترا و شبه جزیره مالزی قرار دارد. به شکل بحث برانگیزی مهمترین مسیر کشتیرانی جهان محسوب می شود.

[6] . هم اکنون نام دانشگاهی در نیجریه

[7] . میرزا حسن خان وثوق الدوله (حسن وثوق) فرزند میرزا ابراهیم معتمد السلطنه و برادر بزرگ احمد قوام (قوام السلطنه) بود.

[8] . امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر) یهودی انگلیسی(و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد . به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره(، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهره‌برداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال درازای پرداخت شش میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت.

[9] . مرحوم ملا علی کنی یکی از شخصیت های معنوی و مراجع بزرگ در عصر قاجار است

[10] . حاصل  این سفر کرزن و چند سفر دیگر ، سه کتاب بود : «روسیه در آسیای مرکز» (1889 م)، «ایران و قضیه ایران» (1892م) ، که نام آورترین اثر او بود، و «مسائل خاور دور» (1894م)

[11] . با در گذشت مستنصر، پسرش ابو احمد عبدالله ملقب به المستعصم بالله به سال 640 ق / 1242 م بر تخت خلافت نشست.

[12] . ابوسلمه خلال همدانی یا ابوسلمه حفض بن سلیمان همدانی مشهور به وزیر آل محمد (درگذشته ۱۳۲ ه ق برابر با ۷۵۰ م) داعی بزرگ عباسیان است. او از نظر نفوذ و قدرت همپای ابومسلم خراسانی بود و در برانداختن بنی‌امیه نقش بسزایی داشت.

[13] . عبدالرحمن بن مسلم معروف به ابومسلم خراسانی یکی از بزرگترین سرداران عباسی در ابتدای خلافت آنها و از ارکان اصلی قدرت یافتن آنها محسوب می شود.

[14] . زید از فرزندان والامقام امام سجاد علیه السلام بود. کنیه اش ابوالحسین و مادرش ام ولد بود.
زید علیه حکومت بنی امیّه قیام مسلحانه کرد، و برای امر به معروف و نهی از منکر و به انتقام خون امام حسین علیه السلام به پا خاست. او در 42 سالگی به شهادت رسید.

[15] . مروان بن محمد بن مروان بن حکم اموی، مکنّی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق الله چهاردهمین و آخرین خلیفه اموی می باشد. وی در سال 72 ه. ق در الجزیره که پدرش والی آنجا بود، متولد شد.

[16] . زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی از بزرگترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است. وی در سال 911ق . در شهرک جبع درجنوب لبنان دیده به جهان گشود.

[17] . بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد.

[18] . تقیه نوعی تاکتیک مبارزه ی موثری است برای حفظ ایمان نه حفظ شخص، ضمن اینکه آن شخص هم اگر فرد موثری باشد، باید محفوظ بماند

[19] . برونئی دارالسلام (Brunei Darussalam) کشوری است اسلامی واقع در جنوب شرق قاره آسیا ، شمال جزیره برونئو (کالیمانتان) ، بین دو ایالت صباح و ساراواک (مالزی) و در کنار دریای چین جنوبی .

[20] . توسط خواجه نظام الملک طوسی که یک وزیر شافعی بود و خیلی هم بر روی مذهب شافعی و اصول اشعری تکیه داشت، بنا شده بود.

[21] . مغیره از دوستان معاویه و فردی ظالم و فاجر بود و مدتی هم حاکم عراق بود.

[22] . این موضوع را مورخین شیعه و سنی هر دو نوشته اند.

[23] . شیبک خان ازبک (متولد ۸۵۵ ق./۸۳۰ خ.؛ مرگ ۹۱۶ ق./۸۸۹ خ.) بنیانگذار خاندان پادشاهی شیبانی (شیبانیان( ازبکان بود.

[24] . محقق حلّی کسی است که شهرت علمی او از لقبش نمایان است.او بحق شایستگی این لقب را دارد. زیرا در دوران خود، گذشته از اینکه بزرگترین فقیه و دانشمند شمرده می شد، کتابی در فقه نوشت بنام شرائع الاسلام فی معرفة الحلال و الحرام که معروف به کتاب شرایع است.

[25] . یكي از فقهاي نامدار و جاودان شيعه، محمدحسن نجفي، صاحب كتاب «جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام» مي‌باشد.

[26] . کامران میرزا (۱۲۳۵-۱۳۰۷) ملقب به نایب‌السلطنه شاهزاده قاجار و فرزند سوم ناصرالدین شاه و برادر مسعود میرزا ظل‌السلطان و مظفرالدین شاه بود.

[27] . جان مك‌نيل وزير مختار انگليس در زمان محمدشاه قاجار

[28] . حاج سید محمد باقر شفتی، معروف به «حجة الاسلام»، از بزرگ ترین و با نفوذترین عالمان ایران در قرن های دوازدهم و سیزدهم هجری بود.

[29] . رییس طایفه‏ اسماعیلیان نزارى. معروف به حسنعلى شاه و ملقب به آقاخان اول. در كهك به دنیا آمد. حسنعلى پسرشاه خلیل‏اللَّه، معروف به سید كهكى، از درباریان دوره‏ قاجار بود.

[30] . "میرزا علی‌محمد شیرازی" معروف به "باب"[1] فرزند سیّد رضا بزاز و فاطمه بیگم[2]، در اول محرم سال 1235 هجری مصادف با 13 اکتبر 1819 میلادی، در شهر شیراز بدنیا آمد.

[31] . احمد کسروی از چهره‌های جنجالی تاریخ معاصر ایران و موضوع مناقشات بسیاری است. کسروی از دو جنبه اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ‌نگاری، به ویژه تاریخ مشروطیت، و دیگر از منظر دشمنی‌هایی که با تشیع و ائمه‌ معصومین (علیهم السلام) داشته و ادعاهایی که در مورد برانگیختگی خود مطرح می‌کرده است.

مدیر
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars

اگر تشیع بعد از گذشت 900 سال از پیدایش اسلام پایگاهی پیدا کرده و توانسته است معارف اهل بیت (علیه السلام) را که همان اصل اسلام است، ترویج دهد، مدیون صفویه است

 

پیدایش صفویه، تبلور آرمان تشیع و هویت ایرانی است. در اینجا این سؤال پیش می آید که چه چیزی باعث شده است كه از یک امر بدیهی، با استدلالهای محکمی دفاع کنیم؟ یا به عبارت دیگر چه عاملی باعث شده است که ما بگوییم صفویه به این کشور خدمت کرده است و تلاش کنیم که آن را اثبات کنیم؟

بنده فکر می کنم باید از آسیب شناسی قضیه شروع کنیم، و این آسیب شناسی به عصر استعمار و آغاز استعمار کشورهای اسلامی در نقاط مختلف جهان بر می گردد، و تنها کشوری که بیش از هر کشوری در برابر آن مقاومت کرد، ایران بود.

مطابق با تاریخ میلادی، سال 1789 انقلاب کبیر فرانسه رخ داد. غربی ها به این انقلاب افتخار می کنند؛ اما این انقلاب برای جهان اسلام هیچ گشایشی به وجود نیاورد.

انقلاب لیبرال دموکراسی در فرانسه شاید برای مردم فرانسه مفید بود و آزادی آورد و آنان را از چنگال لوئی شانزدهم خلاص کرد، اما حاصل این شد که بعد از 9 سال ناپلئون، به مصر که یک کشور اسلامی بود، حمله کرد و آن جا را با جنگ و خونریزی تصرف کرد و مصر مستعمره فرانسه شد.

با فاصله 5 سال تحت تأثیر تحولاتی که در اروپا اتفاق افتاده بود، بالاخره روس ها به ایران حمله کردند. در سال 1803 دو دوره جنگ به ایران تحمیل کردند که جمعاً کم تر از 12 سال طول کشید؛ (یک دوره 10 ساله و یک دوره کم تر از 2 سال) که در آن بخشی از ایران را تصرف کردند و درصدد رسیدن به خلیج فارس بودند که مقاومت ایرانیان به خصوص مردم آذربایجان، مانع از تحقق وصیت پتر کبیر شد.

در آن زمان عباس میرزا فرماندار آذربایجان بود. فتحعلی شاه دستور داده بود که هم نیرو و هم هزینه لشکر کشی را از میان مردم آذربایجان تهیه کنند. مردم حدود ده سال مقاومت کردند، حتی اولین فرمانده روس ها یعنی "سیسیانوف"[1] به دست "حسین قلی خان فرماندار بادکوبه"[2] کشته شد؛ طوری که مجبور شدند "ایوان پاسکویج"[3] را برای مقابله با ایرانی ها از جبهه اروپای شرقی بیاورند. لذا بارها در میدان جنگ جای عالم و معلوم عوض شد و حتی عباس میرزا در یک مرحله از جنگ توانست، نیروهای پاسکویچ را تا تفلیس عقب براند.

رساله جهادیه ای که بیش از 140 نفر از مراجع و علماء در آن زمان آن را امضاء کرده بودند، باعث شد که مثل زمانی که بسیجیان به میدان نبرد با صدامیان رفتند، مردم آن روزگار نیز به جهاد با روس ها بروند.

شما در تاریخ دیدید که "مرحوم سید محمد مجاهد اصفهانی"[4] تفنگ به دوش گرفت و از نجف به ایران آمد و به قفقاز رفت. ایشان زمانی که در قزوین بودند، مردم قزوین آب وضوي آن بزرگوار را بابت تبرک به سر و صورت  خود می کشیدند.

مقاومتی که ایرانیان در برابر روس ها انجام دادند، به هیچ وجه شبیه مقاومت مردم مصر در برابر ناپلئون نبود. در جنگی که در الجزایر در سالهای 1850 میلادی رخ داد، نیز چنین مقاومتی صورت نگرفت. در هند سیطره کمپانی هند شرقی ادامه پیدا کرد تا اينكه سراسر هند به استعمار انگلیس در آمد. آسیای جنوب شرقی هم به استعمار کشور هلند در آمد. همه این ها از ممالک اسلامی بودند.

شرق آفریقا، به استعمار ایتالیا، از تنگه مالاکا[5] تا غرب آفریقا به استعمار انگلیس و فرانسه و سنگال، که دار المؤمنین غرب آفریقاست، به استعمار فرانسه در آمد و کشور نیجریه که از سال 1812 تا 1912 با پایه گذاری یک معلم مکتب های اسلامی به نام " عثمان دانفودیو"[6] حکومت اسلامی در شمال تشکیل داده بود، پس از 100 سال مقاومت مسلمانان، بالاخره مستعمره انگلیس شد.

تقریباً هیچ کشور اسلامی به غیر از ایران نماند که مستعمره نشود، ایرانی که حتی یک ثانیه هم مستعمره هیچ کشور خارجی نشد.

قرارداد تحت حمایگی ایران که در سال 1919 توسط "وثوق الدوله"[7] امضاء شد، با مقاومت مردم لغو گردید.

"قرارداد رویتر"[8] که طبق آن کل ایران تحت حمایه انگلیس قرار می گرفت، نیز با مخالفت "مرحوم آیت الله کنی"[9] روبرو شد و در نامه ای که به ناصرالدین شاه نوشت، فرمود: "قرار دادی که بسته اید، عملاً به بهانه این است که یک راه آهن سراسری از جلفا به چابهار بکشند و این قرارداد، شبیه قراردادی است که اگر اجرا شود، ایران همانند هند، -که ابتدا قراردادی با کمپانی هند شرقی بست و بعد از آن مستعمره انگلیس شد- مستعمره انگلیس خواهد شد" وبه ناصر الدین شاه دستور دادند که میرزا حسین خان سپهسالار را عزل کند و بعد به تهران بیاید. ناصرالدین شاه که در آن زمان از اروپا به سن پترزبورگ رفته بود و از آن جا با قطار به بندر آستارا خان و بعد با کشتی به بندر انزلی رفته بود، نامه مرحوم ملّا علی کنی در انزلی به دستش رسید و سپهسالار را عزل کرد و بعد به تهران آمد؛ فتوای مرحوم میرزا در سال 1309 باعث لغو قرارداد شد.

حرکت علماء در جهت تأسیس عدالتخانه دو هدف داشت: مقابله با استبداد و قطع ید استعمار در مشروطه.

همزمان با سفیر شدن "آقای لرد کرزن"، غربی ها تمام شهرهای ایران را شناسایی کردند- لرد کرزن یک سفر طولانی در ایران داشت که تمام مناطق شمال شرقی (خراسان) تا جنوب غربی (خوزستان) را شامل می شد. سفرنامه وی با نام "کتاب ایران و قضیه ایران"[10] با ترجمه مرحوم وحید مازندرانی، در 2 جلد موجود می باشد- بعد ها همین شخصیت که زمانی نائب السلطنه در هند بود، به مقام وزارت خارجه انگلستان منصوب شد. در واقع غربی ها در صدد بودند تا بدانند که ایران با تمام مشکلاتی که در آن زمان (حکومت قاجار) با آن مواجه بود، چگونه توانسته است در مقابل استعمار بایستد.

در زمان اوج اقتدار انگلیس،"لورس ساریس کوری" وزیر خارجه انگلیس سخنی گفت که ازمفهومش چنین استنباط می شود: "ما از دست ایرانیها خسته شده ایم؛ اگر به خاطر هندوستان نبود، ایران را به حال خودش رها می کردیم" در واقع ایرانی که به واسطه حکومت قاجار بخصوص از زمان ناصرالدین شاه بسیار ضعیف شده بود، با مقاومت ملّت، انگلیسی ها را به عجز وا داشته بود.

غربی ها به این نتیجه رسیدند که تنها دو عامل، رمز همبستگی مردم ایران است؛ در درجه اول مذهب تشیع و در درجه دوم خود هویت ایرانی. به عبارتی دیگر هویت ایرانی و مذهب تشیع در هم گره خورده است.

خداوند در ابتدای سوره مبارکه جمعه می فرماید: -پیامبر در زمان تلاوت این آیه دستشان را بر روی شانه های سلمان می گذاشتند- "آن هایی که بعداً می پیوندند، این ها قوم سلمان هستند" و در جای دیگری خطاب به اعراب می فرمایند: "اگر شما از دینتان برگردید، خداوند قومی را بر می انگیزد که خدا را دوست دارند و خدا هم آن ها را دوست دارد"؛ بعد می فرماید که آن ها قوم سلمان هستند.

این سابقه ایرانیان از صدر اسلام است و بعدها ایران همان مکانی شد که مردم أهل بیت را در آغوش گرفتند و بسیاری از سادات نيز به دلیل ظلم و ستم بنی أمیه و بنی عباس در سرزمین های عربی به این مکان کوچ کردند. بنا بر آمار سازمان اوقاف تعداد امامزاده ها و اماکن متبرکه در ایران بین 8 تا 9 هزار بقعه است.

یک دهم اماکن متبرکه ای که در ایران است، در تمام جهان اسلام وجود ندارد و اغلب این اماکن در ایران از قرون اولیّه اسلام باقی مانده است و این نشان می دهد که مردم ایران از ابتدا اسلام را پذیرفتند و اسلام امیر المؤمنین و اهل بیت را پذیرفتند و زیر بار ظلم بنی امیه نرفتند؛ بلکه آن را ساقط کردند. و با توجه به تدبیر خواجه نصیرالدین طوسی در سقوط "مستعصم"[11] آخرین خلیفه عباسی، می توان نتیجه گرفت که در سقوط بنی عباس هم دخیل بودند.

ایرانی ها بعد از سرنگونی بنی أمیه اعلام کردند که پرچم اسلام را تنها به دست أهل بیت می دهیم؛ بنی عباس خودشان را به عنوان أهل بیت جا زدند. زمانی که "ابومسلم خلال"[12] برای امام صادق (علیه السلام) نامه نوشت، امام نامه را سوزاندند تا ثابت کنند که نه ابومسلم خلال و نه ابومسلم خراسانی[13] و ... هیچ یک، آن شخصیتی نیستند که مردم فکر می کنند.

قیام مردم برای سرنگونی بنی امیه از مرو شروع شد، به روایات مختلف حدود یک هفته تا یک ماه "برای یحيي بن زید بن علی بن حسین(علیه السلام)"[14] عزاداری کردند و بعد برای سرنگونی "مروان بن محمد" [15] معروف به "مروان حمار" آخرین خلیفه اقدام کردند و پرچم را به دست أهل بیت دادند.

أکثریت شاعران بزرگ ما و علماء در رشته های مختلف فلسفه، ریاضی، پزشکی، شعر و أدبیات، یا شیعه بودند و یا به شدت دوستدار أهل بیت بودند.

شعر زیر متعلّق به نظامی گنجوی است که در خصوص منطقه آذربایجان سروده است؛ با بررسی این شعر می توان به مذهب نظامی گنجوی پی برد.

ز بعد معرفت کردگار لم یزلی نبی شناسم و آنگه علی و آل علی

خداست آنکه تعلق نمودنِ کُنهَش برون نهاده قدم از حدود محتملی

نبی است آن که بوَد در مدارس تحقیق                   بری کتاب کمالش ز نکته جدلی

علی است آن که گدازد به برق لمعه تیغ                  حسود را که بوَد نقد بوته دغلی

علی است آنکه ز فرط کمال و کشف و رموز به نزد خالق و مخلوق والی است و ولی

شعر زیر هم که سعدی شیرازی آن را سروده است، نشان می دهد که دید سعدی نسبت به أمیر المؤمنین چگونه بوده است:

کسري چه زور و زر که وصف علي کند       جبار در مناقب او گفت: هل أتي

زور آزماي قلعه خيبر که بند او                 در يکدگر شکافت به بازوي لافتي

شير خدا و صفدر ميدان و بحر جود        خودسوز در نماز و جهانسوز در بقا

ديباچه مروت و سلطان معرفت                  لشکرکش فتوت و سردار أتقيا

فردا که هر کسي به شفيعي زنند دست     مائيم و دست و دامن معصوم مرتضي

رباعیات حافظ در باره حضرت علی (علیه السلام) به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری.

مردی ز کننده در خیبر پرس                 اسرار کرم ز خواجه قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ     سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس

رباعی دیگری از حافظ:

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای           ما را نگذارد که در آییم ز پای

تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای                         سر پنجه دشمن افکن ای شیر خدای

این مطالب در خصوص فردوسي و خاقانی نیز صادق است؛ همان طوری که می دانیم فردوسی جزو بزرگترین شاعران فارسی زبان است و دیباچه ایشان از ارادت قطعی این شاعر بزرگ، به أهل بیت و شیعیان حکایت دارد.

بخش أعظم تمدن اسلامی مدیون ایران است؛ و به جرأت می توان نسبت به شیعه بودن بسیاری از بزرگان تاریخ، فلسفه و پزشکی، همچون فارابی، ملّا صدرا، شیخ إشراق، شیخ الرئیس، تأکید کرد.

با وجود زمینه مساعدی که برای اسلام در ایران وجود داشت، شیعه در خود ایران و در خارج از ایران در حصر و غربت بود. شهید ثانی[16] را به إتّهام تشیع به شهادت رساندند و خاندان شیخ بهایی[17] نیز (پدرش، خود ایشان و برادرش) به ایران هجرت کردند.

تا اینجا مشخص شد که صفویه از خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی است و معلوم شد که صفویه همان سرشاخه تشیع است.

بدون تردید عرفان اسلامی و فتوت هر دو سرشاخه تشیع هستند؛ یعنی شما یک عارف پیدا نمی کنید که ارادت به أهل بیت نداشته باشد و أمیر المؤمنین را مقتدای اصلی خود نداند؛ این به آن معنی نمی باشد که هر چیزی که صوفیه به آن اعتقاد دارند، درست پنداریم؛ بلکه به این معنی است که در برابر ظلم و ستمی که خلفای عباسی و بنی أمیه نسبت به شیعه روا مي داشتند، این تقیّه[18] و حفظ عقیده بوده است.

"مرحوم آیت الله مرعشی" اهتمامشان این بود که شجره نامه های مخفی مانده از سادات علوی را آشکار کنند.

"پادشاه برونئی" [19] دار الصلاة در آسیای جنوب شرقی اظهار داشت که ما سیّد حسنی هستیم، اما شجره نامه نداریم. ما به آقای "دکتر محمود مرعشی" مراجعه کردیم و شجره نامه "سلطان حسن البلكیا" را گرفتیم و طی مراسمی تحویل ایشان دادیم.

در آن زمان افراد از اینکه به دیگران بگویند كه "ما أولاد أمیر المؤمنین هستیم"، تقیّه می کردند تا چه برسد به اینکه بگویند "ما شیعه هستیم".

در چنین شرایطی اگر وحدت شیعه و سنی در جایی مطرح است، معنی اش این نیست که شیعه، سنی بشود و سنّی، شیعه بشود؛ هر کسی هر مذهبی را كه دارد، باید حفظ کند؛ اما در برابر دشمنان اسلام باید در مشترکات دینشان (توحید-نبوت- معاد) وحدت داشته باشند.

نکته قابل توجه اینکه به غیر از یک گروه نو ظهور که معلوم نیست كه به کدام استعمار متّصل است و برخی از أسناد از وابستگی آنها به وهابیت حکایت دارد، بقیه برادران أهل تسنن نيز أهل بیت را یکی از ثقلین می دانند.

مثلاً در نظامیه هایی مانند نظامیه بغداد[20] در أیّام محرم، مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) را برپا می کردند.

ایران بعد از پذیرش اسلام یکپارچه نبود و در ابتدای کار بخشی از کلیت أمت اسلامی به شمار می رفت که همه یکپارچه بودند؛ اما بعد از آن، بنی أمیه خلافت اسلامی را به سلطنت جاهلی تبدیل کرد.

پسر مغیره[21] چنین نقل می کند: "شبی تا دیر وقت پدرم به منزل نیامد؛ بعد از نماز صبح که آمد، بسیار متغیر و ناراحت بود. علّتش را پرسیدم؛ گفت: من اکنون از نزد خبیث ترین آدم ها می آیم. و بعد اینگونه تعریف کرد؛ نزد معاویه نشسته بودیم و از هر دری سخن می گفتیم و من به او گفتم که بالاخره پیروز شدی؛ أمیر المؤمنین که شهید شد، امام حسن نيز مجبور به صلح شد و تو اکنون تمام جهان اسلام را در اختیار داری! -بعد از صلح امام حسن(علیه السلام) معاویه در مسجد کوفه بالای منبر رفت و گفت: “ای مردم عراق من به خاطر نماز و روزه با شما نجنگیدم، من برای به دست آوردن حکومت با شما جنگیدم" [22]- معاویه گفت: "مغیره، چه می گویی؟" در همین لحظه مؤذن، اذان گفت: «...اشهد أنَّ محمداً رسول الله... » معاویه ادامه داد: "می بینید، هنوز نام این مرد هاشمی را بالای مناره ها می برند". آنقدر این سخن برایم سنگین بود که متوجه نشدم چه می گوید. گفتم: "منظورت چیست؟" گفت: "یعنی هنوز هم به رسالت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت می دهند". در واقع منظور معاویه این بود که ما (بنی امیه) آمده ایم تا بساط اسلام را برچینیم، اما با وجود تلاشهایی که کرده ایم، هنوز نام پیامبر را بالای مناره ها می برند.

اینجاست که به راز مقابله أمیر المؤمنین با معاویه پی می بریم. هرچند در آن زمان عدّه ای حضرت را نصیحت می کردند که کاری با معاویه و خلیفه دوم و سوم نداشته باشند.

پس نتیجه می گیریم که انحرافی که در اسلام بنی أمیه ایجاد شده بود، جز با خون امام حسین (علیه السلام)، قابل اصلاح نبود.

در واقع اگر ائمه و جهاد ایشان از جمله جهاد أمیر المؤمنین (علیه السلام)، صلح حکیمانه امام حسن (علیه السلام)، قیام امام حسین (علیه السلام) نبود، دیگر از اسلام و تشیع خبری نبود.

با وجود اینکه حکومتهای شیعی زیادی در جهان اسلام از جمله در زمان آل بویه، زیدی های طبرستان، اسماعیلیه خراسان، گلستان، ما وراء النهر، فاطمیان شمال آفریقا، بنی حمدان شام، زیدیه یمن، به وجود آمد، اما هیچ کدام نتوانستند خدمتی را که صفویه برای ایران انجام داد، انجام دهند.

در فاصله زمانی بین پذیرش اسلام تا شکل گیری حکومت صفویه، اسلام ابزار دستی برای کسانی مانند محمود غزنوی، طغرل سلجوقی و... بود که در چند گوشه برای خود حکومت می کردند.

در ایران قبل از صفویه 15 حکومت وجود داشت که عبارت بودند از کرمان – فارس – خوزستان- مازندران- خراسان- عراق عجم- آذربایجان و... که این حکومت ها نسبت به همدیگر هیچ احساس تجانسی نداشتند.

بالاخره ایران تحت سم ستوران مغول درآمد؛ اما مغولان از زمانی که با  اتابکان فارس کنار آمدند، دیگر کاری به فارسها نداشتند.

سعدی در توصیف این حادثه زمانی که از سفر به ایران برمی گردد، چنین می سراید:

چو باز آمدم کشور آسوده دیدم                      ز گرگان به در رفته آن تیز چنگی

خط ماهرویان چو مشک تتاری                      سر زلف خوبان چو درع فرنگی

به نام ایزد آباد و پر ناز و نعمت                     پلنگان رها کرده خوی پلنگی

درون مردمی چون ملک نیک محضر               برون، لشکری چون هژبران جنگی

چنان بود در عهد اول که دیدی                    جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی

چنین شد در ایام سلطان عادل                     اتابک ابوبکربن سعد زنگی

یعنی علّت آسوده شدن کشور به خاطر حکومت اتابک "سعد زید زنگی" است.

در واقع سعدی به همان منطقه فارس قناعت و کشور را فارس(استان فارس) خطاب کرده است.

"محمد خان شیبانی"[23] معروف به شیبک خان در پاسخ به نامه "شاه اسماعیل" که او را تهدید کرده بود و نوشته بود "اگر از خراسان بیرون نروی، خودم می آیم و تو را بیرون می کنم" چنین می نویسد: "ما ورثه تیموریم و شما ورثه آق قویونلوها هستید؛ مرز بین ما و شما فقط عراق عجم است." اما شاه اسماعیل به خراسان می رود و محمد خان شیبانی را از بین می برد و سرش را جدا می کند و پوست سرش را پر از کاه پر می کند و برای "سلطان بایزید عثمانی" که با هم متحد بودند، می فرستد. صفویه توانست چنین کشوری را یکپارچه کند.

کشوری که امروزه ما وارثش هستیم، میراث صفویه است.

فقه شیعه بعد از صفویه، توسعه پیدا کرد. در آن زمان "محقق ملی"[24] شرایع را می نوشت و مرحوم "صاحب جواهر" [25] شرحش را مکتوب می کرد.

با اینکه بسیاری از مستندات أولیه أحادیث از بین رفته بود، اما علّامه مجلسی توانست آنها را در 110 جلد جمع آوری کند.

فلسفه خالص شیعه که توسط میر داماد، میرفندرکسی، ملّا صدرا ایجاد شد، در سایه أمنیتی بود که صفویه ایجاد کرده بود. غربی ها وقتی دیدند که این مردم یکپارچه هستند و صدای مقتدرترین رئیس جمهور انگلیس را درآورده اند و قرارداد تحت الحمایگی ایران با وثوق الدوله را همین مردم باطل کرده اند، به این نتیجه رسیدند که باید 2 اصل را از این مردم بگیرند، "یکی همبستگی مذهبی و دیگری همبستگی ملی"

محمد شاه برای سرکوب شورش "کامران میرزا"[26] به قلعه هرات حمله کرد، انگلیسی ها درصدد برآمدند تا هرات را از ایران جدا کنند، آنها هم در عوض در خارک نیرو پیاده کردند و اعلام کردند که اگر هرات را رها نکنید، ما جنوب ایران را اشغال خواهیم کرد.

"جان مک نیل"[27] وزیر مختار انگلیس چون از اختلاف مرحوم "سید محمد باقر شفتی"[28] که از شاگردان "مرحوم وحید بهبهانی" در اصفهان بودند، مطّلع بود، نامه ای برای ایشان نوشت. مرحوم سید شفتی در پاسخ چنین فرمودند: "اگر من با شاه کشورم اختلاف نظر دارم، به شما ربطی ندارد؛ ما در امور مربوط به خارجی ها متّحدیم"

بعدها می بینیم که "آقاخان محلّاتی"[29] قیام می کند و مسلک اسماعیلیه را به صورت تحریف شده در ایران علم می کند.

"میرزا علی محمد باب"[30] پس از بنیانگذاری فرقه بابیه آصف الدوله را در خراسان تحریک و اعلام می کند: "همانطور که هرات را از ایران جدا کردی، باید خراسان را هم از ایران جدا کنی" تا اینکه زمان مشروطه فرا می رسد و علماء برای تأسیس عدالت خانه در قم متحصن می شوند و عده ای تحت تأثیر انگلیسی ها قرار می گیرند و در سفارت انگلیس تحصن می كنند.-این افراد همان گروهی بودند که با مشروطه مشروعه مخالفت کردند-

مرحوم "شیخ فضل الله نوری" را به دار آویختند و یک سال بعد هم "سید عبدالله بهبهانی" را در راهرو مجلس ترور کردند.

با این کارها می خواستند، صفویه را که هم باعث تشیع بود و هم دارای هویتی ایرانی بود، به انحراف بکشند.

همان صفویه ای که مراسم سینه زنی و عزاداری را در عاشورا به راه می اندازد، نوروز را هم احیاء می کند و شاهنامه خوانی را در قهوه خانه ها مرسوم می سازد و این نکته بسیار حائز اهمیت است؛ یعنی بازگشت به هویت شیعی ایرانی و این کیمیاگری را تنها صفویه انجام داد.

اگر قرار باشد که این مملکت از هم بپاشد، هم باید ریشه تشیع و هویت و همبستگی ایرانی را بزنند و هم باید صفویه را بی حیثیت کنند.

در این باب یعنی بی حیثیت کردن صفویه افراد زیادی وارد شدند که یکی از آنها "احمد کسروی"[31] است. وی که اصلاً دین نداشت، در اواخر عمرش ادعای پیغمبری کرد و گفت: "من «پاک دینی» را آورده ام" و سالی یک بار جشن کتاب سوزان به راه می انداخت و کتب معتبر شیعه را می سوزاند. وی باشگاهی به نام باغبان آزادگان راه اندازی کرده بود.

سال 1325 درسالنامه نور و دانش از احمد کسروی چنین نقل شده بود: "برای من چه قدر آسان است که سخنانی را بیآغازم و مسلمانان را به زحمت و مشکل بیندازم."

در جای دیگری برای تخریب صفویه و برای آنکه آن را از مشروعیت بیندازد، اعلام کرد که "صفویان اصلاً سید نبودند."

عدّه ای از روشنفکران مسلمان هم که می خواستند از تشیع دفاع کنند، همان سخن معروف را آوردند و إقرار داشتند که تشیع دو گونه است: تشیع صفوی، تشیع علوی.

در اینجا این سوال مطرح می شود که اگر تشیع صفوی مذموم است، پس چه کسانی و با چه مذهبی در برابر انگلیسیها ایستادند و مرحوم میرزای شیرازی تحت تأثیر چه مذهبی فتوی داد؟

"سید جمال" طرحی ارائه داد که بر مبنای آن کل جهان اسلام یکی شود و ریاست آن بر عهده امپراطوری عثمانی باشد؛ علمای نجف به این دلیل که معتقد بودند كه ایران تنها کشور شیعی است که می توان شیعه را آزادانه در آن ترویج داد، با طرح وی مخالفت کردند.

بنابراین صفویه ستیزی، برابر با شیعه ستیزی و ایران ستیزی است. بدون تردید هیچ سلسله ای در ایران به اندازه صفویه به وحدت ایران اسلامی و به احیای تشیع کمک نکرده است و زمزمه هایی که از جاهای مختلف شنیده می شود یا از جانب دوستان ناآگاه است و یا از جانب دلبستگان به عوامل بیگانه.

با اینکه تشیع در ایران زمینه داشت، ولی برای مقابله با تهاجم عمّال خلافت،در مورد آن تقیّه به وجود آمد و تا حدّ باطنی گری پیش رفت که خود نوعی انحراف است.

با وجود همه این مشکلات، صفویه با اعتماد تمام به میدان آمدند و این کشور و مذهب را حفظ کردند و حاصل آن سفره ای است که امروزه در ایران گسترده شده است و تنها کشوری که در طول 200 سال بیداری اسلامی، پرچمدار احیاء ارزش های اسلامی بوده، ایران است. چنانچه با مطالعه بیداری اسلامی از شرق و غرب عالم، به این نتیجه می رسیم که هیچ کشوری به اندازه ایران در تقابل با استعمار پیشتاز و مؤثر نبوده است و پرچم دار این بیداری اسلامی رهبر کبیر انقلاب است که از روزی که مبارزه اش را بر علیه شاه شروع کردند، فرمودند: "دشمن اصلی ما در منطقه اسرائیل است و ما باید با او مقابله کنیم."

"یاسر عرفات" در مورد "مرحوم نواب صفوی" این چنین نقل می کند: "هنوز دانشجو بودم که نواب صفوی به قاهره آمد و در آنجا سخنرانی کرد و من تحت تأثیر سخنان ایشان قرار گرفتم" این در واقع نقش یک جوان مبارز ایرانی را نشان می دهد؛ چه برسد به رهبر این انقلاب که از همان ابتدا قضیه آزادی فلسطین را در کنار آزادی ایران مطرح کردند.

امروزه می بینیم که همه مسلمانان أعمّ از شیعه و سنّی تکیه گاهشان ایران است و این از برکت رهبری معظم انقلاب است که وقتی حرکت در مصر و تونس شروع شد، ایشان برای اینکه دیگران از این بیداری سوء استفاده نکنند و بر موج بیداری اسلامی سوار نشوند و آن را به انحراف نکشند، در نماز جمعه خطّ خود را مشخص کردند.

امروزه ما می بینیم هر مسلمانی که در هر گوشه ای از دنیا علیه استعمار غرب و نفوذ صهیونیسم پرچمی بلند می کند، تحت تأثیر جمهوری اسلامی است. و این نهضتی به جا مانده در طول تاریخ 1400 ساله است که در زمان صفویه إحیاء و باز سازی شد و در عهد جمهوری اسلامی دوباره تألیف شد و به بازسازی رسيد.




[1] . پاول دیمیتریویچ سیسیانوف (۱۹ سپتامبر ۱۷۵۴، مسکو-۲۰ فوریه ۱۸۰۶( از فرماندهان نظامی گرجی تبار امپراتوری روسیه بود. وی در سرکوب انقلاب مردم لهستان در سال ۱۷۹۴ و جنگ‌های ایران و روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) شرکت داشت.

[2] . حاکم شهر باکو در جریان جنگ ده ساله ایران و روس.

[3] . سردار روسی در دوره دوم جنگهای ایران و روس .

[4] . آقا سید محمد مجاهد اصفهانی حائری (1180-1242 هـ.ق) فرزند علامه جلیل آقا سید علی طباطبائی صاحب ریاض المسائل،فقیه کامل،مجاهد،پس از آنکه ایران در مرحله اول جنگ با روسها شکست خورد و طبق عهد‏نامه قسمتی از قفقاز را تصرف نمود، بنای بد رفتاری و ظلم را نسبت به عموم ساکنین آن شهرها و بخصوص مسلمین‏ گذارد،مردم به علماء مراجعه کرده و از آنان استمداد نمودند. مرحوم آقا سید محمّد طبق وظیفه شرعی که مرجعیت تقلید داشت، حکم به جهاد داد و از این رو به سیّد مجاهد شهرت یافت.

[5] . تنگه مالاکا بین سوماترا و شبه جزیره مالزی قرار دارد. به شکل بحث برانگیزی مهمترین مسیر کشتیرانی جهان محسوب می شود.

[6] . هم اکنون نام دانشگاهی در نیجریه

[7] . میرزا حسن خان وثوق الدوله (حسن وثوق) فرزند میرزا ابراهیم معتمد السلطنه و برادر بزرگ احمد قوام (قوام السلطنه) بود.

[8] . امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر) یهودی انگلیسی(و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد . به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره(، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهره‌برداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال درازای پرداخت شش میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت.

[9] . مرحوم ملا علی کنی یکی از شخصیت های معنوی و مراجع بزرگ در عصر قاجار است

[10] . حاصل  این سفر کرزن و چند سفر دیگر ، سه کتاب بود : «روسیه در آسیای مرکز» (1889 م)، «ایران و قضیه ایران» (1892م) ، که نام آورترین اثر او بود، و «مسائل خاور دور» (1894م)

[11] . با در گذشت مستنصر، پسرش ابو احمد عبدالله ملقب به المستعصم بالله به سال 640 ق / 1242 م بر تخت خلافت نشست.

[12] . ابوسلمه خلال همدانی یا ابوسلمه حفض بن سلیمان همدانی مشهور به وزیر آل محمد (درگذشته ۱۳۲ ه ق برابر با ۷۵۰ م) داعی بزرگ عباسیان است. او از نظر نفوذ و قدرت همپای ابومسلم خراسانی بود و در برانداختن بنی‌امیه نقش بسزایی داشت.

[13] . عبدالرحمن بن مسلم معروف به ابومسلم خراسانی یکی از بزرگترین سرداران عباسی در ابتدای خلافت آنها و از ارکان اصلی قدرت یافتن آنها محسوب می شود.

[14] . زید از فرزندان والامقام امام سجاد علیه السلام بود. کنیه اش ابوالحسین و مادرش ام ولد بود.
زید علیه حکومت بنی امیّه قیام مسلحانه کرد، و برای امر به معروف و نهی از منکر و به انتقام خون امام حسین علیه السلام به پا خاست. او در 42 سالگی به شهادت رسید.

[15] . مروان بن محمد بن مروان بن حکم اموی، مکنّی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق الله چهاردهمین و آخرین خلیفه اموی می باشد. وی در سال 72 ه. ق در الجزیره که پدرش والی آنجا بود، متولد شد.

[16] . زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی از بزرگترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است. وی در سال 911ق . در شهرک جبع درجنوب لبنان دیده به جهان گشود.

[17] . بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد.

[18] . تقیه نوعی تاکتیک مبارزه ی موثری است برای حفظ ایمان نه حفظ شخص، ضمن اینکه آن شخص هم اگر فرد موثری باشد، باید محفوظ بماند

[19] . برونئی دارالسلام (Brunei Darussalam) کشوری است اسلامی واقع در جنوب شرق قاره آسیا ، شمال جزیره برونئو (کالیمانتان) ، بین دو ایالت صباح و ساراواک (مالزی) و در کنار دریای چین جنوبی .

[20] . توسط خواجه نظام الملک طوسی که یک وزیر شافعی بود و خیلی هم بر روی مذهب شافعی و اصول اشعری تکیه داشت، بنا شده بود.

[21] . مغیره از دوستان معاویه و فردی ظالم و فاجر بود و مدتی هم حاکم عراق بود.

[22] . این موضوع را مورخین شیعه و سنی هر دو نوشته اند.

[23] . شیبک خان ازبک (متولد ۸۵۵ ق./۸۳۰ خ.؛ مرگ ۹۱۶ ق./۸۸۹ خ.) بنیانگذار خاندان پادشاهی شیبانی (شیبانیان( ازبکان بود.

[24] . محقق حلّی کسی است که شهرت علمی او از لقبش نمایان است.او بحق شایستگی این لقب را دارد. زیرا در دوران خود، گذشته از اینکه بزرگترین فقیه و دانشمند شمرده می شد، کتابی در فقه نوشت بنام شرائع الاسلام فی معرفة الحلال و الحرام که معروف به کتاب شرایع است.

[25] . یكي از فقهاي نامدار و جاودان شيعه، محمدحسن نجفي، صاحب كتاب «جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام» مي‌باشد.

[26] . کامران میرزا (۱۲۳۵-۱۳۰۷) ملقب به نایب‌السلطنه شاهزاده قاجار و فرزند سوم ناصرالدین شاه و برادر مسعود میرزا ظل‌السلطان و مظفرالدین شاه بود.

[27] . جان مك‌نيل وزير مختار انگليس در زمان محمدشاه قاجار

[28] . حاج سید محمد باقر شفتی، معروف به «حجة الاسلام»، از بزرگ ترین و با نفوذترین عالمان ایران در قرن های دوازدهم و سیزدهم هجری بود.

[29] . رییس طایفه‏ اسماعیلیان نزارى. معروف به حسنعلى شاه و ملقب به آقاخان اول. در كهك به دنیا آمد. حسنعلى پسرشاه خلیل‏اللَّه، معروف به سید كهكى، از درباریان دوره‏ قاجار بود.

[30] . "میرزا علی‌محمد شیرازی" معروف به "باب"[1] فرزند سیّد رضا بزاز و فاطمه بیگم[2]، در اول محرم سال 1235 هجری مصادف با 13 اکتبر 1819 میلادی، در شهر شیراز بدنیا آمد.

[31] . احمد کسروی از چهره‌های جنجالی تاریخ معاصر ایران و موضوع مناقشات بسیاری است. کسروی از دو جنبه اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ‌نگاری، به ویژه تاریخ مشروطیت، و دیگر از منظر دشمنی‌هایی که با تشیع و ائمه‌ معصومین (علیهم السلام) داشته و ادعاهایی که در مورد برانگیختگی خود مطرح می‌کرده است.

Starts: 2012/04/14
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran
بسم الله الرحمن الرحیم

بزرگداشت روز استان – دکتر ولایتی – 90/05/04

امید است این مجلس مقدمه ای برای کار اساسی و مستمر و پایدار و همچنین تأسیس دبیر خانه ای باشد که نقش اردبیل را به طور خاص و آذربایجان را به طور عام در تاریخ استقلال ایران و ابتلای تشیع پی گیری کند؛ چرا که اثبات وجود صفویه، به سختی اثبات وجود آفتاب است.

هویت جدیدی که در کشور ما به وجود آمده و بازسازی شده و قدم به عرصه تاریخ به صورت یکپارچه گذاشته است، مدیون صفویه است؛ پس ما باید از صفویه دفاع کنیم.

" />


پایگاه اطلاع رسانی موسسه فرهنگی و پژوهشی دارالارشاد مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله سید حسن عاملی

SiteMap